عمر رفت و تو مني داري هنوز شاعر : عطار راه بر ناايمني داري هنوز عمر رفت و تو مني داري هنوز تا تو ميرنجي مني داري هنوز زخم کايد بر مني آيد همه وي عجب آبستني داري هنوز صد مني ميزايد از تو هر نفس طبع رند گلخني داري هنوز پير گشتي و بسي کردي سلوک همچنان تو ساکني داري هنوز همرهان رفتند و ياران گم شدند عادت اهريمني داري هنوز روز و شب در پرده با چندين ملک پشت سوي روشني داري هنوز روي گردانيدهاي از تيرگي چون دلي پر دشمني داري هنوز ...