طوطي آمد با دهان پر شکر

طوطي آمد با دهان پر شکر شاعر : عطار در لباس فستقي با طوق زر طوطي آمد با دهان پر شکر هر کجا سرسبزيي از پر او پشه گشته با شه‌اي از فر او در شکر خوردن پگه خيزآمده در سخن گفتن شکر ريز آمده چون مني را آهنين سازد قفس گفت هر سنگين دل و هر هيچ کس ز آرزوي آب خضرم در گداز من در اين زندان آهن مانده باز بوک دانم کردن آب خضرنوش خضر مرغانم از آنم سبزپوش بس بود از چشمه‌ي خضرم يک آب من نيارم در بر سيمرغ تاب مي‌روم هر جاي چون هر جاييي سر نهم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طوطي آمد با دهان پر شکر
طوطي آمد با دهان پر شکر
طوطي آمد با دهان پر شکر

شاعر : عطار

در لباس فستقي با طوق زرطوطي آمد با دهان پر شکر
هر کجا سرسبزيي از پر اوپشه گشته با شه‌اي از فر او
در شکر خوردن پگه خيزآمدهدر سخن گفتن شکر ريز آمده
چون مني را آهنين سازد قفسگفت هر سنگين دل و هر هيچ کس
ز آرزوي آب خضرم در گدازمن در اين زندان آهن مانده باز
بوک دانم کردن آب خضرنوشخضر مرغانم از آنم سبزپوش
بس بود از چشمه‌ي خضرم يک آبمن نيارم در بر سيمرغ تاب
مي‌روم هر جاي چون هر جايييسر نهم در راه چون سوداييي
سلطنت دستم دهد در بندگيچون نشان يابم ز آب زندگي
مرد نبود هرک نبود جان فشانهدهدش گفت اي ز دولت بي‌نشان
تا دمي درخورد يار آيد تراجان ز بهر اين بکار آيد ترا
رو که تو مغزي نداري پوستيآب حيوان خواهي و جان دوستي
در ره جانان چو مردان جان فشانجان چه خواهي کرد، بر جانان فشان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط