ترورهاي سرنوشت ساز

سوء قصد، قتل و ترور؛ تمام اينها مي توانند سياست و موقعيت يک کشور را تغيير داده و تحت الشعاع قرار دهند. از زمان هاي دور تاکنون ترور شخصيت هاي مهم سياسي و مذهبي بارها دنيا را تکان داده و تيتر بزرگ روزنامه ها را به خود اختصاص داده اند. ترورهاي سياسي و مذهبي اي که با انگيزه هاي مختلف و حمايت هاي پنهاني گروه ها و کشورهايي که در پشت پرده قرار دارند، صورت مي گيرد، اگر چه اهداف متفاوتي در پشت صحنه اين حوادث وجود دارد اما گاهي
سه‌شنبه، 20 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترورهاي سرنوشت ساز

ترورهاي سرنوشت ساز
ترورهاي سرنوشت ساز


 

نويسنده: ساناز دهخوارقاني




 
ترور شخصيت هاي مهم و برجسته هميشه خبرساز بوده و همواره بخش مهمي از تاريخ دولت ها و حکومت ها محسوب شده است.
سوء قصد، قتل و ترور؛ تمام اينها مي توانند سياست و موقعيت يک کشور را تغيير داده و تحت الشعاع قرار دهند. از زمان هاي دور تاکنون ترور شخصيت هاي مهم سياسي و مذهبي بارها دنيا را تکان داده و تيتر بزرگ روزنامه ها را به خود اختصاص داده اند. ترورهاي سياسي و مذهبي اي که با انگيزه هاي مختلف و حمايت هاي پنهاني گروه ها و کشورهايي که در پشت پرده قرار دارند، صورت مي گيرد، اگر چه اهداف متفاوتي در پشت صحنه اين حوادث وجود دارد اما گاهي مي توانند به اغتشاش و بي نظمي در يک جامعه منجر شوند.
ترورهاي سرنوشت ساز

ويليام مک کينلي
 

ويليام مک کينلي، بيست و پنجمين رئيس جمهور آمريکا و يکي از کهنه سربازان جنگ هاي داخلي بود که به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد. مک کينلي از حزب جمهوريخواه بود که ماليات ها و تعرفه سنگيني روي واردات و اجناس خارجي قرار داد تا به نوعي شکوفايي اقتصادي ايجاد کند. دوره رياست او دوره رونق گرفتن استاندارد طلا و کثرت گرايي فرهنگي ميان گروه هاي قومي مختلف به شمار مي آيد. او روش هاي جديد تبليغات و بازاريابي را به مردم آمريکا عرضه کرد و به طرز ماهرانه اي توانست در انتخابات رياست جمهوري سال 1896، ويليام جنينگ بريان را شکست داده و به رياست جمهوري برسد. جنگ هاي اسپانيا- آمريکا در زمان رياست جمهوري مک کينلي صورت گرفت. از آنجا که قدرت هاي مطلق هيچ گاه در تاريخ دوام نياورد، رياست مک کينلي هم سرانجام به پايان رسيد. ششم سپتامبر سال 1901، رئيس جمهور همراه همسرش در مراسمي در شهر بوفالو حضور داشتند و در حالي که رئيس جمهور در تالار موسيقي با مدعوين صحبت مي کرد، شخصي به نام لئون فرانک زولگوس دو گلوله به سمتش شليک کرد. اولين گلوله شانه اش را خراش داد و دومين گلوله در شکم و کليه اش فرو رفت و درست هشت روز بعد، در چهار دهم سپتامبر به خاطر قانقاريا در اطراف زخم هايش در گذشت. ترور ويليام مک کينلي، حزب جمهوريخواه و برنامه هايي که او براي شکوفايي اقتصادي در نظر گرفته بود را دچار مشکلات بسياري کرد.
ترورهاي سرنوشت ساز

لورانت دزيره کابيلا
 

کشور جمهوري دموکرات کنگو در آفريقاي مرکزي سومين کشور بزرگ در آفريقا و يکي از 19 کشور پرجمعيت دنياست. در سال 1965 موبوتو سسه سکو به عنوان رئيس جمهور زئير انتخاب شد. او يک حکومت مطلقه و ديکتاتوري تشکيل داد. او نزديک به 32 سال در رأس قدرت بود. ديکتاتوري سسه سکو سرانجام در سال 1997 به پايان رسيد. لورانت دزيره کابيلا او را شکست داد و جايگزينش شد. لورانت در مقام رئيس جمهور نام کشور را به جمهوري دموکرات کنگو تغيير داد. کابيلا از طرفداران مارکسيسم بود اما ترکيبي از نظام سرمايه داري و مارکسيستي را پايه حکومتش قرار داد و شيوه جديدي را در رهبري کشورهاي آفريقايي عرضه کرد. دشمنانش او را در ديکتاتور، قدرت طلب و فاسد مي دانستند و او را متهم به سوء استفاده شيوه جديدي در حقوق بشر مي کردند. در سال 1998 هم پيمانان پيشين کابيلا در اوگاندا و رواندا عليه اش قيام کردند و شورش و اغتشاشي در دموکراسي کنگو به راه انداختند و سرانجام عصر روز شانزدهم ژانويه سال 2001 کابيلا در يک کودتاي نظامي به دست يکي از عوامل خودش به نام رشيدي کاسرکا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان داد. در پي اين حادثه 25 نفر به اتهام طرح ريزي و مشارکت در ترور دستگير و روانه زندان شدند و مقامات رسمي کنگو پسرش جوزف کابيلا را به سرعت به جاي او در پست رياست جمهوري کشور جمهوري دموکرات کنگو نشاندند.
ترورهاي سرنوشت ساز

راجيو گاندي
 

در سال 1947 کشور هندوستان استقلال پيدا کرد و سه سال بعد قانون اساسي هند به تصويب رسيد. طي اين دوره خانواده گاندي کنترل کنگره ملي هند را بر عهده گرفتند و مدت زيادي نگذشته بود که اينديرا گاندي به عنوان اولين نخست وزير زن هندوستان به کرسي نشست. او دو فرزند پسر داشت به نام هاي راجيو و سانجاي که راجيو پسر بزرگ تر بود.
 اينديرا گاندي به سياست هاي سوسياليستي خود پايبند بود و به همين دليل کشور هند همپاي کشورهاي ديگر جهان رشد نمي کرد و از لحاظ اقتصادي تنها افتاد و منزوي شده بود. در سال 1984، اينديرا گاندي به دست يکي از باديگاردهايش ترور شد و با مرگ پسر بزرگش راجيو به عنوان نهمين نخست وزير هندوستان انتخاب شد. او به خاطر نخست وزير شدن در 40 سالگي لقب جوان ترين نخست وزير هند را نيز از آن خود کرد. راجيو گاندي در راهي متفاوت از سياست هاي سوسياليسم مادرش قدم برداشت،
به آزاد سازي اقتصادي رونق بخشيد، روابط دو جانبه اي با آمريکا برقرار کرد، همکاري هاي اقتصادي و علمي دو طرفه اي را ميان دو دولت گسترش داد و سهميه وارداتي، ماليات و تعرفه هاي صنعت و تکنولوژي را کاهش داد. راجيو گاندي در بيست و يکم مي سال 1991 در يک عمليات انتحاري که به دست اعضاي يک گروه نظامي جدايي طلب در سريلانکا انجام گرفت، ترور شد. سنمولي را جاراتنام زني بود از اعضاي گروه ببرهاي آزادي خواه تاميل. او در يک عمليات انتحاري بمبي به کمر خود بست و هنگامي که براي اداي احترام خم شده بود تا پاي راجيو را لمس کند، بمب را منجر کرد و راجيو را به قتل رساند. گروه ببرهاي تأميل انگيزه اين ترور را انتقام جويي از هند اعلام کردند زيرا راجيو هنگام جنگ هاي داخلي سريلانکا، سربازان هندي و واحدهاي نظامي را به عنوان نيروهاي حافظ صلح به کشور همسايه فرستاد اما آنها در نهايت باعث وخيم تر شدن اوضاع شدند. از زمان مرگ راجيو تا به امروز اقتصاد هند به سرعت رشد کرده و در حال ترقي است. موقعيت هاي شغلي بسياري براي شهروندان هندي به وجود آمده و هندوستان به يکي از کشورهاي مهم اقتصادي تبديل شده است.
ترورهاي سرنوشت ساز

اولاف پالمه
 

اولاف پالمه يک سياستمدار سوئدي بود و از سال 1969 تا هنگام مرگش در سال 1986 رهبري حزب سوسيال- دموکرات سوئد را بر عهده داشت. براي دو دوره نخست وزير سوئد بود و از سال 1969 تا 1976 رئيس هيأت مشاوران سلطنتي و از سال 1982 تا آخرين روزه هاي عمرش هم يکي از اعضاي هيأت دولت بود. اولاف به دو دليل يکي از مشهورترين شخصيت هاي سياسي قرن بيستم به شمار مي رفت. اول اينکه 125 ماه تمام در پست نخست وزيري خدمت کرد و ديگر اينکه به طور علني مخالفت خود را با سياست هاي خارجي آمريکا بيان کرد. به همين دليل اغلب او به عنوان يک «اصلاح طلب انقلابي» ياد مي شد. پالمه اگر چه در داخل و خارج از کشورش دوستان و حاميان بسياري داشت ولي در طول حيات سياسي خود به واسطه ديدگاه هاي سوسياليستي اش دشمنان نيز از حزب محافظه کار سوئد براي خود تراشيده بود. او سياستمداري بود که در جهت ايجاد تفاهم بين الملي و امنيت مشترک تلاش مي کرد. با همين آرمان و هدف، تظاهرات و راهپيمايي بزرگ ضد جنگ را در استکهلم سازماندهي کرد و هميشه با سياست هاي خارجي آمريکا مخالف بود. راهپيمايي هايي عليه شوروي سابق و اشغال پراگ راه انداخت، از رژيم فرانسوي در اسپانيا به شدت انتقاد کرد و فعاليت هاي گسترده اي عليه توليد و تکثير سلاح هاي هسته اي در پرونده خود به ثبت رساند. پالمه از نظر سياسي ميان مردم سوئد تا حدي شخصيت محبوبي به حساب مي آمد اما به هر حال مخالفاني هم داشت. او 28 فوريه 1986 در يک خيابان شلوغ و پرتردد در مرکز استکهلم به قتل رسيد. پالمه درحالي که همراه همسر خود و بدون محافظ از سينمايي در مرکز استکهلم خارج مي شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و درگذشت. ضارب او هيچ گاه شناخته نشد و اکثر مردم سوئد معتقدند نخست وزير پيشين کشورشان به دلايل بين المللي و توسط خارجي ها به قتل رسيده و فکر مي کنند به علت سياست هاي موجود ضارب هرگز به دام نخواهد افتاد. با گذشت بيش از 25 سال ماجراي ترور اولاف پالمه هنوز مانند يک معما گنگ و اسرارآميز مانده و از آن زمان تاکنون هيچ سياستمداري نتوانسته جاي خالي پالمه را در سوئد پر کند. ترور پالمه و در گذشت او تأثير بسزايي در وضعيت سياسي کشورهاي اسکانديناوي داشت.
ترورهاي سرنوشت ساز

جورج تيلور
 

جورج تيلور پزشک آمريکايي اهل کانزاس بود. او سرپرستي بيمارستان و کلينيک مراقبت هاي پزشکي زنان را برعهده داشت، يکي از سه بيمارستاني که در آمريکا سقط هاي غيرقانوني در ماه هاي آخر بارداري و پس از هفته بيست و يکم انجام مي شد. جورج تيلور و فعاليتش در اين زمينه هميشه هدف اعتراضات و انتقادات بسياري بود. تا اينکه در نوزدهم آگوست 1993 شلي شانون که عليه سقط غيرقانوني فعاليت مي کرد، بيرون مطب کمين کرده بود و با اسلحه اي که به همراه داشت، به هر دو بازوي جورج شليک کرد. تيلور به شدت مجروح شد اما جان سالم به در برد و شلي با اتهام قتل عمد نافرجام به 11 سال زندان محکوم شد. تيلور دست از فعاليت برنداشت و از طرفي زنان باردار زيادي که براي سقط جنين به کلينيک او مراجعه مي کردند، با مشکل روبه رو مي شدند. حتي زني به نام کريستين ژيلبرت که در هفته 28 بارداري به او مراجعه کرده بود، پس از عمل در کلينيک تيلور،جان خود را از دست داد. تمام اين موارد کافي بود تا تيلور به عنوان يک موجود منفور شناخته شود. چند سال ديگر گذشت و تيلور همچنان به فعاليت غيرقانوني خود ادامه مي داد و همه او را با نام «تيلور بچه کش» مي شناختند تا اينکه در سال 2009 بار ديگر مورد سوء قصد قرار گرفت. 31 ماه 2009 اسکات رودر، يکي از فعالان ضد عمل سقط جنين، تيلور را که جلوي کليسا به عنوان راهنما ايستاده بود و بروشور پخش مي کرد، هدف گلوله قرار داد. گلوله از فاصله کمي مستقيماً به سمت سر تيلور شليک شد و او در دم کشته شد. به فاصله کوتاهي اسکات رودر 31 ساله در 270 کيلومتري محل جنايت و در حومه کانزاس دستگير شد و او را به اتهام قتل عمد به 50 سال زندان (بالاترين حد مجازات در کانزاس) محکوم کردند. چند هفته پس از مرگ تيلور همکارش اعلام کرد کلينيک دوباره به فعاليت خود ادامه خواهد داد اما وارثان تيلور مخالفت کرده و اعلام کردند کلينيکي که تيلور سرپرستي اش را به عهده داشت. براي هميشه تعطيل خواهد شد.
ترورهاي سرنوشت ساز

