دوش وقت صبح چون دل داده‌اي

دوش وقت صبح چون دل داده‌اي شاعر : عطار پيشم آمد مست ترسازاده‌اي دوش وقت صبح چون دل داده‌اي بي سر و پايي ز دست افتاده‌اي بي دل و ديني سر از خط برده‌اي گفت هين برخيز و بستان باده‌اي چون مرا از خواب خوش بيدار کرد گشتم از مي بستدن دل داده‌اي من ز ترسازاده چون مي بستدم دل شد از کار جهان چون ساده‌اي چون شراب عشق در دل کار کرد در صف مردان شدم آزاده‌اي در زمان زنار بستم بر ميان پيش او چون من به سر استاده‌اي نيست اکنون در خرابات مغان ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوش وقت صبح چون دل داده‌اي
دوش وقت صبح چون دل داده‌اي
دوش وقت صبح چون دل داده‌اي

شاعر : عطار

پيشم آمد مست ترسازاده‌ايدوش وقت صبح چون دل داده‌اي
بي سر و پايي ز دست افتاده‌ايبي دل و ديني سر از خط برده‌اي
گفت هين برخيز و بستان باده‌ايچون مرا از خواب خوش بيدار کرد
گشتم از مي بستدن دل داده‌ايمن ز ترسازاده چون مي بستدم
دل شد از کار جهان چون ساده‌ايچون شراب عشق در دل کار کرد
در صف مردان شدم آزاده‌ايدر زمان زنار بستم بر ميان
پيش او چون من به سر استاده‌اينيست اکنون در خرابات مغان
در ز چشم درفشان بگشاده‌اينيست چون عطار در درياي عشق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما