بفيروزي در اين قصر همايون شاعر : عبيد زاکاني که بادا تا به نفخ صور معمور بفيروزي در اين قصر همايون که دل را ذوق بخشد ديده را نور به شادي بزم سلطان قصب پوش که باد از تخت و تاجش چشم بد دور جمال ملک و دين شاه جوانبخت نفاذ امر او را چرخ مامور صرير کلک او را دهر محکوم هميشه رايت عاليش منصور مدامش بخت بر اعدا مظفر