غلبه بر ارتش خشم!
نويسنده: رکسانا خوشابي
ايا شما در زمره افرادي هستيد که زود از کوره دررفته و عصباني مي شوند؟ يا خود را به راحتي کنترل کرده و برعصبانيت و خشم خود غلبه مي کنيد؟ به طور معمول در هنگام عصبانيت چه رفتارهايي از خود نشان مي دهيد؟ پرخاش مي کنيد؟ فرياد مي زنيد؟ قهر مي کنيد؟! به خشونت و شدت عمل متوسل مي شويد؟ يا سکوت مي کنيد و خشم خود را فرو مي خوريد؟! افراد از جنبه ابراز خشم به دسته هاي مختلفي تقسيم مي شوند. بعضي خيلي زود خشمگين مي شوند و هيچ کنترلي بر خود ندارند. برعکس برخي از افراد دير از کوره درمي روند و مي توانند در سخت ترين وضعيت خويشتن داري خود را حفظ کنند. بعضي، همان الگوهاي ابراز خشم والدين و اطرافيان را ازخود بروز مي دهند و بعضي ديگر با استفاده از برخي راهکارها خشم خود را به اشکال ملايم تري ابراز مي کنند. شما جزو کدام دسته هستيد؟
وقتي صحبت از خشم و خود کنترلي به ميان مي آيد، به ياد خاطره اي مي افتم که ناپلئون هيل در يکي از کتاب هاي خود تعريف کرده است. اتفاقي ساده که باعث شده بود، او سعي کند بر خشم و عصبانيت غلبه کند. به همين دليل پيش از اين که وارد بحث غلبه بر عصبانيت شويم توجه شما را به خاطره هيل جلب مي کنم:
يکشنبه روزي به دفترم آمدم تا گزارشي را که قرار بود روز بعد ارائه دهم، تهيه کنم. هنوز پشت ميز ننشسته بودم که برق قطع شد! بلند شدم و با خشم به طبقه زيرزمين رفتم، آنجا سرايدار را ديدم که خوشحال سوت مي زند! از شدت عصبانيت شروع به بدگويي و ناسزا گفتن به او کردم. وقتي همه حرف هايم تمام شد، سرايدار قامتي راست کرد و در حالي که نيشخند مي زد، گفت: "مثل اين که امروز هيجان زده هستيد، مگر نه؟"
او تعادلش را حفظ کرده بود و من که دانشجوي دوره پيشرفته روانشناسي بودم و کتاب هاي بسياري مطالعه کرده بودم، در برابر کسي ايستاده بودم که ابداً سواد نداشت و مي دانست که موفق تر از من عمل کرده است!
به آرامي به دفترم بازگشتم، آنجا نشستم و به فکر فرو رفتم و پس از گذشت لحظاتي به اين نتيجه رسيدم که بايد از او عذرخواهي کنم؛ اما، به خودم گفتم نه هرگز اين کار را نمي کنم! بالاخره از جايم بلند شدم. احساس کردم بايد خيالم را از سوي او راحت کنم. وقتي به زيرزمين رفتم، سرايدار به آپارتمان کوچک خودش رفته بود. در آپارتمانش را با ملايمت زدم. او در را باز کرد و با متانت از من پرسيد که چه مي خواهم، به او گفتم مي خواهم به خاطر رفتار و حرف هاي بدم از او عذرخواهي کنم. تبسمي تمام چهره اش را پر کرد و گفت بهتر است کل ماجرا را فراموش کنيم. با هم دست داديم و ديگر ميان ما اصطکاکي بوجود نيامد و من آن روز با خودم پيمان بستم و تصميم گرفتم که هرگز کنترل و خويشتن داري خود را از دست ندهم. خويشتن داري و کنترل باعث مي شود انسان موقعيت ها را به روشني ببيند و آنها را به همان شکلي که واقعاً هستند، ارزيابي کند و خشم خود را بيهوده بر سر ديگران خالي نکند. بدين ترتيب، هم خود او زندگي بهتري پيدا مي کند و هم به ديگران امکان مي دهد که زندگي خوبي داشته باشند. از زماني که اين تصميم را گرفتم، به سادگي با ديگران طرح دوستي مي ريختم و بهتر مي توانستم ديگران را راهنمايي کنم که خودشان را پيدا کنند و خودشان باشند و در آرامش، از دانش خود براي رسيدن به موفقيت استفاده کنند.
ميل انسان رخ دهد. اما، از طرفي رخ دادن اتفاق نامطلوب هم عامل اصلي خشم و از دست دادن کنترل نيست. چون بسيارند کساني که در چنين مواردي باز هم کنترل خود را از دست نداده و عصباني نمي شوند. بسياري از نظريه پردازان بر اين باورند که از دست دادن آرامش و کنترل نوعي يادگيري غلط است! بدين ترتيب، که فرد تحت تربيت افراد خشمگين و عصباني ياد گرفته که در برابر حوادثي که بر خلاف ميل او هستند، واکنش تند نشان داده و خويشتن داري خود را از دست بدهد! گاهي هم افراد در مقابل وضعيتي که خود را نسبت بدان ناتوان و ضعيف مي بينند يا زماني که در معرض ظلم و زورگويي قرار مي گيرند، احساس خشم مي کنند و مي خواهند که آنچه را در حق آنان اعمال شده به طرف مقابل برگردانند و تلافي کنند! اما، متخصصان معتقدند حتي در تلافي کردن هم دليلي وجود ندارد که خشم و عصبانيت در کار باشد و فرد مي تواند پاسخ مناسبي (چه کلامي و چه عملي) به طرف مقابل بدهد، بدون آنکه ابراز خشم به شکل خشن داشته يا کنترل خود را از دست بدهد!
1) روش خرد کردن ظروف شکستني!!!
تعجب نکنيد! منظورمان اين نيست که واقعاً ظروف را بشکنيد. در اين روش، به مکان ساکتي رفته، آرام نشسته يا دراز مي کشيد و چشمان خود را مي بنديد و خود را در مکاني مانند موزه تصور مي کنيد. در اين مکان تخيلي و در ذهن خود، قفسه هاي شيشه اي وجود دارد که روي آنها پر است از اشيا و ظروف بلور و شکستني. شما هم در تخيل خود يک چوب يا چماق بزرگ در دست داريد و شروع مي کنيد به شکستن ظروف و قفسه ها. آنقدر ظروف بلور و شيشه اي و چيني را مي شکنيد تا همه خشم تان خالي شود! اگر در اتاق تصوري خود همه ظروف را شکستيد؛ اما، هنوز عصبانيت تان تمام نشده بود، در ذهن تان از اتاق نامبرده وارد اتاق مشابهي مي شويد که پر از ظروف مشابه است و شروع به شکستن آنها مي کنيد. اين شکستن تا جايي ادامه پيدا مي کند که عصبانيت و خشم شما کاملاً خاتمه يابد. در اين صورت، مي توانيد چشمان خود را بگشاييد و با آرامش بيشتر به کار روزانه تان ادامه دهيد.
2) روش شمارش معکوس
در اين روش که روشي قديمي به شمار مي آيد، در اوج عصبانيت شروع مي کنيد به شمردن از بيست به يک. اگر پس از رسيدن به عدد يک هنوز عصباني بوديد، کار شمارش را دوباره تکرار کنيد و دوباره از بيست به يک مي شماريد! تا جايي که خشم شما کاملاً فرو بنشيند.
3) روش پيدا کردن علت اصلي خشم
اين روش که عميق تر از ديگر روش هاست، به ما کمک مي کند ضمن شناخت خود و حساسيت هاي خود، هم بر خشم غلبه کنيم و هم راه را براي عصبانيت هاي آتي ببنديم. براي مثال، فرض کنيد در خيابان در حال قدم زدن هستيد و ناگهان کسي بدون اين که شما را بشناسد به شما ناسزا مي گويد! گرچه شنيدن دشنام براي همه ناخوشايند است؛ اما، برخي افراد نسبت به شنيدن ناسزا بشدت حساس اند و ناراحتي زيادي در خود احساس مي کنند. در حالي که براي افراد معمولي اولين چيزي که به ذهن مي رسد اين است که فرد دشنام دهنده فاقد سلامت روان است.
کسي که از شنيدن ناسزا به شدت ناراحت مي شود بايد با پرسيدن اين پرسش ها و پرسش هاي مشابه از خود علل ناراحتي خود را کشف کند: اين ناسزا مرا به ياد چيزي مي اندازد؟ آيا از شنيدن ناسزا احساس تحقير مي کنم؟ آيا در موقعيت هاي ديگر هم اين احساس تحقيرشدگي به من دست مي دهد؟ آيا وقتي کسي مرا تحقير مي کند، عصباني مي شوم و نمي توانم واکنش مناسبي نشان دهم؟ آيا در خانواده و نزد دوستان هم عصبانيتي مشابه به من دست مي دهد؟ آيا هر نوع فحاشي در ذهن من علامت تحقير است؟ و...
بدين ترتيب، در موقعيت هاي مشابه عصبانيت خود را تحليل کرده و با ريشه يابي خشم علل آن را شناسايي مي کنيم و اين کار را آنقدر ادامه مي دهيم تا سرانجام بر خشم خود فائق آييم.
