اي عشق تو قبلهي قبولم شاعر : عطار کرده غم تو ز جان ملولم اي عشق تو قبلهي قبولم تا کرد چو ذرهي عجولم خورشيد رخت بتافت يک روز تا خواست فکند در حلولم ميتافت پياپي و دمادم بنمود جمال در افولم چون نيک نگاه کردم آن روز بگريز که من نه از اصولم ميگفت به صد زبان که از من در حال اگر کني قبولم کافر گردي علي الحقيقه دل شيفتهتر ز بوهلولم اکنون من بي قرار از آن روز در صحبت خود نديم غولم در گرد تو کي رسم که پيوست من خفته کدام بوالفضولم...