چند باشم در انتظار تو من

چند باشم در انتظار تو من شاعر : عطار فتنه‌ي روي چون نگار تو من چند باشم در انتظار تو من تشنه‌ي لعل آبدار تو من خشک‌لب مانده نعل در آتش کمر از زلف مشکبار تو من وقت آمد که بر ميان بندم پاي‌کوبان کنم نثار تو من برقع از روي برفکن تا جان سر نهم مست در کنار تو من گر جهان آمده است با روزي تا به جان در شدم به کار تو من گرچه آورده‌اي به جان کارم آنکه باشم ذليل و خوار تو من بر من از صد هزار عزت بيش چشم بر راه بيقرار تو من شد قرارم که...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چند باشم در انتظار تو من
چند باشم در انتظار تو من
چند باشم در انتظار تو من

شاعر : عطار

فتنه‌ي روي چون نگار تو منچند باشم در انتظار تو من
تشنه‌ي لعل آبدار تو منخشک‌لب مانده نعل در آتش
کمر از زلف مشکبار تو منوقت آمد که بر ميان بندم
پاي‌کوبان کنم نثار تو منبرقع از روي برفکن تا جان
سر نهم مست در کنار تو منگر جهان آمده است با روزي
تا به جان در شدم به کار تو منگرچه آورده‌اي به جان کارم
آنکه باشم ذليل و خوار تو منبر من از صد هزار عزت بيش
چشم بر راه بيقرار تو منشد قرارم که چند خواهد بود
ديده روشن به روزگار تو منتيره شد روز من چرا نکنم
تا شوم فرد و يار غار تو منترک کار فريد از آن گفتم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط