هرچه همه عمر همي ساختيم

هرچه همه عمر همي ساختيم شاعر : عطار در ره ترسابچه درباختيم هرچه همه عمر همي ساختيم صد علم عشق برافراختيم راهب ديرش چو سپه عرضه داد نعره‌زنان بر دو جهان تاختيم رقص‌کنان بر سر ميدان شديم زانکه نه با اسب و نه با ساختيم ترک فلک غاشيه‌ي ما کشد سر به دل خرقه برانداختيم عشق رخش چون به سر ما رسيد قبله ز بتخانه‌ي او ساختيم سينه به شکرانه‌ي او سوختيم قيمت ترسابچه نشناختيم گرچه فشانديم بر او دين و دل پرده‌ي درد است که بنواختيم درد ده...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هرچه همه عمر همي ساختيم
هرچه همه عمر همي ساختيم
هرچه همه عمر همي ساختيم

شاعر : عطار

در ره ترسابچه درباختيمهرچه همه عمر همي ساختيم
صد علم عشق برافراختيمراهب ديرش چو سپه عرضه داد
نعره‌زنان بر دو جهان تاختيمرقص‌کنان بر سر ميدان شديم
زانکه نه با اسب و نه با ساختيمترک فلک غاشيه‌ي ما کشد
سر به دل خرقه برانداختيمعشق رخش چون به سر ما رسيد
قبله ز بتخانه‌ي او ساختيمسينه به شکرانه‌ي او سوختيم
قيمت ترسابچه نشناختيمگرچه فشانديم بر او دين و دل
پرده‌ي درد است که بنواختيمدرد ده اي ساقي مجلس که ما
زانکه ز درد تو بنگداختيمنه که نه ما بابت درد توييم
چون همه از خويش نپرداختيمبا تو که پردازد اگر راستي است
زان به سخن تيغ زبان آختيمجز سخني بهره‌ي عطار نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط