اي صبا گر بگذري بر زلف مشک افشان او شاعر : عطار همچو من شو گرد يک يک حلقه سرگردان او اي صبا گر بگذري بر زلف مشک افشان او وز سر زلفش نشاني آر ما را زان او منت صد جان بيار و بر سر ما نه به حکم گاه خود را گوي گردان در خم چوگان او گاه از چوگان زلفش حلقهي مشکين رباي شرق تا غرب جهان از زلف مشک افشان او خوش خوش اندر پيچ زلفش پيچ تا مشکين کني تا پريشاني نيايد زلف عنبرسان او ني خطا گفتم ادب نيست آنچه گفتم جهد کن نوش کن بر ياد من از چشمهي حيوان...