ز تو گر يک نظر آيد به جانم

ز تو گر يک نظر آيد به جانم شاعر : عطار نبايد اين جهان و آن جهانم ز تو گر يک نظر آيد به جانم تو داني ديگر و من مي ندانم مرا آن يک نفس جاويد نه بس ز شادي چون قلم بر سر دوانم اگر گويي سرت خواهم بريدن به لب آيد بدين اميد جانم وگر گويي به لب جان خواهمت داد ز تو يک روز مي‌بايد امانم اگر خاکي شد و گرديت آورد همه بر خاک راهت خون فشانم که تا از اشک بنشانم من آن گرد کمر سازي ز دلق و طيلسانم کلاه چرخ بربايم اگر تو در آن عزمم که در چشمت...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز تو گر يک نظر آيد به جانم
ز تو گر يک نظر آيد به جانم
ز تو گر يک نظر آيد به جانم

شاعر : عطار

نبايد اين جهان و آن جهانمز تو گر يک نظر آيد به جانم
تو داني ديگر و من مي ندانممرا آن يک نفس جاويد نه بس
ز شادي چون قلم بر سر دوانماگر گويي سرت خواهم بريدن
به لب آيد بدين اميد جانموگر گويي به لب جان خواهمت داد
ز تو يک روز مي‌بايد امانماگر خاکي شد و گرديت آورد
همه بر خاک راهت خون فشانمکه تا از اشک بنشانم من آن گرد
کمر سازي ز دلق و طيلسانمکلاه چرخ بربايم اگر تو
در آن عزمم که در چشمت نشانمچو بي روي تو عالم مي نبينم
شوي غرقه من از تو دور مانمولي ترسم که در خون سرشکم
ز شوق روي تو جان بر ميانمتو هستي در ميان جانم و من
تو مي‌بايد که باشي جاودانماگر من باشم و گرنه غمي نيست
نخواهد بود جز حاصل زيانمکه گر صد سود خواهم کرد بي تو
نخواهم کفر و دين در بند آنمو گر در بند خويش آري مرا تو
يقين دانم که در کافرستانمدر ايمان گر نيابم از تو بويي
ز ايمان نور بر گردون رسانموگر در کفر بويي يابم از تو
به مهر توست جان مهربانمتو تا دل برده‌اي جانا ز عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط