ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد

ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد شاعر : عبيد زاکاني جز آستانه‌ي او آشيانه نتوان کرد ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد که سجده‌گاه جز آن آستانه نتوان کرد کسي که کعبه‌ي جان ديد بي‌گمان داند که اعتماد بسي بر زمانه نتوان کرد مرا به عشوه‌ي فردا در انتظار مکش اشارتي به سر تازيانه نتوان کرد ترا که گفت که با کشتگان راه غمت ز ترس دام سيه ترک دانه نتوان کرد به پيش زلف تو بر خال بوسه خواهم زد که ترک شاهد و چنگ و چغانه نتوان کرد فسرده صوفي ما را که...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد
ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد
ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد

شاعر : عبيد زاکاني

جز آستانه‌ي او آشيانه نتوان کردز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد
که سجده‌گاه جز آن آستانه نتوان کردکسي که کعبه‌ي جان ديد بي‌گمان داند
که اعتماد بسي بر زمانه نتوان کردمرا به عشوه‌ي فردا در انتظار مکش
اشارتي به سر تازيانه نتوان کردترا که گفت که با کشتگان راه غمت
ز ترس دام سيه ترک دانه نتوان کردبه پيش زلف تو بر خال بوسه خواهم زد
که ترک شاهد و چنگ و چغانه نتوان کردفسرده صوفي ما را که ميبرد پيغام
فريب من به فسون و فسانه نتوان کردمرا به مجلس واعظ مخوان و پند مده
چو گل به باغ رود رو به خانه نتوان کردبخواه باده و با يار عزم صحرا کن
که عيش خوش به چمن بي‌چمانه نتوان کردمکن عبيد ز مستي کرانه فصل بهار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط