پيوسته چشم شوخت ما را فکار دارد پيوسته چشم شوخت ما را فکار داردشاعر : عبيد زاکاني آن ترک مست آخر با ما چکار داردپيوسته چشم شوخت ما را فکار دارداين رسم بيقراري زو يادگار داردبا زلف بيقرارش دل مدتي قرين شديا چون تو نازنيني شب در کنار داردخرم کسي که با تو روزي به شب رساندبر خاک آستانت وقتي گذار داردرشگ آيدم هميشه بر حال آن سگي کوبيچاره آن که ياري ناسازگار داردبا ما دمي نسازد وصلت به هيچ حالينادان کسي بود کو زين فخر عار داردشوريدگي و مستي فخر عبيد باشد