عاشق شوريده ترک يار نتوانست کرد
عاشق شوريده ترک يار نتوانست کرد
شاعر : عبيد زاکاني
صبر بيدل کرد و بيدلدار نتوانست کرد عاشق شوريده ترک يار نتوانست کرد همدمي زين بيش با اغيار نتوانست کرد جان چو با عشق آشنا شد از خرد بيگانه گشت مدعي را محرم اسرار نتوانست کرد راستي را حق به دستش بود انکارش مکن هيچکس منصور را به ردار نتوانست کرد نام سرمستان عاشق پيش مستوران نگفت ترک معشوق و مي و زنار نتوانست کرد نفس کافر سالها کوشيد و چندان کازمود تا قيامت روي در ديوار نتوانست کرد زاهد از محراب بيرون رفت و در ميخانه جست خاطر ما خوش بدين مقدار نتوانست کرد التماس بوسهاي کردم از او تن در نداد بخت خواب آلود را بيدار نتوانست کرد دوش بر رخسار زردم ديد و چندان کاب زد هيچ عاقل عشق را انکار نتوانست کرد اي عبيد ار غافلي از عشق انکارش مکن