فرانتس فرديناند
 

فرانتس فرديناند وارث تاج و تخت سلطنتي اتريش- مجارستان بود. وقتي 12 سال داشت، پسر عمويش دوک فرانسيس پنجم مودنا درگذشت و فرانتس فرديناند با اين شرط که لقب سلطنتي را به عنوان مقام به نامش اضافه کند، به سلطنت رسيد و به يکي از ثروتمندترين مردان اروپا تبديل شد او در بسياري از امور سياسي اتريش و مجارستان دخالت مي کرد اما ناسيوناليست هاي مجارستان به شدت با او مخالف بودند و فکر مي کردند نفوذ مجارها را در امپراتوري زير سؤال برده است. تاج و تخت و مال و منال به او وفا نکرد و فرديناند و همسرش در 28 ژوئن سال 1914 در سارايوو- پايتخت بوسني و هرزگوين- مورد سوء قصد قرار گرفتند و جان باختند. گلوله اي به گلوي فرديناند شليک شد و او به علت خونريزي شديد جان خود را از دست داد. در اين عمليات تروريستي ضارب، پسر 19 ساله اي به نام گاوريلوپرينسيپ بود که در انجمن جوانان بوسني و گروهک «دستان سياه» فعاليت مي کرد. گروهک دستان سياه سازماني مخفي بود که در جمهوري يوگسلاوي (صربستان سابق) تأسيس شده و در قرن نوزدهم ميلادي برنامه ريزي و انجام اقدامات تروريستي را بر عهده داشت. در روز حادثه، پنج حمله تروريستي طراحي شد بود، دو حمله اول ناکام ماند و در حمله سوم بمبي به سمت ماشين فرديناند و همسرش پرتاب شد اما بمب از ماشين به بيرون افتاد و در خيابان منفجر شد. گاوريلو حمله بعدي را بر عهده داشت و هنگامي که ماشين دوک و همسرش از کنار رد شدند، او با اسلحه کمر به سمت آنها شليک کرد و گلوله اي درست به هدف خورد. سوء قصد به جان فرانتس فرديناند وقتي اين شخصيت سياسي، جرقه اي بود که براساس آن اتريش به صربستان اعلام جنگ کرد و بدين ترتيب اتحاد مثلث سه گانه ميان دولت هاي اتريش، مجارستان، روسيه و آلمان عليه فرانسه و دخالت هاي انگلستان شکل گرفت و جنگ جهاني اول شروع شد.
ترورهاي سرنوشت ساز

نگودين ديم
 

نگودين ديم، سياستمدار ويتنامي و اولين رئيس جمهور ويتنام جنوبي بود که از سال 1955 تا 1963 در رأس قدرت قرار داشت. اواسط دهه 50 ميلادي سازمان سي آي اي، به ديم کمک کرد تا سياست هاي خود را در ويتنام پيش برد. در سال 1955 در زمان انتخابات رياست جمهوري، فعاليت کمپينگ بائو داي- رقيب انتخابات ديم- به طرز مرموزي ممنوع شد و او توانست با 98 درصد آرا، بيشترين رأي را از آن خود کرده و پيروز از ميدان انتخابات بيرون بيايد. ديم يک قدرت طلب مطلق بود و راه نازي ها را در شکنجه و برخورد با مخالفين پيش گرفت و به تدريج روابط اين کشور با آمريکا تيره و تار شد. از طرفي بودايي ها نيز با او مخالف بودند و اعتراضات بودايي ها و جنبش مردمي که به بحران بودايي در ويتنام معروف شد، باعث کشته شدن نه تن از معترضان به دست عوامل حکومتي شد و کودتايي را به راه انداخت که به رياست نگودين ديم خاتمه داد. اول نوامبر سال 1963 طي توطئه اي با همکاري آمريکا، حکومت ويتنام جنوبي سرنگون شد. ژنرال دونگ وان مين، توطئه اي عليه نگودين ديم طرح ريزي کرد و دولت آمريکا نيز با پشتيباني از توطئه و ترور اطمينان داد که دخالتي نخواهد کرد. طبق توطئه، دين ديم سوار بر يک خودروي نظامي شد. در همان زمان بود که به دست کاپيتان نگوين وان هونگ در پشت ماشين به قتل رسيد. پس از کشته شدن ديم، اوضاع ويتنام مغشوش شد و اقدامات تروريستي ديگري هم تا چند سال پس از قتل او به وقوع پيوست و جنگ هايي ميان نيروهاي ويتنام شمالي و جمهوري ويتنام جنوبي صورت گرفت. پس از اين حوادث، آمريکا نفوذ خود را بر ويتنام بيشتر کرد.
منبع: سرنخ- هفته نامه حوادث و شگفتي ها



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.