ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور

ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور شاعر : عطار چندانت خواب هست که آن نيست در شمار ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور کز غير ذکر حق ننشيند برو غبار ديگر به فکر آينه‌ي دل چنان بکن گرچه ز روي عقل يکي گفتم از هزار اين است شرط روزه اگر مرد روزه‌اي اعضاش جمله گرسنه گردند و بي قرار ديگر بسي مخور که هر آن کس که سير خورد چون شمع جان خويش بسوزي در انتظار تو خود نشسته تا که کي آيد پديد شب گويي دو چشم تو شود از هر سويي چهار تا خوان و نان بسازي از غايت شره...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور
ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور
ديگر بسي مخسب که در تنگناي گور

شاعر : عطار

چندانت خواب هست که آن نيست در شمارديگر بسي مخسب که در تنگناي گور
کز غير ذکر حق ننشيند برو غبارديگر به فکر آينه‌ي دل چنان بکن
گرچه ز روي عقل يکي گفتم از هزاراين است شرط روزه اگر مرد روزه‌اي
اعضاش جمله گرسنه گردند و بي قرارديگر بسي مخور که هر آن کس که سير خورد
چون شمع جان خويش بسوزي در انتظارتو خود نشسته تا که کي آيد پديد شب
گويي دو چشم تو شود از هر سويي چهارتا خوان و نان بسازي از غايت شره
ور دم زني برآورد آن دم ز تو دمارچندان خوري که دم نتواني زد از گلو
حالي ز پشت تو همه باز اوفتاد بارصد بار باشدت چو شکم‌پر شد از طعام
بيرون شوي ز تويي تو بر مثال ماراين روزه نيست گر شرف روزه بايدت
تا کي کند سپيدگري اي سياه کارمويت سپيد گشت و دل تو سياه شد
يارب به حق روزه‌ي مردان روزه‌داريارب به حق طاعت پاکان پاک دل
کانرا نبوده‌اي تو به وجهي پسند کارکز هرچه ديده‌اي تو ز عطار ناپسند
وز فعل خويش خيره فروماند و شرمسارچون با در تو گشت و پشيمان شد از گناه
تا جرم آفريده کرم ز آفريدگارعفوش کن و ببخش تو داني که لايق است
برخيز و کارکن که کنون است وقت کاراي در غرور نفس به سر برده روزگار
آخر ز خواب غفلت ديرينه سر برآراي دوست ماه روزه رسيد و تو خفته‌اي
ماهي خداي را شو و دست از هوا بدارسالي دراز بوده‌اي اندر هواي خويش
بسيار چيز هست جز اين شرط روزه‌دارپنداشتي که چون نخوري روزه‌ي تو آنست
تا روزه‌ي تو روزه بود نزد کردگارهر عضو را بدان که به تحقيق روزه‌اي است
در چشم تو نيفکند از عشق خويش خاراول نگاهدار نظر تا رخ چو گل
کز گفت و گوي هرزه شود عقل تار و مارديگر ببند گوش ز هر ناشنودني
از غيبت و دروغ فروبند استوارديگر زبان خويش که جاي ثناي اوست
زيرا که خون خوري تو از آن به هزار بارديگر به وقت روزه‌گشادن مخور حرام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط