فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد شاعر : عطار ولي هر قطرهاي از وي به صد دريا اثر دارد فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد کسي کز سر اين دريا سر مويي خبر دارد ز عقل و جان و دين و دل به کلي بي خبر گردد ازين دريا به هر ساعت تحير بيشتر دارد چه گردي گرد اين دريا که هر کو مردتر افتد کسي اين بحر را شايد که او جاني دگر دارد تورا با جان مادرزاد ره نبود درين دريا که با هر يک ازين دريا دل مردان چه سر دارد تو هستي مرد صحرايي نه دريابي نه...