گر رخ او ذرهاي جمال نمايد شاعر : عطار طلعت خورشيد را زوال نمايد گر رخ او ذرهاي جمال نمايد هر دو جهان بازي خيال نمايد ور ز رخش لحظهاي نقاب برافتد نيست عجب گر ضعيف حال نمايد ذرهي سرگشته در برابر خورشيد کفر نيارد مرا محال نمايد مرد مسلمان اگر ز زلف سياهش جمله نقصان او کمال نمايد هر که به عشقش فروخت عقل به نقصان خون توام چشمه زلال نمايد دوش غمش خون من بريخت و مرا گفت کين همه خونها مرا حلال نمايد عشق حرامت بود اگر تو نداني هر...