زهي روز قيامت روز بارت

زهي روز قيامت روز بارت شاعر : عطار خلايق سر به سر در انتظارت زهي روز قيامت روز بارت همه جان بر کف اندر زينهارت گنه کاران بر جان خورده زنهار نسوزاند سپند روزگارت کجا پيغمبري داني که آن روز که حق بي علتي کرد اختيارت تويي مختار کل آفرينش به ملک فقر آمد افتخارت چو تو بر باد ديدي ملک عالم که چرخ آمد طبق‌هاي نثارت به صورت چرخ از آن فوق تو افتاد که هست از ديرگاهي طشت دارت فلک زان مي‌دود با طشت خورشيد که از خاکي تورا نبود غبارت به...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زهي روز قيامت روز بارت
زهي روز قيامت روز بارت
زهي روز قيامت روز بارت

شاعر : عطار

خلايق سر به سر در انتظارتزهي روز قيامت روز بارت
همه جان بر کف اندر زينهارتگنه کاران بر جان خورده زنهار
نسوزاند سپند روزگارتکجا پيغمبري داني که آن روز
که حق بي علتي کرد اختيارتتويي مختار کل آفرينش
به ملک فقر آمد افتخارتچو تو بر باد ديدي ملک عالم
که چرخ آمد طبق‌هاي نثارتبه صورت چرخ از آن فوق تو افتاد
که هست از ديرگاهي طشت دارتفلک زان مي‌دود با طشت خورشيد
که از خاکي تورا نبود غبارتبه فراشي از آن مي‌آيدت ابر
مه و خورشيد در ليل و نهارتتورا چون حارس و چون حاجب آمد
چو لام منحني از دال نامتفلک با خواجگي خود غلامت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط