دل به اميد وصل تو باد به دست ميرود شاعر : عطار جان ز شراب شوق تو بادهپرست ميرود دل به اميد وصل تو باد به دست ميرود زير زمين به بوي آن با دل مست ميرود از مي عشق جان ما يافت ز دور شمهاي از دل او به هر دلي دست به دست ميرود از مي عشق ريختن بر دل آدم اندکي بر دل و جان عاشقان سخت شکست ميرود رخ بنماي گه گهي کز پي آرزوي تو نيست به نيست ميفتد هست به هست ميرود در ره تو رونده را در قدم نخستمين گرچه ز سال عمر تو پنجه و شصت ميرود بالغ راه...