لباس قديم امپراطور

حتماً داستان هانس کريستين اندرسون را شنيده ايد که خياط رندي پادشاه را فريب داد و لباسي برايش دوخت که فقط حلال زاده ها قادر به ديدنش بودند و اين لباس را که در واقع هيچ لباسي نبود. هيچ کس جرأت نداشت بگويد که نيست، تا اينکه کودکي جرأت کرد و فرياد کشيد : «پادشاه برهنه است.» اين داستان جنبه هاي نمادين زيادي داد.
چهارشنبه، 22 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لباس قديم امپراطور

 لباس قديم امپراطور
لباس قديم امپراطور


 






 
آمريکا مي گويد از ترس واکنش هاي احتمالي طرفداران بن لادن عکس جنازه او را منتشر نمي کند. آيا يک عکس مي تواند اين قدر مهم باشد؟
حتماً داستان هانس کريستين اندرسون را شنيده ايد که خياط رندي پادشاه را فريب داد و لباسي برايش دوخت که فقط حلال زاده ها قادر به ديدنش بودند و اين لباس را که در واقع هيچ لباسي نبود. هيچ کس جرأت نداشت بگويد که نيست، تا اينکه کودکي جرأت کرد و فرياد کشيد : «پادشاه برهنه است.» اين داستان جنبه هاي نمادين زيادي داد. عبارت «پادشاه برهنه است» را روزنامه ها وخبرگزاري ها بعد از هر رسوايي تيتر مي کنند و جامعه شناس ها سر کلاس هايشان قصه را به عنوان نمونه اي از تأثير جمع بر فرد تعريف مي کنند. با اين حال يک نکته ديگر هم توي دل اين داستان هست اينکه عجيب بودن بي لباسي و برهنگي دراين قصه از آنجا مي آيد که «پادشاه» برهنه بوده. بدن پادشاه يا هر شخصيت تاريخي ديگري، درست به اندازه خود او اهميت دارد. ما ممکن است با آدم هاي برهنه يا نيمه برهنه ديگري هم مواجه شويم. اما توي قصه شاه برهنه است. شخصيتي که نبايد برهنه باشد. اين بدن شاه است، بدن يک شخصيت تاريخي، بدني که گاهي حتي بيشتر ازخود آن شخصيت اهميت پيدا مي کند. اين روزها درست يک نمونه از اين کارکرد سمبليک بدن را شاهد هستيم. امريکايي ها خبر مرگ بن لادن را مي دهند، اما ما تصويري از بدن کشته شده او نمي بينيم. در واقع ما نشانه اي ازمرگ او نمي بينيم. اينجا بدن احتمالاً تير خورده براي ما حکم نشانه را دارد، نشانه اي که نبودنش باعث ترديد مي شود. اما صبرکنيد. کارکرد بدن بن لادن فقط همين خبررساني نيست. آمريکايي ها مي گويند عکس را به اين دليل منتشر نمي کنند که از واکنش هاي طرفداران بن لادن نگراني دارند. آنها ماجرا را به «امنيت ملي» ربط مي دهند و مي گويند ممکن است اين تصوير کارکرد انگيزانندگي داشته باشد. اين حرف تاحدودي درست است. اما کامل نيست. اينجا هم ماجرا به همان نشانه شناسي بدن برمي گردد. براي توضيح، يک مثال کمک کننده است (هرچند موضوع مثال ها کاملاً با هم متفاوت است). بعد از به قتل رساندن چه گوارا، آمريکايي ها تصاويري از اين چريک محبوب منتشر کردند. عکس هاي قتل چه گوارا قرار بود پايان عصر مبارزه با امپرياليسم را برساند، اما دوستداران چه نشانه هاي ديگري از آن تصاوير خواندند وحالت چهره او درعکس ها را نشانه ادامه مبارزه حتي بعد از مرگ دانستند. داستان غريبي است. يکي را مي کشي که تمام شود ولي تازه اين، آغاز يک دردسر تازه است. وچه چيزي اين دردسر تازه را باعث شده؟ همان جسمي که نابودش کرده اي. چرا؟ چون جسم وبدن يک شخصيت تاريخي بيشتر از بدن هاي افراد معمولي اهميت دارد. بيماري وسلامت اين بدن، حالات خاص اين بدن، حتي نحوه لباس پوشيدن اين بدن همگي داراي معنا هستند.
ما اينجا چند نمونه از نشانه شناسي بدن هاي تاريخي را آورده ايم تا به اهميت نشانه شناسي درتاريخ بهتر پي ببريم.

