شاهنامه فردوسي در ادبيات روسيه
شاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي ميراثي ارزشمند در تاريخ کهن ايران محسوب مي شود.
از روزي که شاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي به زبان هاي متعدد ترجمه شده يا اينکه ظرايف فکري و هنري شاهنامه در ترجمه به زبان هاي ديگر، انتقال پذير نبوده و با اينکه شاهنامه، آيينه فرهنگ ملتي بوده که با تمدن ملت هاي ديگر و آداب و رسوم آن ها فرق هاي اساسي داشته، عظمت شاهنامه و قدرت آفرينندگي فکري و هنري فردوسي کار خود را کرده است. اديبان سراسر جهان پيام هاي انساني و لطيف انديشه فردوسي را نيک دريافته اند و آن را به عنوان ميراث جاودان فرهنگ بشري معرفي کرده اند. افرادي نيز شاهنامه را همپايه بزرگترين شاهکارهاي ادبي و فکري جهان مي دانند.
از اين ميان دانشمنداني که از بند تعصب رسته بودند، آن را برتر از همه دانسته اند.
در اين بين اديبان و ايران شناسان روس نيز از فردوسي و شاهکار ادبي وي غافل نبوده اند و به ترجمه و تحليل اين ميراث گرانقدر پرداخته اند.
از اواسط قرن 19 پژوهش ها در بخش هاي گوناگون زبان شناسي، ادبيات و هنرشناسي ايراني در روسيه گسترش بي سابقه اي پيدا مي کند و مطالعه علمي و ترجمه شاهنامه فردوسي آغاز مي شود.
در سال 1849 آقاي» ژوکفسکي «قسمتي از شاهنامه فردوسي يعني داستان رستم و سهراب را از روي ترجمه آلماني آن که توسط آقاي «کروت» ايران شناس معروف آلماني انجام شده بود، به زبان روسي ترجمه کرد.
«گاستاد نازاديانتس» در کتاب تاريخ ادبيات فارسي که در سال 1851 منتشر شده فصلي به شاهنامه فردوسي و اهميت آن در ادبيات ايران و جهان اختصاص داد. همچنين آقاي «زينويف» در سال 1855 کتابي در زمينه شعر حماسي ايران نوشته و در آن به مطالعه شاهنامه فردوسي هم پرداخته است.
«برتلس» خاور شناس بزرگ روس معتقد است مادام که در جهان مفهوم ايران و ايراني وجود دارد، نام پر افتخار شاعر بزرگ، «حکيم ابوالقاسم فردوسي» که تمام عشق سوزان قلب خود را به وطن خويش وقف کرده بود، جاويد خواهد ماند.
وي معتقد است فردوسي شاهنامه را با خون دل نوشت و به اين قيمت، خريدار محبت و احترام ملت ايران به خود گرديد.
برتلس از دانشمندان دوران کمونيست روسيه است و همين شرايط باعث شده که علاقه بسيار زيادي به داستان «ضحاک» داشته باشد.
وي با مطالعه داستان رستم و سهراب معتقد است سهراب با علاقه فراوان در پي پدر بوده تا در کنار رستم به جنگ کيکاووس رود و او را از تخت سلطنت کنار بگذارند.
پس از آن با متحد شدن با رستم به جنگ پادشاه تورانيان بروند و با شکست وي ايران و توران را به يک کشور متحد تبديل کنند و تهمينه مادر سهراب را که بسيار رنج ديده، به تخت سلطنت بنشانند.
«پوشکين، لئوتولستوي، فت و ماياچوفسکي» از جمله شاعران روسيه هستند که ارادت خاصي به فردوسي داشته در اشعار خود از شاهنامه الهام گرفته اند.
«لئوتولستوي» مطالعه زيادي در زندگي فردوسي داشته تا آنجا که برادر خود را به دليل شباهت زياد به فردوسي، «فردوسي» صدا ميزده است. در اشعار پوشکين مي توان تفکر فردوسي را دريافت، پوشکين در شعر خود چنين مي گويد:
بخود کاخي بنا کردم که دست آن را نمي سازد
علف هرگز نپوشد راه مردم را به آن محضر
اين شعر شباهت بسياري به شعر فردوسي دارد که مي گويد:
بنا کردم از نظم کاخي بلند که از باد و باران نيابد گزند تماماً من نمي ميرم، نه جسمم، گرچه گردد خاک رهد روح از فنا و ماند اندر نظم ارزنده بمانم زنده تا باقي بود در زير اين افلاک.
اين شعر نيز شباهت زيادي به اين شعر فردوسي دارد که مي گويد:
نميرم از آن پس که من که تخم سخن را پراکنده ام
البته بر ما معلوم نيست که تا چه اندازه پوشکين با شاهنامه آشنايي داشته است ولي بدون شک اين شباهت نمي تواند بدون آگاهي از انديشه هاي فردوسي در شعر» بناي يادگار «سروده شده باشد.
به تصور ما پوشکين با تسلطي که به زبان فرانسه داشته و از کودکي آن را قبل از روسي آموخته بود، امکان دارد ترجمه فرانسه آن را خوانده باشد.
يا هنگامي که پوشکين در سال 1831 بنا به درخواست «نيکلا» امپراتور روسيه به استخدام وزارت خارجه در آمده و مأمور جمع آوري اسناد براي تدوين تاريخ «پترکبير» شد.
درباره اسناد تاريخي در آرشيوها و کتابخانه ها مطالعه مي کرد شايد با شاهنامه آشنايي پيدا کرده باشد.
در اثبات اين مدعا اشاره پوشکين به سعدي و حافظ در برخي از اشعارش، نشان مي دهد که اين امر دور از ذهن نمي تواند باشد.
علاوه بر آن هنگام اقامت پوشکين در قفقاز و به ويژه تفليس که در آنجا ترجمه هاي گرجي شاهنامه از قرن ها قبل موجود بوده مي تواند در اين مورد قابل ذکر باشد.
اديبان و دانشمندان روس به اندازه اي به ارزش شاهنامه پي برده اند که مدت هاست اين اثر را مورد بررسي و تحليل قرار داده اند.
نکته جالب اينجاست که معتبرترين نسخ شاهنامه چاپ مسکو هستند.
/ج