بانوي فانوس به دست

امروزه نام "فلورانس نايتينگل" بر پيشاني تاريخ بشر دوستي دنيا مي درخشد. اکنون در سراسر جهان، هزاران پرستار انسان دوست که بار مراقبت از بيماران را بر دوش مي کشند، توجه جامعه به اين قشر را مرهون احساسات پر شور، فداکاري ها و از خودگذشتگي هاي بانويي نيکوکار به نام نفلورانس نايتينگل" مي دانند.‏
سه‌شنبه، 15 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بانوي فانوس به دست

بانوي فانوس به دست
بانوي فانوس به دست


 

نويسنده: مهشيد فرج زاده




 
امروزه نام "فلورانس نايتينگل" بر پيشاني تاريخ بشر دوستي دنيا مي درخشد. اکنون در سراسر جهان، هزاران پرستار انسان دوست که بار مراقبت از بيماران را بر دوش مي کشند، توجه جامعه به اين قشر را مرهون احساسات پر شور، فداکاري ها و از خودگذشتگي هاي بانويي نيکوکار به نام نفلورانس نايتينگل" مي دانند.‏
در سال 1820 "نايتينگل" که از مردان سرشناس انگلستان بود، سفري به ايتاليا نمود و در شهر "فلورانس" خداوند، دختري به او عطا کرد که به يا خاطره ي ايام اقامتش در فلورانس، نام او را "فلورانس" گذاشت. مادر "فلورانس" زني خوش قلب و مهربان بود و اغلب با هديايي، به ملاقات بيماران مي رفت و در اين ديدارها، "فلورانس" کوچک را که قلبي سرشار از احساسات رقيق و بي آلايش داشت، همره خود مي برد و اين چنين "فلورانس" ايام کودکي را پشت سر گذاشت؛ عروسک بازي، جايش را به نوازش کودکان يتيم و بي سرپرست و ملاقات بيماران داد.
يک روز هنگامي که "فلورانس" براي ملاقات بيماران به بيمارستاني رفته بود، از وضع نامرتب و عدم مراقبت از آنان، بسيار تحت تأثير قرار گرفت و متوجه شد آن گونه که بايد، در مراقبت و نگه داري بيماران، دقت و توجه نمي شود و تشخيص داد چنان چه مراقبت بهتري از بيماران صورت گيرد، تلفات آنان کم تر خواهد شد، بنابراين به اين فکر افتاد که در مورد فن پرستاري، اطلاعاتي کسب کند.
زماني که "فلورانس" به 30 سالگي رسيد، به "پاريس" و "آلمان" رفت تا فن پرستاري را بياموزد. او در اين مسافرت که 4 سال طول کشيد، دوره ي علمي پرستاري را گذراند. در اين هنگام (سال 1854) بين "روسيه" از يک طرف و "انگليس"، "فرانسه" و "عثماني" از طرف ديگر، جنگ سختي درگرفت.
در اين جنگ، عقب رانده شدن قواي نروسيه"، به بهاي مجروح شدن عده ي بسياري از سربازان قواي متحد انجاميد. به علت عدم وجود وسايل نقليه ي مجهز به وسايل درماني و اين که مجروحان مجبور بودند تا نزديک ترين بيمارستان که در شهر ناسکورتاري" واقع بود و آن هم داراي وسايلي ناقص براي معالجه ي مجروحان بود، مسافت زيادي را بپيمايند، براي مجروحان و مصدومان مشکلاتي پديد آمد.
خبرنگاري که از طرف روزنامه ي نتايمز" به جبهه ي جنگ فرستاده شده بود، اين مشکلات و ناراحتي ها را با شرح تجهيزات ناقص بيمارستان و فرسودگي آن و عدم وجود پرستار براي ئنراقبت از بيماران، در روزنامه ي "تايمز" منعکس نمود و در انتها نوشت: "آيا در تمام "انگلستان"، چند نفر زن فداکار پيدا نمي شود که پرستاري مجروحان را به عهده بگيرند؟" وزير جنگ "اتگلستان" با مطالعه ي نوشته ي خبرنگار روزنامه ي "تايمز" تصميم گرفت عده اي پرستار را به آن جا بفرستد و طي نامه اي به "فلورانس نايتينگل" از او خواست عده اي از پرستاران داوطلب را براي رفتن به بيمارستان مزبور و مراقبت و نگه داري از مجروحان بستري شده در آن بيمارستان آماده کند.‏
‏"فلورانس نايتينگل" در پاسخ وزير جنگ "انگلستان"، آمادگ
ي خود را براي انجام اين خدمت اعلام کرد و پس از ملاقات وزر جنگ، او از ميان خيل بانوان داوطلب پرستاري از مجروحان جنگ، 40 نفر را براي انجام اين خدمت انساني انتخاب کرد.
آنان از راه "فرانسه"، عازم منطقه جنگي شدنمد و پس از 8 روز تحمل مسافرت خطرناک درياي، از بندر "مارسي" به "اسکوتاري" رسيدند.
هنگامي که "دکتر هال"، رئيس بيمارستان "اسکوتاري" از ورود "فلورانس نايتينگل" و يارانش مطلع شد، مخالفت خود را با آنان ابراز داشت و چون نمي توانست از دخالت "فلورانس" و ساير پرستاران جلوگيري کند، تصميم گرفت به نحوي با آنان رفتار کند که خودشان از اقدامي که کرده اند، پشيمان شوند و مراجعت نمايند. او ساختمان مخروبه ا را براي سکونت در اختيار انان گذاشت که فاقد هر گونه وسال لازم براي زندگي بود اما با تمام اين مخالفت ها و تحقيرها و مشکل تراشي ها، "فلورانس" و همکارنش با علاقه اي فوق العاده، خدمت بشردوستانه ي خود را در پرستاري از مجروحان جنگ آغاز کردند.‏
نفلورانس" و همارانش با کوشش شبانه روزي در مراقبت و نگه داري و بهبود وضع بماران کوشيدند و تلفات مجروحان را از 42 درصد به 2 درصد رساندند اما از آن جا که رئيس بمارستان، خشن و کم احساس بود، اقدامات و فعاليت هاي "فلورانس" و پرستاران داوطلب، در روحيه ي او کوچک ترين اثري نگذاشت و همواره به هر طريقي سعي مي کرد مخالفت خود را با آنان بروز دهد اما کم کم پزشکان جوان بيمارستان که افکار روشن تري داشتند، متوجه خدمات ثمربخش و پرارزش پرستاران نوع دوست شدند و کوشش هاي آنان را ستودند و با آنان همکاري کردند.

