اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته

اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته شاعر : عطار صد سيل خونين عشق تو از چشم جان انگيخته اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته برقع ز روي انداخته وز دل فغان انگيخته اي کار دل ناساخته ناگاه بر دل تاخته سلطان عشقت آتشي اندر جهان انگيخته تو همچو مست سرکشي افکنده در جان مفرشي صد حيله زين بر ساخته صد فتنه زان انگيخته گه دام زلف انداخته گه تيغ مژگان آخته بس مرغ جان را زين هوس از آشيان انگيخته انديشه‌ي تو هر نفس بگرفته دل را پيش و پس گرد سمند فکر خود،...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته
اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته
اي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته

شاعر : عطار

صد سيل خونين عشق تو از چشم جان انگيختهاي آتش سوداي تو دود از جهان انگيخته
برقع ز روي انداخته وز دل فغان انگيختهاي کار دل ناساخته ناگاه بر دل تاخته
سلطان عشقت آتشي اندر جهان انگيختهتو همچو مست سرکشي افکنده در جان مفرشي
صد حيله زين بر ساخته صد فتنه زان انگيختهگه دام زلف انداخته گه تيغ مژگان آخته
بس مرغ جان را زين هوس از آشيان انگيختهانديشه‌ي تو هر نفس بگرفته دل را پيش و پس
گرد سمند فکر خود، از آسمان انگيختهعطار اندر ذکر خود وز نکته‌هاي بکر خود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط