نظريه ي اخلاق ويتگِنِشتاين(2)

مري وارنوك (2)، فيلسوف اخلاق معاصر، ويتگنشتاين را آغاز كننده ي راهي نو در مطالعات مربوط به اخلاق مي داند كه نگرشش حوزه ي اخلاق را متحول ساخته است: «تا آنجا كه به فلسفه ي اخلاق مربوط است، مهم ترين تحوّلي كه او ايجاد كرده علاقه اي نوين به توصيف پديدارها به جاي تدوين نظريه هاي انتزاعي درباره ي رفتار انسان است؛ مثلاً هر گاه مسأله اي فلسفي
دوشنبه، 26 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظريه ي اخلاق ويتگِنِشتاين(2)

نظريه ي اخلاق ويتگِنِشتاين(2)
نظريه ي اخلاق ويتگِنِشتاين(2)


 

نويسنده:مهدي ميرابيان تبار (1)




 

نظريه ي اخلاق ويتگنشتاين
 

مري وارنوك (2)، فيلسوف اخلاق معاصر، ويتگنشتاين را آغاز كننده ي راهي نو در مطالعات مربوط به اخلاق مي داند كه نگرشش حوزه ي اخلاق را متحول ساخته است:
«تا آنجا كه به فلسفه ي اخلاق مربوط است، مهم ترين تحوّلي كه او ايجاد كرده علاقه اي نوين به توصيف پديدارها به جاي تدوين نظريه هاي انتزاعي درباره ي رفتار انسان است؛ مثلاً هر گاه مسأله اي فلسفي درباره ي اراده مطرح شود، به نظر ويتگنشتاين آنچه در حقيقت، لازم است، تحقيق درباره ي زباني است كه اين مسأله در آن زبان رخ نموده است و بيش از اين تحقيق درباره ي زباني است كه آن واژه ي مسأله آفرين در زندگي واقعي در متن آن به كار مي رود. تنها از اين طريق است كه اين مفهوم واضح شده و تصوير هاي نادرستي كه موجب گمراهي فيلسوفان شده از ميان خواهد رفت.»(3)
صورت بندي دقيق رويكرد اخلاق ويتگنشتاين در گرو روشن ساختن ديدگاه او در خصوص «ارزش» است. منظور ويتگنشتاين از «ارزش»، بستري است كه حوزه هاي سه گانه ارزش، يعني اخلاق، زيبايي شناسي و دين را در بر گرفته است. قلمرو ارزش، حجم اندكي از آثار دوره ي اوّل را به خود اختصاص داده است. از كل حجم رساله تنها پنج درصد آن (قطعه هاي 37306 تا 52206) در مورد ارزش است و به طور كلّي، حاوي موضوعاتي همچون:«ارزش»، «جهان و معناي آن»،«زيبايي شناسي»، «اخلاق»، «اراده»، «مرگ»، «جاودانگي»،«خداوند»، «خير و شر»، «تقدير و سرنوشت»، «كيفر و پاداش»، «سعادت و شقاوت»، «معناي زندگي»، «مسأله ي زندگي و راه حل آن»، «امر استعلايي»، «امر راز آميز» و «امر برتر» است. همين موضوعات به صورت پراكنده تر در يادداشت ها نيز مطرح شده است. اهم اين موضوعات به ويژه در نيمه دوم سال 1916 ميلادي در اين كتاب ارايه شده و حجمي مشابه حجم رساله را اشغال كرده است. علاوه بر اين دو اثر، در خطابه اي در باب اخلاق هم، درباره ي موضوعاتي نظير: «ارزش مطلق و نسبي»،«اخلاق»، «دين»، «خوبي و بدي»،«معجزه»، «تمثيل» و مثال هايي براي ارزش مطلق و نسبي سخن به ميان آمده است.(4)
به همين سبب مي بينيم كه مسأله ي اخلاق، مسأله اي در حاشيه و فرعي نيست. علي الخصوص مطابق با نامه اي كه به فيكر نوشته بود، مي توان اهميّت موضوع را دريافت.(5)
همان طور كه گذشت، تحليل دقيق رويكرد ويتگنشتاين در گرو جدا كردن ميان امور گفتني و ناگفتني بود. اين جدا سازي از طريق تأمّل در جهان به عنوان يك كل محدود امكان پذير است. اين تأمّل سبب مي شود تا ما بتوانيم از مرزهاي جهان و زبان آگاه شويم. يعني از مرزهاي آنچه مي تواند گفته شود و آنچه مي تواند تنها نشان داده شود. مفهوم زندگي خوب بايد بر حسب ملاحظه ي جهان، بدين روش توضيح داده شود.(6)
ملاحظه ي جهان مسأله اي كليدي را رقم مي زند و آن مسأله ي اراده است. ويتگنشتاين معتقد است كه جهان، مستقل از اراده ماست.(7) اين مسأله به هر امكان فعاليتي غلبه دارد؛ يعني بر هر آنچه از روي قصد و نيت انجام مي شود، و بنابراين، بر مسؤوليت بر هر چيزي نيز حاكم است. بدين ترتيب، اگر جهان مستقل از اراده ي من است، فهم معمول ما از اخلاقيات هيچ مجالي در اين جهان نخواهد داشت. بر مبناي قول ذيل، نظام فلسفي رساله و يادداشت ها، جهاني را تصوير مي كنند كه در آن فهم معمول ما از اخلاقيات جايي ندارد: زندگي خوب، جهاني است كه به شيوه اي معيّن، غير از شيوه ي رفتاري يا شرايطي كه نگرشي از اين نوع را فراهم مي آورد، نگريسته شود، همچنين مطلب مزبور را مي توان در اين قول يافت كه هيچ ارزشي در جهان وجود ندارد و محال است كه قضاياي اخلاقي وجود داشته باشند، و در نتيجه، اخلاق بايد يك شرط (8) جهان باشد.(9)
از نظر ويتگنشتاين، آنچه در درون جهان است نه خير است و نه شر. خير و شر تنها در نسبت با سوژه وجود دارند. امّا اين سوژه كه ويتگنشتاين بدان اشاره مي كند، خود،‌متعالي (10) است. سوژه در درون جهان نيست، بلكه در مرز جهان است.(11)
در واقع، مطابق با آموزه هاي رساله، چيزي تحت عنوان ثواب و عقاب اخلاقي در معناي متعارف كلمه نداريم؛ چرا كه لازمه ي اين امر، نظر كردن به چگونگي تحقّق فعل در عالم خارج است. اگر فرض كنيم كه زندگي را اعمال آدمي و روش اجراي آن اعمال مي آفريند، پس قلمروي اخلاقي آن اعمال صرفاً خودِ آن زندگي است، و چون زندگي و جهان يكي است، پاداش اخلاقي، چيزي جز صورتي كه جهان از طريق آن به ما مي نگرد نيست. مدلول كلام فوق اين است كه احكام اخلاقي كاملاً غيرتجربي هستند و صدور آنها از فاعل اخلاقي هيچ نسبتي با جهان پيرامون ندارد.(12)
اين تلقّيِ ويتگنشتاين شباهت نزديكي به رويكرد كانت(13) درباره ي اخلاق دارد. كانت نيز وقتي از اخلاق و اصول اخلاقي سخن مي گفت، آنها را برآمده از اراده ي متعيّن شده مي دانست؛ اراده اي كه از مؤلّفه ها و مقوّمات انسان به عنوان موجود عاقل واجد قوه ي عاقله است. به تعبير ديگر، بنابر آموزه هاي كانت، احكام اخلاقي بر انسان انضمامي واجد گوشت و پوست و خون كه در اين جهان مي زيد بار نمي شود؛ بلكه بر موجودي مترتّب مي شود كه واجد قوه ي عاقله است و چنين احكام هنجاري اي از اقتضائات عاقل بودن اوست. به همين دليل، تمسّك جستن به مؤلّفه ها و مفاهيمي نظير خوشبختي، سعادت، ميل، نتيجه و غيره، براي موجّه سازي فعل اخلاقي نزد كانت ناموجّه است؛ چرا كه تمامي اين مؤلّفه ها نسبتي با عالم واقع دارند و براي به چنگ آوردن آنها لاجرم بايد به عالم خارج مراجعه كرد. در حالي كه اخلاق با جهان پديداري ـ در معناي كانتي كلمه ـ نسبتي ندارد و ناظر به «نومن» است. امر مطلق، كه نقش محوري در اخلاق كانتي دارد و برآمده از اراده ي متعيّن شده است، نسبتي با جهان پيرامون ندارد.
ويتگنشتاين نيز به اقتفاي كانت، از بي نسبت بودن خصوصيّات اخلاقي و گزاره هاي اخلاقي با جهان پيرامون سخن مي گويد؛ هر چند صورت بندي مسأله نزد كانت، معرفت شناختي و نزد ويتگنشتاين، دلالت شناختي (معناشناسانه) است.(14) بر اين اساس، فهم متعارف ما از اخلاق شامل مفاهيمي همچون درست و غلط، وظيفه و تعهّد، و خوب و بد است؛ و احكامي درباره ي قصد و نيّت ما و افعالي كه از آنها ناشي مي شود ـ بر حسب درستي يا نادرستي يا خوبي و بدي نتايجِ عايد از آنها ـ را در بر مي گيرد.(15)

مطلق بودن اخلاق
 

همان طور كه گذشت، مطابق با نظريه ي تصويري زبان، ما قادر نيستيم گزاره هاي اخلاقي را صورت بندي كنيم؛ زيرا ما تصويري از اين چيزها در اختيار نداريم. زماني كه ما از كلمات خدا يا خوب استفاده مي كنيم، اظهارات ما با هيچ واقعيت يا شيء بسيطي مطابقت ندارد. بنابراين، زبان اخلاقي اي كه ما در زندگي روزمره از آن استفاده مي كنيم در بهترين حالت فاقد معناست. بي معنايي آنها مطابق با نظر ويتگنشتاين در اين است كه ما به طور كلّي هيچ تصويري از آنها در اختيار نداريم. بي معنايي از نظر وي همين است و نه بيشتر.
در اين دوره، ويتگنشتاين، عملاً نظريه ي مطابقت زبان را پذيرفته و معتقد است كه زبان با اشياء مطابقت دارد. امّا بايد توجّه داشت كه بي معنا بودن از نظر ويتگنشتاين به معناي بي اهميّت بودن نيست. اين نكته در سخنراني وي در باب اخلاق كاملاً روشن مي شود.
در تحليل كاربرد واژه ي اخلاق دو مفهوم متفاوت را مي توان در نظر گرفت: اوّلي، معنا و مفهوم نسبي آن، مثلاً وقتي در مورد يك فوتباليست خوب كه مهارت خوبي در بازي كردن دارد سخن مي گوييم، در اينجا ما معناي نسبي خوب را در نظر داريم. اين معناي نسبي، مد نظر ويتگنشتاين نيست. دوم، معنا و مفهوم مطلق امر اخلاقي، كه در واقع ويتگنشتاين اين را در نظر دارد. ويتگنشتاين براي روشن شدن مطلب دو مثال ارايه مي كند:
«فرض كنيم كه من مي توانستم تنيس بازي كنم و يكي از شماها مرا در حال بازي مي ديد و مي گفت: «واقعاً كه! شما تقريباً بد بازي مي كنيد»، و فرض كنيم من جواب مي دادم: «مي دانم، من بد بازي مي كنم، ولي نمي خواهم بهتر از اين بازي كنم.» تنها چيزي كه فرد ديگر مي توانست بگويد اين بود كه: «آها! پس اشكالي ندارد.» امّا فرض كنيم كه من به يكي از شماها دروغ شاخداري گفته بودم و او نزديكم مي شد و مي گفت: «شما مثل حيوان رفتار مي كنيد» و آن وقت من مي گفتم: «مي دانم بد رفتار مي كنم، ولي بهتر از اين هم نمي خواهم رفتار كنم.» در اين صورت، آيا وي مي توانست بگويد: «آها! پس اشكالي ندارد؟» قطعاً نه؛ وي مي گفت: «كه اين طور، شما بايد بخواهيد كه بهتر رفتار كنيد.» در اينجا شما يك ارزش داوري مطلق داريد، در حالي كه نمونه ي اوّل يك داوري نسبي بود.»(16)
از سوي ديگر، همان طور كه گفتيم، اخلاق فراتر از محدوده ي زبان ماست، و بنابراين ما قادر نيستيم آن را در قالب كلمات بيان كنيم. در انديشه ي ويتگنشتاين، اخلاق امري مطلق است و نه نسبي. اگر ما بكوشيم تا يك گزاره ي ارزشي را مانند گزاره ي ناظر به امر واقع در بياوريم، مطلق بودن آن را از بين خواهيم برد. ويتگنشتاين اين وضعيت را با يك استعاره بيان مي كند:
اگر كسي مي توانست كتابي در باب اخلاق بنويسد كه واقعاً كتابي در باب اخلاق باشد، اين كتاب همه ي كتاب هاي ديگر جهان را، با انفجاري، منهدم مي ساخت.(17)
فقط بدين علت كه:
... واژه هاي مورد كاربرد ما، چنان كه در علم آنها را به كار مي بريم، ظروفي هستند كه فقط قابليت احتواء و انتقال مفهوم و معنا را دارند؛ مفهوم و معناي طبيعي. اخلاق، اگر چيزي است، فوق طبيعي است و واژه هاي ما فقط واقعيات را بيان مي كنند؛ چنان كه يك فنجان فقط يك فنجان پر از آب را نگه مي دارد و لو اين كه يك گالن روي آن بريزيم.(18)
اين استعاره بيان مي كند كه اخلاق، مطلق و فراتر از محدوه ي زباني ما است. بنابر اين، بي معنا بودن، عيب و نقص اخلاق نيست، بلكه بر عكس، اين مشكل زبان ماست كه نمي تواند اخلاق و امور متعالي را در بر بگيرد.
با در نظر گرفتن اين مطلب مي توان مقصود ويتگنشتاين را از اين كه مي گفت «تمام گزاره ها ارزش يكسان دارند» دريافت. گزاره ها بدين معنا يكسان هستند كه هيچ ارزش مطلقي را در بر ندارند. اگر ما بخواهيم راجع به ارزش مطلق سخن بگوييم، «آن گاه اين ارزش بايد بيرون از هر گونه رخ دادن (19) و بيرون از هر گونه «چنين استي»(20) قرار داشته باشد؛ زيرا هر گونه رخ دادن و «چنين استي»، تصادفي است.»(21)
بنابراين، ويتگنشتاين استدلال مي كند كه ما نمي توانيم گزاره هاي اخلاقي داشته باشيم؛ زيرا «گزاره ها نمي توانند هيچ چيز برتر را بيان كنند»(22) و «روشن است كه نمي توان اخلاق را به قالب الفاظ آورد.»(23) اين دليل ديگري است بر اين كه ويتگنشتاين، اخلاق را بي ارزش و ناچيز به حساب نياورده است، بلكه بر عكس، وي اخلاق را امري برتر و متعالي مي داند و اين خود دليل خوبي است بر اين كه چرا گزاره ها نمي توانند آن را در بر گيرند.

پي نوشت ها :
 

1ـ دانشجوي دکتراي فلسفه ي دانشگاه اصفهان.
2ـ Mary Warnock.
3ـ وارنوك، مري، فلسفه اخلاق در قرن بيستم، ترجمه: فنايي، ابوالقاسم، ص 175.
4ـ زنديه، عطيه، دين و باور ديني در انديشه ويتگنشتاين، صص 161 و 162.
5ـ مقدّمه ي همين مقاله.
6ـ ويتگنشتاين، اخلاق و زيبايي شناسي، ص 114.
7ـ رساله، 37305.
8ـ condition.
9ـ ويتگنشتاين، اخلاق و زيبايي شناسي، ص 124.
10ـ transcendent.
11ـ رساله، 63205.
12ـ سكوت و معنا: جستارهايي در فلسفه ويتگنشتاين، ص 27.
13ـ Immanuel Kant.
14ـ ‌همان، ص 27.
15ـ ويتگنشتاين، اخلاق و زيبايي شناسي، ص 123.
16ـ‌ ويتگنشتاين، «خطابه اي در باب اخلاق»، ترجمه: حسيني، مالك، در: ارغنون، شماره ي 16، صص 325-333.
17ـ همان.
18ـ همان.
19ـ das Geschehen /the happening.
20- So-Sein/ being the case.
21ـ رساله، ج6، ص 41.
22ـ همان، ج6، ص 42.
23ـ همان، ج6، ص 421.
 

منبع: فصلنامه تخصصي اخلاق شماره 20



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما