چون دربسته است درج ناپديدش شاعر : عطار به يک بوسه توان کرد کليدش چون دربسته است درج ناپديدش اگر يک ذره بتواني چشيدش شکر دارد لبش هرگز نميري کسي کز دور و از نزديک ديدش نديد از خود سر يک موي بر جاي کمند طرهاش زان سر بريدش مگر طراري بسيار ميکرد که يارد سوي خود هرگز کشيدش اگر نبود کمند طرهي او به صد جان جان پرخونم خريدش اگرچه او جهان بفروخت بر من اگر خواهي به جاي جان گزيدش ز جان بيزار شو در عشق جانان که کار از غم به جان خواهد...