دوش وقت صبح چون دل دادهاي شاعر : عطار پيشم آمد مست ترسازادهاي دوش وقت صبح چون دل دادهاي بي سر و پايي ز دست افتادهاي بي دل و ديني سر از خط بردهاي گفت هين برخيز و بستان بادهاي چون مرا از خواب خوش بيدار کرد گشتم از مي بستدن دل دادهاي من ز ترسازاده چون مي بستدم دل شد از کار جهان چون سادهاي چون شراب عشق در دل کار کرد در صف مردان شدم آزادهاي در زمان زنار بستم بر ميان پيش او چون من به سر استادهاي نيست اکنون در خرابات مغان ...