ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده

ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده شاعر : عطار در معجزه‌ي عيسي صد درس ز بر کرده ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده وز قبله‌ي روي خود محراب دگر کرده با زلف چليپاوش بنشسته به مسجد خوش خورشيد خجل گشته رخساره چو زر کرده از تخته‌ي سيمينش يعني که بناگوشش تا بر سر بازاري يکبار گذر کرده از جادويي چشمش برخاسته صد غوغا زنار سر زلفش عشاق کمر کرده چون مه به کله‌داري پيروزه قبا بسته بگذاشته دست از بد صد بار بتر کرده روزي که ز بد کردن بگرفت دلش کلي وين...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده
ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده
ترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده

شاعر : عطار

در معجزه‌ي عيسي صد درس ز بر کردهترسا بچه‌اي ديدم زنار کمر کرده
وز قبله‌ي روي خود محراب دگر کردهبا زلف چليپاوش بنشسته به مسجد خوش
خورشيد خجل گشته رخساره چو زر کردهاز تخته‌ي سيمينش يعني که بناگوشش
تا بر سر بازاري يکبار گذر کردهاز جادويي چشمش برخاسته صد غوغا
زنار سر زلفش عشاق کمر کردهچون مه به کله‌داري پيروزه قبا بسته
بگذاشته دست از بد صد بار بتر کردهروزي که ز بد کردن بگرفت دلش کلي
وين عاشق بي دل را بس تشنه جگر کردهصد چشمه‌ي حيوان است اندر لب سيرابش
گفت اي ز سر عجبي در خويش نظر کردهدوش آمد پير ما در صومعه بد تنها
خلق همه عالم را از خويش خبر کردهاز خويش پرستيدن در صومعه بنشسته
چون بار گران ديده از خلق حذر کردهبگريخته نفس تو از يار ز نامردي
تا شيوه‌ي ما بيني در سنگ اثر کردهبرخيزي اگر مردي در شيوه‌ي ما آيي
صد زاهد خودبين را با دامن تر کردهيک دردي درد ما در عالم رسوايي
وانگاه ببين خود را از حلقه به در کردهدر حلقه چو ديدي خود دردي خور و مستي کن
بينايي پير خود صد نوع سمر کردهچون کوري قرايان عطار عيان ديده


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط