تا در سر زلف تاب بيني

تا در سر زلف تاب بيني شاعر : عطار دل در بر من خراب بيني تا در سر زلف تاب بيني بس دل که برو کباب بيني گر آتش عشق بر فروزم بس رخ که به خون خضاب بيني گر پرده ز روي خود گشايي جان در ره اضطراب بيني دل بر در انتظار يابي از خون جگر شراب بيني در مجلس عشق عاشقان را تا دل ز غمش به تاب بيني هين روي چو آفتاب بنماي تا صبح بر آفتاب بيني در آيينه حبذا بخندي تا آتش اندر آب بيني در آب نگر ببين جمالت گر روي مرا به خواب بيني خوابت نبرد...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا در سر زلف تاب بيني
تا در سر زلف تاب بيني
تا در سر زلف تاب بيني

شاعر : عطار

دل در بر من خراب بينيتا در سر زلف تاب بيني
بس دل که برو کباب بينيگر آتش عشق بر فروزم
بس رخ که به خون خضاب بينيگر پرده ز روي خود گشايي
جان در ره اضطراب بينيدل بر در انتظار يابي
از خون جگر شراب بينيدر مجلس عشق عاشقان را
تا دل ز غمش به تاب بينيهين روي چو آفتاب بنماي
تا صبح بر آفتاب بينيدر آيينه حبذا بخندي
تا آتش اندر آب بينيدر آب نگر ببين جمالت
گر روي مرا به خواب بينيخوابت نبرد شبي به سالي
فرياد رس ار به خواب بينيعطار به‌کل ز دل فرو شو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط