در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني

در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني شاعر : عطار اين همه دوري و پرهيز و تکبر چه کني در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني مبر از حد صنما سرکشي و کبر و مني حد و اندازه‌ي هرچيز پديدار بود اين همه تير جفا بر من مسکين چه زني از پي آنکه قضا عاشق تو کرد مرا نيست چون من به جهان از غم درويش غني از غم تو غنيم وز همه عالم درويش نفسي سوخته وار از سر بي‌خويشتني مکن اي دوست تکبر که برآرم روزي نه ختن ماند و نه نيز نگار ختني اين همه کبر مکن حسن تو را نيست...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني
در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني
در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني

شاعر : عطار

اين همه دوري و پرهيز و تکبر چه کنيدر همه شهر خبر شد که تو معشوق مني
مبر از حد صنما سرکشي و کبر و منيحد و اندازه‌ي هرچيز پديدار بود
اين همه تير جفا بر من مسکين چه زنياز پي آنکه قضا عاشق تو کرد مرا
نيست چون من به جهان از غم درويش غنياز غم تو غنيم وز همه عالم درويش
نفسي سوخته وار از سر بي‌خويشتنيمکن اي دوست تکبر که برآرم روزي
نه ختن ماند و نه نيز نگار ختنياين همه کبر مکن حسن تو را نيست نظير
گر به بازي شمري قيمت خود مي‌شکنياين دم از عالم عشق است به بازي مشمر
سر فدا بايد کردن تو ولي آن نکنيگر تو خواهي که چو عطار شوي در ره عشق


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.