صد قلزم سيماب بين بر طارم زر ريخته شاعر : عطار صد صحن مرواريد بين بر بحر اخضر ريخته صد قلزم سيماب بين بر طارم زر ريخته هر دم شترمرغ فلک از سينه اخگر ريخته مه رخ نموده از سمک ماهي شده مه را شبک بگسسته عقد دختران وز عقد گوهر ريخته نقش از ميان اختران بگريخته چون دلبران در حلق صبح مشک دم صد بيضه عنبر ريخته صبح آمده با جام جم چون شير با زرين علم ساقي ز جام لالهگون خون معطر ريخته مطرب ز بانگ ارغنون کرده حريفان را زبون هر دم ز لعل چون شکر صد نقل...