لعل نوشينش چو خندان ميشود شاعر : عبيد زاکاني در جهان شکر فراوان ميشود لعل نوشينش چو خندان ميشود گوئيا سرو خرامان ميشود قد او هرگه که جولان ميکند آفتاب از شرم پنهان ميشود پرتو رويش چو ميتابد ز دور زانکه خاطرها پريشان ميشود قصهي زلفش نميگويم به کس هرکه او را ديد حيران ميشود من نه تنها ميشوم حيران او تا نگه کردي پشيمان ميشود گرچه ميگويد که بنوازم ترا کارهاي سختش آسان ميشود با عبيد ار نرم ميگردد دلت بندهي درگاه سلطان ميشود ...