ما رند و مقامر و مباحيايم ما رند و مقامر و مباحيايمشاعر : عطار انگشت نماي هر نواحيايمما رند و مقامر و مباحيايمخون ريز ز ديده چون صراحيايمخون خواره چو خاک جرعه از جاميمنه قلبيايم و نه جناحيايمهر چند که از گروه سلطانيمبي صبح و صبوحي و صباحيايمجانا ز شراب شوق تو هر دمبس سوختهايم و بس مباحيايمگر سوختگان تو مباحياندچون خاک مقام بيصلاحيايمما فقر و صلاح کي خريم آخردر مصطبه مست لافلاحيايمدر بتکده رند و لااباليايمکافور نه کافري رباحيايمکافور رباحي ار بود اصليحالي ز بي مي ملاحيايمتا در رسد اين مي تو اي عطار