اگر دلم ببرد يار دلبري رسدش شاعر : عطار وگر بپروردم بندهپروري رسدش اگر دلم ببرد يار دلبري رسدش گرم چو شمع بسوزد به سرسري رسدش ز بس که من سر او دارم از قدم تا فرق چو شب به طره طلسم سيهگري رسدش سفيد کاري صبح رخش جهان بگرفت اگر ز زلف نهد رسم کافري رسدش چو آفتاب رخش نور بخش اسلام است اگر به عمد کند قصد لشکري رسدش چو پشت لشکر حسن است روي صف شکنش به حکم با مه گردون برابري رسدش بديد بيخبري روي او و گفت امروز نطاق بسته چو جوزا به چاکري رسدش...