رخ ز زير نقاب بنمايد رخ ز زير نقاب بنمايدشاعر : عطار همه عالم خراب بنمايدرخ ز زير نقاب بنمايدبه مه و آفتاب بنمايدگوشمالي که هيچکس ننمودهمچو خر در خلاب بنمايداختران را که ره دو اسبه روندنيل گردون سراب بنمايدکرهي گل ز راه برگيردبرتر از خاک و آب بنمايدصد هزاران هزار نقش عجبهمه را مست خواب بنمايدهرکجا در دو کون بيداري استسر زلفش طناب بنمايدجملهي حلقهاي مردان راعالمي انقلاب بنمايدهر سر مو ز زلف سرکش اوغمزهي او جواب بنمايدمشکلي را که حل نشد هرگزهمچو شمع مذاب بنمايدجان عطار را ز يک تف عشق