خشم و عصبانيت عامل بسياري از بيماري هاي جسماني و رواني است. چه زماني که آن را با خشونت ابراز مي کنيم و چه زماني که آن را فرو مي خوريم. بنابراين، براي رسيدن به سطح متعادلي از سلامت روان لازم است هرچه زودتر اصول کنترل و غلبه بر خشم را ياد بگيريم. از همين امروز شروع کنيد.
منبع:دنياي سلامت شمار 48
وقتي صحبت از خشم و خود کنترلي به ميان مي آيد، به ياد خاطره اي مي افتم که ناپلئون هيل در يکي از کتاب هاي خود تعريف کرده است. اتفاقي ساده که باعث شده بود، او سعي کند بر خشم و عصبانيت غلبه کند. به همين دليل پيش از اين که وارد بحث غلبه بر عصبانيت شويم توجه شما را به خاطره هيل جلب مي کنم:
مثل اينکه امروز هيجان زده هستيد!
يکشنبه روزي به دفترم آمدم تا گزارشي را که قرار بود روز بعد ارائه دهم، تهيه کنم. هنوز پشت ميز ننشسته بودم که برق قطع شد! بلند شدم و با خشم به طبقه زيرزمين رفتم، آنجا سرايدار را ديدم که خوشحال سوت مي زند! از شدت عصبانيت شروع به بدگويي و ناسزا گفتن به او کردم. وقتي همه حرف هايم تمام شد، سرايدار قامتي راست کرد و در حالي که نيشخند مي زد، گفت: "مثل اين که امروز هيجان زده هستيد، مگر نه؟"
او تعادلش را حفظ کرده بود و من که دانشجوي دوره پيشرفته روانشناسي بودم و کتاب هاي بسياري مطالعه کرده بودم، در برابر کسي ايستاده بودم که ابداً سواد نداشت و مي دانست که موفق تر از من عمل کرده است!
به آرامي به دفترم بازگشتم، آنجا نشستم و به فکر فرو رفتم و پس از گذشت لحظاتي به اين نتيجه رسيدم که بايد از او عذرخواهي کنم؛ اما، به خودم گفتم نه هرگز اين کار را نمي کنم! بالاخره از جايم بلند شدم. احساس کردم بايد خيالم را از سوي او راحت کنم. وقتي به زيرزمين رفتم، سرايدار به آپارتمان کوچک خودش رفته بود. در آپارتمانش را با ملايمت زدم. او در را باز کرد و با متانت از من پرسيد که چه مي خواهم، به او گفتم مي خواهم به خاطر رفتار و حرف هاي بدم از او عذرخواهي کنم. تبسمي تمام چهره اش را پر کرد و گفت بهتر است کل ماجرا را فراموش کنيم. با هم دست داديم و ديگر ميان ما اصطکاکي بوجود نيامد و من آن روز با خودم پيمان بستم و تصميم گرفتم که هرگز کنترل و خويشتن داري خود را از دست ندهم. خويشتن داري و کنترل باعث مي شود انسان موقعيت ها را به روشني ببيند و آنها را به همان شکلي که واقعاً هستند، ارزيابي کند و خشم خود را بيهوده بر سر ديگران خالي نکند. بدين ترتيب، هم خود او زندگي بهتري پيدا مي کند و هم به ديگران امکان مي دهد که زندگي خوبي داشته باشند. از زماني که اين تصميم را گرفتم، به سادگي با ديگران طرح دوستي مي ريختم و بهتر مي توانستم ديگران را راهنمايي کنم که خودشان را پيدا کنند و خودشان باشند و در آرامش، از دانش خود براي رسيدن به موفقيت استفاده کنند.
چرا کنترل خود را از دست مي دهيم؟
ميل انسان رخ دهد. اما، از طرفي رخ دادن اتفاق نامطلوب هم عامل اصلي خشم و از دست دادن کنترل نيست. چون بسيارند کساني که در چنين مواردي باز هم کنترل خود را از دست نداده و عصباني نمي شوند. بسياري از نظريه پردازان بر اين باورند که از دست دادن آرامش و کنترل نوعي يادگيري غلط است! بدين ترتيب، که فرد تحت تربيت افراد خشمگين و عصباني ياد گرفته که در برابر حوادثي که بر خلاف ميل او هستند، واکنش تند نشان داده و خويشتن داري خود را از دست بدهد! گاهي هم افراد در مقابل وضعيتي که خود را نسبت بدان ناتوان و ضعيف مي بينند يا زماني که در معرض ظلم و زورگويي قرار مي گيرند، احساس خشم مي کنند و مي خواهند که آنچه را در حق آنان اعمال شده به طرف مقابل برگردانند و تلافي کنند! اما، متخصصان معتقدند حتي در تلافي کردن هم دليلي وجود ندارد که خشم و عصبانيت در کار باشد و فرد مي تواند پاسخ مناسبي (چه کلامي و چه عملي) به طرف مقابل بدهد، بدون آنکه ابراز خشم به شکل خشن داشته يا کنترل خود را از دست بدهد!
عصبانيت خود را کلامي کنيد
چگونه از خشم خود بکاهيم؟
1) روش خرد کردن ظروف شکستني!!!
تعجب نکنيد! منظورمان اين نيست که واقعاً ظروف را بشکنيد. در اين روش، به مکان ساکتي رفته، آرام نشسته يا دراز مي کشيد و چشمان خود را مي بنديد و خود را در مکاني مانند موزه تصور مي کنيد. در اين مکان تخيلي و در ذهن خود، قفسه هاي شيشه اي وجود دارد که روي آنها پر است از اشيا و ظروف بلور و شکستني. شما هم در تخيل خود يک چوب يا چماق بزرگ در دست داريد و شروع مي کنيد به شکستن ظروف و قفسه ها. آنقدر ظروف بلور و شيشه اي و چيني را مي شکنيد تا همه خشم تان خالي شود! اگر در اتاق تصوري خود همه ظروف را شکستيد؛ اما، هنوز عصبانيت تان تمام نشده بود، در ذهن تان از اتاق نامبرده وارد اتاق مشابهي مي شويد که پر از ظروف مشابه است و شروع به شکستن آنها مي کنيد. اين شکستن تا جايي ادامه پيدا مي کند که عصبانيت و خشم شما کاملاً خاتمه يابد. در اين صورت، مي توانيد چشمان خود را بگشاييد و با آرامش بيشتر به کار روزانه تان ادامه دهيد.
2) روش شمارش معکوس
در اين روش که روشي قديمي به شمار مي آيد، در اوج عصبانيت شروع مي کنيد به شمردن از بيست به يک. اگر پس از رسيدن به عدد يک هنوز عصباني بوديد، کار شمارش را دوباره تکرار کنيد و دوباره از بيست به يک مي شماريد! تا جايي که خشم شما کاملاً فرو بنشيند.
3) روش پيدا کردن علت اصلي خشم
اين روش که عميق تر از ديگر روش هاست، به ما کمک مي کند ضمن شناخت خود و حساسيت هاي خود، هم بر خشم غلبه کنيم و هم راه را براي عصبانيت هاي آتي ببنديم. براي مثال، فرض کنيد در خيابان در حال قدم زدن هستيد و ناگهان کسي بدون اين که شما را بشناسد به شما ناسزا مي گويد! گرچه شنيدن دشنام براي همه ناخوشايند است؛ اما، برخي افراد نسبت به شنيدن ناسزا بشدت حساس اند و ناراحتي زيادي در خود احساس مي کنند. در حالي که براي افراد معمولي اولين چيزي که به ذهن مي رسد اين است که فرد دشنام دهنده فاقد سلامت روان است.
کسي که از شنيدن ناسزا به شدت ناراحت مي شود بايد با پرسيدن اين پرسش ها و پرسش هاي مشابه از خود علل ناراحتي خود را کشف کند: اين ناسزا مرا به ياد چيزي مي اندازد؟ آيا از شنيدن ناسزا احساس تحقير مي کنم؟ آيا در موقعيت هاي ديگر هم اين احساس تحقيرشدگي به من دست مي دهد؟ آيا وقتي کسي مرا تحقير مي کند، عصباني مي شوم و نمي توانم واکنش مناسبي نشان دهم؟ آيا در خانواده و نزد دوستان هم عصبانيتي مشابه به من دست مي دهد؟ آيا هر نوع فحاشي در ذهن من علامت تحقير است؟ و...
بدين ترتيب، در موقعيت هاي مشابه عصبانيت خود را تحليل کرده و با ريشه يابي خشم علل آن را شناسايي مي کنيم و اين کار را آنقدر ادامه مي دهيم تا سرانجام بر خشم خود فائق آييم.
خشم و عصبانيت عامل بسياري از بيماري هاي جسماني و رواني است. چه زماني که آن را با خشونت ابراز مي کنيم و چه زماني که آن را فرو مي خوريم. بنابراين، براي رسيدن به سطح متعادلي از سلامت روان لازم است هرچه زودتر اصول کنترل و غلبه بر خشم را ياد بگيريم. از همين امروز شروع کنيد.
منبع:دنياي سلامت شمار 48