واقع گرايي اخلاقي(4)

چالش ديگري كه واقع گرايي با آن مواجه است، چالش معرفت شناختي است. چالش معرفت شناختي ربط بين ارزش هاي اخلاقي و بايد است. گفتيم كه واقع گرايي بر اين عقيده است كه واقعيت هايي مستقل از ما در جهان خارج وجود دارند و جملات اخلاقي، جملاتي بيانگر واقعيت هستند. امّا اگر اين خاصه ها واقعيت داشته باشد چه لزومي دارد كه آن ها را انجام دهيم يا انجام ندهيم؟ بايد ها از كجا مي آيند؟ يك حفره ي پرناشدني و خلأ بين حوزه ي «هست» و «بايد» وجود دارد.
دوشنبه، 26 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
واقع گرايي اخلاقي(4)

واقع گرايي اخلاقي(4)
واقع گرايي اخلاقي(4)


 

نويسندگان:دكتر غلامحسين توكلّي (1)
فاطمه مهراب زاده (2)



 

4ـ چالش معرفت شناختي
 

چالش ديگري كه واقع گرايي با آن مواجه است، چالش معرفت شناختي است. چالش معرفت شناختي ربط بين ارزش هاي اخلاقي و بايد است. گفتيم كه واقع گرايي بر اين عقيده است كه واقعيت هايي مستقل از ما در جهان خارج وجود دارند و جملات اخلاقي، جملاتي بيانگر واقعيت هستند. امّا اگر اين خاصه ها واقعيت داشته باشد چه لزومي دارد كه آن ها را انجام دهيم يا انجام ندهيم؟ بايد ها از كجا مي آيند؟ يك حفره ي پرناشدني و خلأ بين حوزه ي «هست» و «بايد» وجود دارد.

پاسخ
 

در پاسخ به اين سؤال، گروهي دست به دامن دين مي شوند، عده اي ديگر به آنچه جامعه تأييد يا رد مي كند تمسّك مي جويند، و عده اي نيز به آنچه مفيد و مضر است استناد مي كنند. راس يكي از شهودباوران برجسته ي قرن بيستم، مي گويد:«آنچه هست صرفاً كثيري از قواعد اخلاقي نيست كه بشود توصيفشان كرد و تنوّعشان را به علل تاريخي باز گرداند، بلكه نظامي از حقيقت اخلاقي در كار است، به همان اندازه عيني كه هر حقيقتي باشد...»(3) از نظر رأس،الزام، بديهي است. راس به تأكيد مي گويد كه صدق پاره اي از قواعد به طرز شهودي معلوم است، نظير اين كه بايد راستگو باشيم، يا به عهد خود وفا كنيم. با اين حال، اين قواعد، به تعبير راس، صرفاً تكاليف به ظاهر موجّه اند؛ يعني به ما مي گويند اگر ملاحظات اخلاقي درجه ي اوّل وجود نداشته باشد چگونه بايد عمل كنيم. اين قواعد به ما نشان نمي دهد آيا چنين ملاحظاتي وجود دارد يا نه.
بنابراين، هرگز به ما نمي گوييد كه عملاً چه بايد بكنيم و يا در اوضاع و احوالي خاص تكاليف واقعي ما از چه قرار است. تكاليف موجّه بديهي اند، ولي تكاليف واقعي بديهي نيستند. امّا از نظر مور، چنان كه پيش تر ذكر كرديم، خوب ها و بدها شهودي است و خوب ها و بدها بديهي است و با رجوع به وجدان مي توان فهميد چه كاري خوب است و بايد انجام داد و چه كاري بد است و نبايد انجام داد.
در برابر اين چالش، يعني رابطه ي بين بايد و هست، واقع گرايان به چند طريق پاسخ مي دهند:
الف) اوّلين پاسخ واقع گرايان به چالش مذكور، پاسخ نقضي است. از نظر واقع گرايان، اين كه از حوزه ي «هست»به حوزه ي «بايد» برويم، منحصر به اخلاق نيست و در علوم ديگر اتفاق مي افتد. به طور نمونه، در روان شناسي، گاهي اوقات اتفاق مي افتد كه از امور غير روان شناختي نتيجه ي روان شناختي بگيريم: كودكي كه به تپش قلب او زياد شده است، دچار چيزي به نام ترس شده است، ترس يك حالت رواني است. در اين حالت، يك روان شناس از يك واقعيت غير رواني براي اثبات واقعيت رواني استفاده مي كند. تپش قلب يك واقعيت غير رواني و فيزيكي است امّا روان شناس از آن نتيجه ي رواني مي گيرد.
ب ) امّا پاسخ ديگر واقع گرايان به اين چالش بدين صورت است: همان طور كه علوم پر از نظريه اند و صرفاً تجربي نيستند، اخلاق نيز اين گونه است. در علوم تجربي بر اساس استقصاي موارد زياد، يك قاعده ي كلّي ساخته مي شود كه اين قاعده ي كلّي بر تمام موارد مشابه اطلاق مي شود. در اخلاق نيز همانند علوم تجربي، با استقصاي موارد فراوان، قاعده ي كلّي وضع مي شود كه مثلاً "راستگويي خوب است". بنابراين، مي توان گفت كه از نظر كساني كه تحت سيطره ي علوم تجربي هستند، بين حوزه ي اخلاق با ساير حوزه ها تفاوت نيست. امّا، اگر به چالشي كه روبه روي واقع گرايان اخلاقي وجود دارد توجّه كنيم، مي بينيم كه با اين پاسخ مشكل واقع گرايان حل نمي شود. در واقع، اين پاسخ با چالش واقع گرايان بي ارتباط است، زيرا چالش واقع گرايان اين است كه چگونه از «هست» به «بايد» برويم، كه با وضع و تعميم قاعده ي كلّي به جواب اين چالش نمي توان رسيد. امّا مي توان گفت كه در اخلاق بايد ها و نبايد ها، به يك بايد و نبايدي منتهي مي شود كه آن بايد و نبايد بديهي است. آن چه مورد توجّه است اين است كه، مشكل واقع گرايان بدين طريق حل نمي شود.
ج) از نظر واقع گرايان، همان گونه كه در علوم تجربي دانشمند چيزي را تحت فزاينده هايي مي پذيرد و ارجاعاتي به قاعده ي خود مي دهد، در اخلاق نيز همين گونه است، ويژگي هاي بستري كه در آن قرار داريم زمينه ي توجيه را فراهم مي كند و در حوزه ي اخلاق نيز لازم نيست فرايند ها تمام شود. معرفت شناسي نيز اقتضا مي كند داده ها با نتيجه همخوان باشد و بايد براي هر ادعايي كه ارايه مي شود دليل آن نيز ارايه شود. به عبارت ديگر هر كس بايد به نفع ادعاي خود دليل ارايه نمايد. بنابراين، مي توان گفت كه واقع گرايان در پاسخ به اين چالش، مشكل را به مخالفان خود ارجاع مي دهند و مي گويند رابطه ي بين «هست» و «بايد» در معرفت شناسي در ساير حوزه ها به هر طريقي حل شد، در حوزه ي اخلاق نيز همان گونه حل مي شود.

تأثير ديدگاه واقع گرا و ناواقع گرا در اخلاق
 

واقع گرايي و ناواقع گرايي از بحث هاي مهم فرا اخلاق است. و از همين رو، در پژوهش هاي فرا اخلاقي با روش عقلي و فلسفي به تحليل و تبيين مفاهيم و احكام اخلاقي، از حيث معنا شناسي، وجود شناسي، معرفت شناسي و روان شناسي پرداخته مي شود. درباره ي حقيقت احكام اخلاقي، برخي بر اين باورند كه احكام و جملات اخلاقي از سنخ جملات انشايي بوده و از هيچ واقعيت خارجي حكايت نمي كنند. امّا در مقابل، برخي ديگر بر اين باورند كه جملات اخلاقي از قبيل جملات خبري بوده و از عالم واقع حكايت مي كنند. به نظر واقع گرايان، گزاره هاي اخلاقي مستقيماً توصيف گر حقايق اخلاقي اند و بدين لحاظ آن ها داراي ارزش صدق اند و صدق و كذب آن ها با اين مطلب كه آيا حقايق اخلاقي را توصيف مي كند يا نه، تعيين مي شود.
واقع گرايان، گزاره هاي اخلاقي را گزاره هاي خبري مي دانند كه داراي مفادي هستند كه تطابق و عدم تطابق با آن، صدق و كذب آن گزاره ها را تعيين مي كند. اما ناواقع گرايان گزاره هاي اخلاقي را انشايي تلقّي كرده و آن ها را فاقد مفادي كه در وراي آن گزاره ها باشد مي دانند، و در نتيجه، گزاره هاي اخلاقي فاقد قابليت صدق و كذب مي شمارند؛ زيرا در وراي آن ها چيزي نيست كه تطابق يا عدم تطابق با آن، صدق و كذب گزاره ها را تعيين كند.
از نظر واقع گرايان، چون احكام و گزاره هاي اخلاقي خبري هستند، از نظر حكايت گري و كاشفيت از واقع هيچ تفاوتي با احكام و جملات تجربي ندارند و همان گونه كه قضاياي علوم تجربي را حاكي از واقعيات خارجي مي دانيم، قضاياي اخلاقي نيز كاشف از واقعيت نفس الامري هستند، تنها تفاوت آن ها در قيود خاصي است كه حكم اخلاقي مي گيرد.در نتيجه،احكام و قضاياي اخلاقي نيز قابليت صدق و كذب را دارند. و از آن جا كه گزاره هاي اخلاقي مبتني بر واقعيت هستند، برهان پذير و قابل اثبات و سلب نيز مي باشند.
بنابراين، مي توان گفت اگر قضاياي اخلاقي، اخباري باشند، قابل تصديق و تكذيب اند و اين خود به معناي آن است كه از حقيقتي وراي خود حكايت مي كنند، يعني داراي مابه ازا و واقعيتي در خارج هستند. اما اگر احكام اخلاقي را انشايي بدانيم، قابل صدق و كذب نيستند و اين به معناي آن است كه حقيقتي وراي خود ندارند و آن گاه هر كسي حق دارد به هر گونه كه ذوق و سليقه ي شخصي اش اقتضا مي كند، حكم اخلاقي كند. براي انشاييات هيچ ملاك و معيار واقعي و ثابتي در كار نيست و لذا هر كس مي تواند بنابر ذوق و سليقه و خواست خود چيزي را بيان نمايد. لذا لازمه ي انشايي دانستن احكام اخلاقي، نسبيت در اخلاق است.
امّا كساني كه احكام و قضاياي اخلاقي را اخباري مي دانند و براي آن ها واقعياتي قايل هستند، به لحاظ آن واقعيت، احكام اخلاقي را ثابت و مطلق مي دانند؛ زيرا اين احكام در مورد مصايق حقيقي و بالذّات خود، همواره ثابت هستند و در زمان ها و يا در موارد افراد گوناگون، مختلف نمي شوند. لذا اخباري دانستن آن ها با اطلاق اخلاق تناسب دارد.
بنابراين، مي توان گفت كه از نظر واقع گرايان، اخلاق، مطلق و عام است،امّا از نظر ناواقع گرايان، اخلاق، نسبي است و احكام و قضاياي اخلاقي ناشي از احساسات و... هستند و از فردي به فرد ديگر و از جامعه اي به جامعه ديگر متفاوت مي باشند.

نتيجه
 

با توجّه به تعاريف ارايه شده از واقع گرايي و شرح ديدگاه واقع گرايان و چالش هايي كه واقع گرايان با آن رو به رو هستند،‌مي توان گفت كه واقع گرايان،‌اخلاق را حيطه ي كشف واقعيات مي دانند، در حالي كه مخالفان واقع گرايي اخلاق را حيطه ي جعل مي دانند.
واقع گرايان اخلاقي استدلال مي كنند كه در عالم، حقايقي اخلاقي مستقل از باورها، احساسات، اميال و... آدميان وجود دارند و به نظر آن ها، اين واقعيات اخلاقي هستند كه تعيين مي كنند اعتقادات و باورهاي شخص درست يا غلط هستند، به علاوه، معرفت اخلاقي نيز مي تواند ادّله اي براي عمل فراهم آورد؛ يعني اگر يك انسان معمولي گزاره اي را درباره ي يك حقيقت اخلاقي بپذيرد، به تبع آن پذيرش با عمل مطابق با آن گزاره، به آن معرفت پاسخ خواهد داد.
دو اصطلاح عينيت گرايي و واقع گرايي اخلاقي به يكديگر نزديك اند، امّا تفاوت هايي نيز با يكديگر دارند. بنابر تعريفي كه از واقع گرايي اخلاقي ارايه شد، عيني بودن اخلاقيات بدين معني است كه گزاره هاي اخلاقي، بدون توجّه به اين كه انسان در مورد آن ها چه فكر مي كند، درست يا نادرست هستند. به عبارتي، اخلاقيات مستقل از ذهن انسان هستند. امّا اختلاف اين دو به هستي شناسي و معرفت شناسي حقايق اخلاقي بر مي گردد؛ واقع گرايي درباره ي حقايق اخلاقي و عينيت گرايي درباره ي معرفت شناسي اخلاقي است.
اما اين كه حقيقت احكام اخلاقي چيست، واقع گرايان بر اين عقيده اند كه ما با گفتن يك گزاره ي اخلاقي، ما خبري از عالم خارج مي دهيم. از نظر واقع گرايان، گزاره هاي اخلاقي مستقيماً توصيف گر حقايق اخلاقي اند و بدين لحاظ داراي ارزش صدق اند و صدق و كذب آن ها با اين مطلب كه آيا حقايق اخلاقي را توصيف مي كنند يا نه، تعيين مي شود.
در آن سو غير واقع گرايان معتقدند كه با گفتن جملات اخلاقي ما خبري از واقعيت نمي دهيم و جملات اخلاقي انشايي هستند. اگر بنابر نظر غير واقع گرايان احكام اخلاقي را انشايي بدانيم، قابل صدق و كذب نيستند و اين به معناي آن است كه حقيقتي وراي خود ندارند و آن گاه هر كسي حق دارد به هر گونه كه ذوق و سليقه ي شخصي اش اقتضا مي كند، حكم اخلاقي كند. لذا اخباري دانستن احكام اخلاقي با طلاق اخلاق، و انشايي دانستن آن ها با نسبيت اخلاقي تناسب دارد. بنابراين، مي توان گفت كه واقع گرايي، اخلاق را حيطه ي كشف، اما ديدگاه هاي رقيب اخلاق را حيطه ي جعل مي دانند.
با توجّه با آنچه در مورد واقع گرايي مطرح شد، واقع گرايي با چالش هاي اختلافات اخلاقي، متافيزيكال، روان شناسي و معرفت شناسي از طرف مخالفان خود رو به رو شده است كه واقع گرايان به هر كدام از اين چالش ها به صورت نقضي و حلّي پاسخ داده و به نوعي اين چالش ها را متوجّه خود اين ديدگاه ها نيز مي نمايند. چالش هاي مطرح شده عليه واقع گرايي منحصر در حوزه ي اخلاق نيست مي توان آن ها را و در ساير حوزه هاي علم نيز مطرح ساخت.

پي نوشت ها :
 

1- Ross,1930,14.
2- عضو هيأت علمي گروه فلسفه ي دانشگاه اصفهان.
3- دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه ي غرب دانشگاه اصفهان.
 

منابع:
1ـ اتكينسون، آر.اف، درآمدي به فلسفه اخلاق، ترجمه: علوي نيا، سهراب، تهران: مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370ش.
2- اينتاير، السدر مك، تاريخچه فلسفه اخلاق، ترجمه: رحمتي، انشاالله، تهران: حكمت، 1379 ش.
3- بوچورف، پانايوف؛ واقع گرايي اخلاقي، ترجمه: سيّد حسيني، اكبر،در: معرفت، ش 4، مهر 1380ش.
4- پاپكين، ريچارد، استرول،آوروم، كليات فلسفه، ترجمه: مجتبوي، سيّد جلال الدّين، تهران: انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1408ه.ق
5- جمعي از نويسندگان، فلسفه اخلاق با تكيه بر مباحث تربيتي، قم: نشر معارف، 1385ش.
6ـ خزاعي، زهرا، «فلسفه اخلاق و معرفت شناسي»، در: فصلنامه علمي ـ ترويجي پژوهش هاي فلسفي و كلامي دانشگاه قم، سال چهارم، شماره ي اوّل و دوم.
7ـ ريچلز، جيمز، فلسفه اخلاق، ترجمه: اخگري، آرش، تهران: انتشارات حكمت، 1387ش.
8ـ سينگر، ماركوس جي، «نگرش كلّي به فلسفه اخلاق مسايل، ديدگاه ها و رشته ها، » ترجمه: شهرياري، حميد، در: معرفت، شماره ي 15.
9ـ شيرواني، علّي، فرا اخلاق، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ـ دفتر انديشه ي جوان، 1376ش.
10ـ صانعي دره بيدي، منوچهر، فلسفه اخلاق در تفكر غرب، تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1368ش.
11ـ غرويان، محسن، فلسفه اخلاق از ديدگاه اسلام، چاپ اوّل،‌مؤسسه ي فرهنگي يمين، 1377 ش.
12ـ فرانكنا، ويليام كي، فلسفه اخلاق، ترجمه: صادقي، هادي، قم: طه، 1376 ش.
13ـ فوت،فيليپا، نظريه ي فلسفه اخلاق، ترجمه: كاجي، حسين، تهران: روزنه، 1382 ش.
14ـ مصباح، مجتبي، بنياد اخلاق: روشي نو در آموزش فلسفه، قم: انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امّام خميني، 1384ش.
15ـ مصباح يزدي، محمّد، تقي، نقد و بررسي مكاتب اخلاقي، نگارش: شريفي، احمد حسين، قم: مؤسّسه ي آموزشي و پژوهشي امّام خميني، 1384 ش.
16ـ ملّا يوسفي، مجيد، جان مك داول، «واقع گرايي اخلاقي، » در: نامه ي حكمت، شماره ي 6، پاييز و زمستان 1384 ش.
17ـ مور، جورج. ادوارد، اخلاق، ترجمه: سعادت،‌اسماعيل،‌تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اوّل، 1366ش.
18- ناوتن، ديويد مك، بصيرت اخلاقي،ترجمه: فتحعلي، محمود، قم: انتشارات مؤسّسه ي آموزشي و پژوهشي امّام خميني، 1380 ش.
19ـ هولمز، رابرت ال، مباني فلسفه اخلاق، ترجمه: عليا، مسعود، تهران: ققنوس، 1382 ش.
20- وارنوك، جعفري، فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ترجمه: لاريجاني، صادق، تهران: مركز ترجمه و نشر كتاب، 1368 ش.
21ـ ويليامز، برنارد، فلسفه اخلاق، ترجمه: جلالي، زهرا، قم: دفتر نشر معارف، 1383 ش.
22- Arrington , Robert L.;Rationalism, Realism And Relativism; Cornell University Press, Ithaca And London ,1898.
23- Brink ,David; O.;Moral Realism, And Foundations of Ethics;Cambridge University Press,1994.
24- Brink ,David; O.;Moral Realism, And The skeptical Arguments from Disagreement and Queerness'';Ethical Theory ; ed. By:L.P. Pojman ,2nd edition, Wadsworth Publishing Company, 1995.
25.Brink ,David; O.; Realism,Naturalism and Moral Semantics, In:Moral Knowledge.
26- Bloomfield, Pual; Moral Reality , Oxford University Press,2001.
27- Concise Rutledge Encyclopedia of Philosophy; Rutledge Inc. New York,2000.
28- Dancy.Jonathan; Moral Reasons; Blackwell, Oxford Uk & Cambridge; USA,1993.
29- Dancy.Jonathan; Moral Realism';The Rutledge Encyclopedia oh Philosophy; V.6, Rutledge Inc.New York , 1998.
30- Dummett, Michael; Truth and Other Enigmas; Cambridge, Mass,1978.
31- Felux, Justin ; A Defense Of Moral Objectivism.
32- Hare , R.M.; The Language of Morals; London, 1952.
33- Mackie, J.L.;Ethics:Inventing Right and Wrong:New York:Penguin Harmon as worth, 1977.
34- McCord , Geoffrey Sayre; 'Moral Knowledge' ; Rutledge Encyclopedia of philosophy; Rutledge Inc , New York ,1988.
35-McCord , Geoffrey Sayre; The many Moral Realism ':Essay on Moral Realism ; Cornell University press;1988.
36- McDowell, John ;''Are Moral Requirements Hypothetical Imperative?''; Mind, Values and Reality; Harvard University press Combridge , Massachusetts and London , England ; 1998.
37- McCord Geoffrey Sayre; '' Essays on Moral Realism '', Cornell University press, 1989.
38- McDowell, John ;''Value and Secondary Qualities''; Ethical Theory ; ed.by:L.P.Pojman.2nd edition, Wadsworth Publishing Company, 1995.
39-Miller,R.W.;"Moral Realism";The encyclopedia of Ethics;ed.by:Lawrence C.Becker;Garland Publishing,New York and London;1992.
40- Moore,G.E;Principia Ethics; New York, 1971.
41- Miller , Alexander;''Objectivity''1,, Rutledge Encyclopedia of philosophy.
42- Railton, Peter; ''Analytic Ethics''; Rutledge Encyclopedia of Philosophy; V.1; Routledge Inc. New York , 1998.
43- ''Realism''; The Columbia Encyclopedia ; fifth ed.; Columbia; University press; Houghton Mifflin company.
44- Ross, W.D; The Right and the Good ; Oxford: At the claredon press,1930.
45- Sturgeon, Nicholas, ''What Deference Does it Make Whether Moral Realism is True'', Southern Journal of Philosophy 24, 1986.
46- Shafer Landu ,Russ; ''Moral Realism'', Oxford University press,2005.
47- ''Moral Realism'', The Internet Encyclopedia of Philosophy.
48- MORAL Objectivism''; Wikipedia The Free Encyclopedia.
منبع: فصلنامه تخصصي اخلاق شماره 20



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.