اي راه تو را دراز نايي شاعر : عطار نه راه تو را سري نه پايي اي راه تو را دراز نايي کوته نکند مگر فنايي اين راه دراز سالکان را چون عين فنا بود بقايي عاشق ز فنا چگونه ترسد آنجاست اگر رسي بجايي چون از تو نماند هيچ بر جاي بر بوي وصال جانفزايي اي دل بنشستهاي همه روز شد غرقه به بوي آشنايي در لجهي بحر عشق جانت داني نرسد به ناسزايي دري که به هر دو کون ارزد بر تخت نشست با گدايي هرگز ديدي که هيچ سلطان مي خورد ز دست پادشايي هرگز...