بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش

بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش شاعر : عبيد زاکاني درمانده‌ايم عاجز و حيران به کار خويش بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش آزرده‌ايم لاجرم از روزگار خويش از روزگار...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش
بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش
بي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش

شاعر : عبيد زاکاني

درمانده‌ايم عاجز و حيران به کار خويشبي‌يار دل شکسته و دور از ديار خويش
آزرده‌ايم لاجرم از روزگار خويشاز روزگار هيچ مرادي نيافتيم
خونين دلم ز طالع ناسازگار خويشنه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
در آتشم ز دست دل بي‌قرار خويشيکدم قرار نيست دلم را ز تاب عشق
منت پذيرم از مژه‌ي سيل‌بار خويشاز بهر آنکه ميزند آبي بر آتشم
عاقل به دست دل ندهد اختيار خويشديوانه دل به عشق سپارد عبيدوار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط