عامل تحصيل کمال از منظر صدر المتألهين (1)
چکيده
اين نوشتار به بررسي عوامل موثر در کمال انسان از منظر ملاصدرا مي پردازد؛ اما پيش از بيان اين امور، به عنوان مقدمه، چهار مسئله ديگر را بررسي مي کند که عبارت اند از: نحوه ي تأثير عمل در وصول به کمال، لزوم اخلاص در اعمال، جايگاه و مراتب اعمال و لزوم استاد.
عواملي که ملاصدرا در دستيابي به کمال نهايي انسان از آنها سخن گفته است عبارت اند از: تنبه، اراده، رياضت هاي شرعي، علوم و معارف الهي، توجه به خداوند و قطع توجه از غير، عشق و محبت الهي، ذکر و تفکر.
کليد واژه ها: ملاصدرا، انسان، کمال انسان، عوامل تحصيل کمال.
ضرورت عمل براي وصول به کمال
اين نوشتار درصدد بيان ديدگاه صدر المته ي لهين درباره ي عوامل دستيابي به کمال است. البته نبايد انتظار داشته باشيم که وي تمامي عوامل وصول به کمال را تبيين کرده باشد؛ زيرا اولاً وي ضرورت علم و عمل براي تحصيل کمال، کيفيت سلوک علمي را به اسفار و ديگر کتاب هاي خود ارجاع مي دهد، اما به دست آوردن چگونگي اعمال براي سلوک عملي را به استنباط از کتاب الهي و احاديث پيامبر (صل الله عليه و آله) و آل طاهرينش (عليه السلام) منوط مي کند؛ (3) ثانياً صدر المتالهين به دليل آن دل سپردگي به اسلام، تبعيت از شرع مقدس اسلام را براي سعادت ضروري مي داند؛ به ويزه که خود وي نيز به شدت، بدان پايبند بوده است. بنابراين، از ديدگاه او، همه ي آموزه هاي ديني از برنامه عملي سلوک الي الله هستند؛ هر چند، وي به تمامي آنها اشاره نکرده باشد.
بنابراين، آنچه در ادامه خواهد آمد، نسخه ي کامل سير و سلوک نبوده، تنها اشاره اي است به امور اساسي و مهمي که سالک الي الله براي نيل به قله ي کمال خويش، در مقام عمل بايد بدان ها توجه داشته باشد. پيش از بيان راه تحصيل کمال، براي فهم دقيق تر ديدگاه ملاصدرا، بايد به چند مسئله مهم توجه کنيم:
1.نحوه تأثير عمل در وصول به کمال
بر همين اساس، ملاصدرا براي اعمال بدني مانند زهد، تقوا و ساير عبادت ها و انواع رياضت،
نقشي ِاعدادي قائل است. وي معتقد است اعمال بدني مقدمه ي پيرايش باطن و پالايش درون و صيقل دادن آينه ي قلب از زنگار شهوت ها و تعلقات براي تحصيل معرفت است.(5) به بيان ديگر، اگر انسان با عبادت ظاهري و باطني، درون خود را پاک نگرداند، اشتغال نفس به بدن و اشتياقش به شهوت ها سبب تسلط بدن و خواهش هاي آن بر نفس شده، کم کم ملکه ي تسليم در برابر خواسته هاي جسماني در وي رسوخ خواهد کرد. روشن است که چنين کسي از مجاورت مقربان درگاه الهي و مشاهده ي انوار قدسي محروم خواهد شد.(6) هر چند مقصود اصلي از عبادت، تقرب به معبود حقيقي است، ولي اين امر، منوط به رياضت دادن قواي حيواني نفس همچون قوه ي خيال، شهوت و غضب است تا به سبب اين رياضت، قواي حيواني ضعيف شد، به اطاعت روح درآيند.(7)
به همين دليل، ملاصدرا در جايي ديگر، غرض اصلي از عبادت را آزاد کردن قلب از شواغل و توجه تام به مبدأ اصلي و اشتياق به رضوان الهي دانسته است.(8)
بر اساس آنچه گذشت، ملاصدرا معتقد است اگر کسي در سلوک خود تنها به عمل، رياضت و مجاهدت بدون بصيرت و معرفت بسنده کند، اين تصفيه، وبال وي خواهد شد؛ زيرا تصفيه ي عاري از معارف، موجب ظهور خواطر وهمي و استيلاي وسوسه هاي نفساني بر نفس شده، سرانجام تشويق قلب را به دنبال خواهد شد؛ زيرا اگر رياضت نفس، با حقايق علوم و افکار بر حالتي واحد سکون نداشته، مدام در حال دگرگوني است. از اين روي، وقتي علوم حقيقي در نفس نبودند، قلب شخص عابد، با فکر فاسد خود، تصورات باطل و اوهام دروغين اختراع خواهد کرد، و چه بسا حتي اعتقادات فاسدي در باب ذات و صفات الهي پيدا کند.(9)
2.لزوم اخلاص در اعمال
از سوي ديگر، اخلاص در عمل، مهم تر و تأثيرگذارتر از مشقتي است که صرف خود عمل مي شود؛ زيرا چه بسيار افرادي مثل صوفيان جاهل و کفار هند که اشتغال به رياضت هاي مشقت بار دارند، در حالي که قطعاً از اين سختي ها براي آخرت وکمال حقيقي خود استفاده نخواهند کرد.(13)
اخلاص، خالص کردن قلب از اغيار است؛ به گونه که اي غير الله در دل شريک نباشد (14) و عبادت سالک تنها براي خدا باشد.(15) اخلاص در عبادت به اين است که سالک، خداوند را به دليل الوهيت و از حيث ذاتش که مستحق عبادت است، پرستش کند؛ نه از آن حيث که بخشاينده، نعمت دهنده يا انتقام گيرنده است. عبادتي خالصانه است که به طمع دخول در بهشت، يا خلاصي از جهنم نباشد؛ اما کسي که خداوند را به يکي ديگر از ابعاد نام برده عبادت کند، در واقع بنده ي بهره وري خود و اسير نفس خويش است.(16)
به اعتقاد ملاصدرا، اخلاص حقيقي ره آورد معرفت است. از اين روي، اخلاص تنها در حق عالمان رباني که معرفت يقيني به احوال مبدأ و صفات و افعال وي دارند، ممکن است، ولي ديگران حتي اگر در ساير علوم سرآمد باشند، از آنجا که معرفت شان به خداوند متعالي، مبتني بر ظن و تقليدي است، اخلاصشان نيز، اخلاص ظني يا تقليدي خواهد بود.(17) حتي عابد اهل ورع با نهايت عبادت و رياضت هاي بدني، اگر داراي معارف يقيني نباشد و اعمالش با علوم الهي همراه نشود، اخلاص نيت برايش ممکن نخواهد بود.(18)
3.جايگاه و مراتب اعمال
بنابراين، مي توان اعمال بدني و افعال نفسي را با توجه به رابطه ي آنها با احوال و علوم، رتبه بندي کرد. ملاصدرا مي گويد مقصود اصلي، مکاشفه ي صورت حق تعالي و معرفت رب است. بر اين اساس، هر عملي که موجب نزديکي نفس به دنيا و شهوات آن و در نتيجه، مايه ظلمت قلب، مانع از مکاشفه و دوري آن از رحمت الهي شود، در شرع «معصيت» ناميده مي شود؛ اما عملي که موجب نوراني شدن قلب شود و آن را براي مکاشفه ي حقيقي مهيا کند و نفس را به طلب وجه الله و پرهيز از اغيار برانگيزاند، «طاعت» نام دارد.(20)
البته مقدار تأثير افعال در تصفيه ي قلب، با توجه به احوال و اوقات و اشخاص، فرق مي کند. براي مثال، چه بسا فردي به دليل رقت حجاب و لطافت طبع، عمل اندکي قلبش را متأثر و تصفيه کند؛ اما ديگري به علت غلظت حجاب و ضخامت طبعش، از خيل اعمالش تأثر اندکي مي پذيرد. از سوي ديگر، شايد شب زنده داري براي کسي مفيدتر از زکات مالي باشد، در حالي که براي شخص ديگر، امر به عکس است.(21)
4.لزوم استاد
ملاصدرا معتقد است مبدأ وصول انسان به غايت کمالش، شوق او به کسب علوم و معارف است، اما گاهي انسان به علوم اشتياق پيدا مي کند که تأثيري در تکامل وي و نقشي در سعادت واقعي اش ندارند، بلکه چه بسا مانع او از کمالش مي شوند، به همين دليل، نياز به طبيبي روحاني،اعم از پيامبر [يا امام] يا شيخ مرشد يا استادي معلم پيدا مي کند که او را هدايت کند.(22)
نياز به استاد، منحصر به حالت پيش گفته نيست؛ بلکه مسافر راه خدا، نياز به همراهي راهنمايي دارد که راه درست را نشانش دهد. آنچه در استفاده ي سالک از استاد، نقش کالبدي دارد، اعتقاد به اوست. مادام که سالک به استاد خويش اعتقاد نداشته باشد، دري به روي وي گشوده نمي شود و از همراهي او نفعي نمي برد. از اين روي، بر سالک لازماست که به شيخ خود اعتقاد خير و صلاح داشته باشد و باور داشته باشد که همراهي استاد، مايه ي نجات او از هلاکت است؛ زيرا پير طريقت، آگاه به مسيري است که سالک در آن قدم نهاده است. اين حالت سالک نسبت به پير طريق را «ارادت» مي نامند.