توضيح عکس
 

آن دو عکس کوچک سمت چپ، عکس هايي بود که آمريکايي ها ازمرگ چه گوارا منتشر کردند. صورت به هم ريخته و پاي تير خورده. اشاره اي است ظريف به داستان آشيل و اينکه اسطوره رويين تن چپ ها هم مثل او از پا در آمده ( چه گوارا يک گلوله در پا داشت وسه گلوله درسينه). اما اين عکس بالايي، همه چيز را به هم ريخت.

توضيح عکس
 

روز کودتا 28 افسر وارد اتاق کار آلنده شدند. آلنده قبلاً در بمباران کاخ رياست جمهوري کشته شده بود. اما آنها هم مثل يک مراسم رسمي، يکي يکي آمدند و به صورت مرد محبوب شيلي لگد زدند. تنها چيز قابل شناسايي. نيمه سمت چپ عينک کائوچويي «آقاي دکتر» بود که احتمالاً همان اول کار به گوشه اي پرتاپ شده بوده. امروز يک مجسمه غول پيکراز اين نيمه عينک ساخته شده و در سانتياگو، روبه روي کاخ رياست جمهوري گذاشته شده است. نمونه اي عالي از اينکه حتي وسايل متعلق به شخصيت هاي تاريخي هم کارکرد سمبليک دارند. اسم اين مجسمه هست: «چشم شيلي».

توضيح عکس
 

سروموي ژوليده، ريش نامرتب و زخمي درکنار زخم ابرو که موقع بيرون کشيدنش از آن گودال معروف در روستاي الدور ايجاد شده بود. اين تصاويري بود که در 14 دسامبر 2003 از صدام مخابره شد. حتي دراين حال، هنوز اويک ديکتاتور بود. صحنه اي که او را از ديکتاتور به فردي عادي تقليل داد، ويدئويي بود که يک سرباز امريکايي داشت براي تست DNA از دهان او نمونه برداري مي کرد. کسي حق ندارد به بدن يک ديکتاتور دست بزند.

توضيح عکس
 

بعد از پايان جنگ جهاني واشغال ژاپن، ژنرال داگلاس مک آرتورشد فرمانده نظامي ژاپن از طرف متفقين، امپراتور شکست خورده ژاپن خيلي هم کوتاه قد نبود، اما وقتي کنار اين فرمانده امريکايي بلند قد مي ايستاد، تفاوت دو نژاد آشکار مي شد مک آرتور اصرار داشت مدام با هيرهيتو عکس بيندازد تا حاکم بودن خود را به رخ بکشد. اين عکسي که مي بينيد يک عکس يادگاري ساده دو نفري نيست. اين عکس در واقع ابزار تحقيريک ملت است.

توضيح عکس
 

ماموران سياه دست هاي چه را بريدند ودست چپ را درمحلول فرمالين براي فيدل کاسترو فرستادند؛ يک نشانه حساب شده؛ يعني که دست تواناي چپ ها را قطع کرديم. فيدل براي باقي جسد چه. 30 سال با سيا جنگيد تا عاقبت يک مامور باز نشسته سياه محل دفن را لو داد. عجيب اينکه سيا مي گفت چه را با چهار چريک دفن کرده اند. اما فيدل هفت جسد را به کوبا آورد و در 17 اکتبر 1997 استخوان هاي چه و دوستانش را تشييع کرد. مردي با بدن هاي بسيار

توضيح عکس
 

عکس کناري را يک عکاس محلي از جسد چه گرفته است. داستان از اين قرار بود که جناره چه گوارا را به يک رختشور خانه، محلي درنزديک ترين ده محل درگيري برده بودند. سرچه روي سکوي رختشور خانه است و به همين دليل کمي بالاتر. ماموران سيا هم اهميتي به بستن چشم هاي او نداده اند. حالا خودتان يک بار ديگر به تصوير بالا نگاه بيندازيد. چه درحال مرگ هم سرش را بالا گرفته و چشم هايش باز است؛ منبع الهامي براي دوستدارانش. آمريکايي ها فکر اينجايش را نکرده بودند.

