هنگام صبوح آمد اي هم نفسان خيزيد شاعر : عطار ياران موافق را از خواب برانگيزيد هنگام صبوح آمد اي هم نفسان خيزيد مي در فکن اي ساقي از مست نپرهيزيد ياران همه مشتاقند در آرزوي يک دم وانگه مي صافي را با درد مياميزيد جامي که تهي گردد از خون دلم پر کن اين نفس بهيمي را از دار در آويزيد چون روح حقيقي را افتاد مي اندر سر آن خاک به چنگ آريد بر فرق فلک ريزيد خاکي که نصيب آمد از جور فلک ما را خون جگر خود را از ديده فرو ريزيد ياران قديم ما در موسم...