سالک پس از ارادت به استاد خويش، بايد به دستورهاي او عمل کند. تبعيت سالک از استاد بدان حد اهميت دارد که بايد همچون بدن مرده باشد که به کلي در اختيار غسل دهنده قرار دارد، از اين روي، گفته اند: «إنَّ المريدَ بين يَدَيِ الشيخ ينبغي أن يکونَ کالميِّت بين يدي
الغاسل».(23) نياز سالک به مرشدي که تأسي به هدايت وي نمايد، همچون نياز مأموم به امام است. سالک مريد بايد چون نابينايي که بر ساحل دريا خود را به راهبري مي سپارد، به ريسمان استاد چنگ زند و امر خويش را به کلي به وي واگذار، و از مخالفت وي اجتناب کند.(24)
پي نوشت ها :
*دانشجوي دکتري فلسفه دانشگاه باقرالعلوم(ع).
1.صدرالدين محمد الشيرازي، الحکمة المتعاليظ في الأسفار العقلية الأربعة، ج 9، ص 125، 368؛ همو، المبدأ و المعاد، ص 379ــ380.
2.صدرالدين محمد الشيرازي، المبدأ و المعاد، ص 480ــ481؛ همو، الحکمةالمتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج 9، ص 136ــ137، 303؛ همو، أسرار الأيات، ص 213.
3.صدرالدين محمد الشيرازي، کسر أصنام الجاهلية، ص 220.
4.همو، الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج 9، ص 285؛ همو، شرح أصول الکافي، ج 1، ص 423.
5.همو، تفسير القرآن کريم، ج 4، ص 423؛ ج 5، ص 112، 275؛ ج 6، ص 104، 245، 306، همو؛ شرح أصول الکافي، ج 1، ص 172، 317، 375ــ376؛ ج 2، ص 15، 205؛ همو، مفاتيح الغيب، ج 2، ص 548؛ همو، رساله سه اصل، ص 690.
6.صدرالدين محمد الشيرازي، الحکمه المتعاليه في الأسفار العقليه الأربعه، ج 1، ص 3.
7.همو، شرح أصول الکافي، ج 2، ص 509.
8.همو، الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج 9، ص 231.
9.همو، شرح أصول الکافي، ج 2، ص 205.
10.همان، ج 1، ص 249؛ همو، مفاتيح الغيب، ج 2، ص 777، 778.
11.صدرالدين محمد الشيرازي، تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 62؛ همو، الواردات القلبيه ي (در ضمن الرسائل)، ص 219.
12.همو، شرح أصول الکافي، ج 2، ص378؛ همو، کتاب العرشيه، ص 72.
13.همو، تفسير القرآن الکريم، ج 3، ص 53.
14.همان، ج 6، ص 103.
15.همان، ج 1، ص 282.
16.صدرالدين محمد الشيرازي، إيقاظ النائمين، ص 67ــ 68.
17.همو، تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 329؛ همو، المبدأ و المعاد، ص 556.
البته اين سخن ملاصدرا، بدان معنا نيست که اعمالي که تنها لوجه الله نيستند، هيچ ارزشي ندارند و آن عده از مؤمنان که به اميد ثواب بهشت و نجات از عذاب جهنم به طاعت و عبادت مشغول اند، نتيجه اي بر اعمالشان مترتب نمي شود، بلکه سخن وي ناظر به کمال نهايي است، و الااعمال اين دسته نيز مستلزم وصول به درجات متوسط همچون وصول به بهشت و دوري از جهنم خواهد گرديد. به همين جهت، ملاصدرا از مراتب اخلاص نيز سخن گفته است، ولي به ما جهت عدم ارتباط مستقيم با کتاب حاضر، از ذکر آن خودداري کرديم.(ر.ک: همو، شرح اصول الکافي، ج 1، ص 466ــ471)
18.صدرالدين محمد الشيرازي، کسر أصنام الجاهليه، ص 109.
19.همو، تفسير القرآن الکريم، ج 5، ص 107ــ 108.
20.همان، ج 1، ص 250ــ251؛ ج 5، ص 113ــ114؛ صدرالدين محمد شيرازي، ص 80 ــ81؛ همو، شرح أصول الکافي، ج 1، ص 375ــ376؛ ص 426؛ همو، أسرار الآيات، ص 213.
21.صدرالدين محمد الشيرازي، تفسير القرآن الکريم، ج 1، ص 251؛ همو، کسر أصنام الجاهليه، ص 81؛ همو، شرح اصول الکافي، ج 1، ص 376.
22.همو، الحکمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج 5، ص 349.
23.همو، أيقاظ النائمين، ص 55.
24.همو، کسر أصنام الجاهليه، ص 223.