مرا قرض هست و دگر هيچ نيست

مرا قرض هست و دگر هيچ نيست شاعر : عبيد زاکاني فراوان مرا خرج و زر هيچ نيست مرا قرض هست و دگر هيچ نيست مرا زين حکايت خبر هيچ نيست جهان گو همه عيش و عشرت بگير چو طالع نباشد هنر هيچ نيست هنر خود ندانم و گر نيز هست غم و فکر برگ و دگر هيچ نيست عنان ارادت چو از دست رفت که اين رفتن در به در هيچ نيست به درگاه او التجا کن عبيد
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرا قرض هست و دگر هيچ نيست
مرا قرض هست و دگر هيچ نيست
مرا قرض هست و دگر هيچ نيست

شاعر : عبيد زاکاني

فراوان مرا خرج و زر هيچ نيستمرا قرض هست و دگر هيچ نيست
مرا زين حکايت خبر هيچ نيستجهان گو همه عيش و عشرت بگير
چو طالع نباشد هنر هيچ نيستهنر خود ندانم و گر نيز هست
غم و فکر برگ و دگر هيچ نيستعنان ارادت چو از دست رفت
که اين رفتن در به در هيچ نيستبه درگاه او التجا کن عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط