چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است شاعر : عطار خوشي چشمش از آنست کين همه دستان خوش است چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است هرچه کند چشم او ور ببرد جان خوش است نرگس دستان گرش دست دل از حيله برد بر رخ چون ماه او زلف پريشان خوش است زلف پريشانش را حلقه به گوشم از آنک گريهي خونين من زان لب خندان خوش است خندهي شيرين او گريهي من تلخ کرد شور دل عاشقانش زين شکرستان خوش است پستهي شيرين او شور دل عاشقانش آن سخن تلخ او همچو شکر زان خوش است...