بانوي فانوس به دست

"فلورانس نايتينگل" وقتي از اقدامات بهداشتي در امر نظافت و در نمتيجه فراهم کردن وسيله ي آرامش جسمي و روحي بيماران، فراغت حاصل کرد، به فکر تهيه ي لباس براي مجروحان افتاد که بهبود يافته و بيمارستان را ترک مي کردند که در اثر اقدام او از طرف وزارت جنگ "انگلستان"، تعداد زيادي لباس و چکمه ارسال شد و سپس با نظارت در امر طبخ غذاي بيماران، وضع تغذيه ي آنان و نوع غذاهاي شان را بهبود بخشيد.‏
اين دخالت ها، دکتر "هال" را بي نهايت عصباني و خشمناک کرد؛ به طوري که "فلورانس نايتينگل" را احضار کرد و به او دستور داد فوراً به اتفاق يارانش بيمارستان را ترک کند اما "فلورانس" در جواب گفت که چون او و يارانش با علاقه ي شخصي براي خدمت به مجروحان جنگ آمده اند، جنگ هنوز به وجود آنان احتياج دارد و هيچ نيرويي نمي تواند آنان را از اين خدمت باز داشته و دلسرد کند. دکتر "هال" که از اين اقدام خود نتيجه اي نگرفت، شروع به کارشکني در اقدامات "فلورانس" و يارانش نمود؛ او وسايل پانسمان و وسايل ديگر درماني و بهداشتي را که در اختيار نفلورانس" و يارانش قرار مي گرفت، از دسترس آنان دور کرد و استفاده از باند و پنبه را که از لوازم مورد احتياج روزمره ي آنان بود، به نظر کميسيون موکول کرد.‏
از آن جا که "فلورانس" مي دانست دکتر "هال" کساني را در اين کميسيون دخالت خواهد داد که موافق نظر خودش باشند، بدون توجه به عواقب عملي که انجام مي دهد، به اتفاق يارانش، در انبار را شکست و هر چه وسايل درماني لازم داشتند را برداشتند.
با اين که دکتر "هال" و مخالفان "فلورانس" از اين اقدام او فوق العاده ناراحت شدند، اما به علت اين که هم زمان با اين اقدامات، "فلورانس" نامه ي تشويق آميزي از "ملکه ويکتوريا" دريافت کرده بود، آنان نتوانستند از اقداما "فلورانس" جلوگيري کنند.
از آن جايي که بيمارستان در فاصله ي دوري از جبهه ي جنگ قرار داشت و در نتيجه براي رسيدن يا رساندن مجروحان به بيمارستان، مسافت زيادي بايد =يموده مي شد و در اين فاصله خطراتي براي محروحان پيش مي آمد و يا جراحات آنان در اثر وجود ميکروب ها عفوني مي شد، "فلورانس نايتينگل" فعاليت بشر دوستانه ي خود را در ياري مجروحان به سر حد فداکاري و از خودگذشتگي رساند و شخصاً به جبهه ي جنگ رفت و شبانه روز در صحنه هاي خونين جنگ حضور داشت و جراحات مجروحان را پانسمان مي کرد و حتي شب ها چراغ به دست مي گرفت و در ميادين جنگ که از خون کشته شدگان و مجروحان رنگين شده بود، مجروحاني را جست و جو مي کرد که احياناً به فراموشي سپرده شده اند.
اين فداکاري "فلورانس"، در روحيه ي پزشکان و کارکنان بيمارستان و مجروحان و همه مردم، اثر فوق العاده اي گذاشت؛ به طوري که به او "فرشته ي کريمه" و "بانوي چراغ به دست" لقب دادند.
از آن جايي که خدمات و تعاليم نفلورانس نايتينگل" در اصول اساسي نهضت صليب سرخ و هلال احمر مشاده مي شود، امدادگران و پرستاران اين جمعيت، خاطره ي او را همواره گرامي مي دارند.
به منظور جاويدان ماندن شجاعت و فداکاري هاي نفلورانس نايتينگل"، مدالي به نام او طراحي کرده اند. اين مدال از طرف کميته ي صليب سرخ به پرستاران و کمک پرستاراني اعطا مي شود که نسبت به بماران و مجروحان- چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ- خدمات برجسته اي انجام داده و فداکاري هاي مهمي نموده باشند.
منبع: نشريه شادکامي- مارهش: 75



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.