توضيح عکس
 

اينجا شهر يکاترينبورگ است در جولاي 1998. اين استخوان ها هم بقايايي هستند که از شکافتن قبر رومانف ها (خانواده سلطنتي آخرين تزار که در 1918 به دست بلشويک ها قتل عام شدند) به دست آمده. يک نفر دارد هر کدامشان را توي يک تابوت مي چيند که قرار است يک هفته بعد، درسن پترزبورگ در مراسمي تشريفاتي دوباره استخوان ها را دفن کنند. نشانه واقعي فرو پاشي شوروي. همين استخوان ها هستند؛ 80 سال تاريخ فقط درچند تکه استخوان

توضيح عکس
 

لوران باگو - رئيس جمهور قبلي ساحل عاج- درانتخابات دو سال قبل شکست خورد؛ اما حاضر نشد از قدرت کنار برود. درساحل عاج جنگ داخلي به راه افتاد. همين ما قبل بود که دستگيري باگو و انتشار عکس هايي که او را با لباس زير نشان مي داد. همه چيز را تمام کرد. تحقير بدن يک رئيس جمهور (حتي يک رئيس جمهور سابق). نشانه است.

توضيح عکس
 

اگر سبيل هيتلر با استالين نبود چي مي شد؟ جواب اين است؛ آنها ديگر هيتلر واستالين نبودند. سبيل خاص ومتفاوت هيتلر کاملاً متناسب است با مردي که يک آيين سياسي جديد آورده (نازيسم) ودرعين حال، جديت، دقت و قدرت تصميم گيري بالاي او را نشان مي دهد؛ نسخه اي که با کمک کامپيوتر از او بدون سبيل ساخته شده، جز مرموز هيچ کدام از اينها را ندارد. درمورد استالين هم همين طوراست. تصوير مردي با آن اندازه از وحشت که وقتي نيمه شب دنبال دانشمندي مي فرستاد آن دانشمند از ترس خودش را از پشت بام به پايين پرت مي کرد. قطعاً نياز به اين سبيل کلفت دارد که کليه حرکت و احساسات لب ها را پنهان کند. نسخه بدون سبيل، تاريخ را ناقص مي کند.

توضيح عکس
 

خانم مرکل با همين يک عکس، کابوس جنگ جهاني سوم را دوباره به جان مردها انداخت. اين لحظه يک آزمايش موشکي است. ژنرال پشت سرخانم مرکل گوش هايش را گرفته تا صداي انفجار آزارش ندهد؛ اما خانم صدر اعظم دارد مي خندد؛ حتي خنده يک شخصيت سياسي هم مي تواند معنا داشته باشد.

توضيح عکس
 

مي گويند درزمان مرگ لنين ( 1924) بحث شديدي بين موافقان ومخالفان موميايي کردن جسد او درگرفت. استالين موافق موميايي کردن بود.
اين جوري کمونيسم بي مرگ نشان داده مي شد امروزه البته جسد موميايي لنين ديگر چنين کارکردي ندارد. بيشتر نشانه اي است از يک دوران سپري شده والبته منبع درآمدي از فروش بليت به توريست ها. يعني کمونيستي ترين بدن عالم درخدمت سرمايه داري قرار گرفته. شوخي تاريخ را مي بينيد؟

توضيح عکس
 

آن چرخ نخ ريسي سمت چپ عکس يک نشانه است. گاندي به مردمش گفته بود تا وقتي که از پارچه هاي انگليسي لباس بپوشند. استعمار ادامه خواهد داشت و براي استقلال بايد اول خودشان پارچه ببافند. چرخ نماد همين مبارزه است. اما مهم تر از آن، بدن نيمه برهنه گاندي است. گاندي نه فقط با عدم خشونتش، بلکه با همين بدن تکيده، يک امپراتوري را شکست داد. لباس رسمي نپوشيدن گاندي يک نشانه است.

توضيح عکس
 

آن اول. ريش براي چريک هاي کوبايي که عليه حکومت باتيستا قيام کرده بودند. يک تاکتيک بود. اين طوري که اگر حکومت مرکزي مي خواست جاسوسي بين آنها بفرستد. يکي دوماه وقت لازم بود. تا ريشش بلند شود. بعد از پيروزي انقلاب، فيدل به توصيه دوستانش ريشش را نگه داشت تا غبغش ديده نشود. همين نشانه ساده. نمادي سياسي شد. سال 1961 وقتي مخالفان ) داد زده بود: «برايم ريش فيدل را بياوريد» وسال 1980 وقتي فيدل به ميان انقلابيون پيروز نيکاراگوئه رفت. گفت: «من امروز با تمام ريشم آمده ام اينجا.» يک بار هم در مصاحبه شبکه ABC، خبرنگار از او پرسيده بود: «بالاخره ريشتان را خواهيد زد؟ وفيدل جواب داده بود: «درعوض چي؟ پايان تحريم اقتصادي؟»
منبع:همشهري جوان 31



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.