بررسی مراحل و تحولات جنگ تحمیلی

دوران جنگ عراق و ایران یک مقطع مهم و برجسته در تاریخ معاصر ایران محسوب می‏گردد. نحوه مقاومت ملت در این جنگ، نتایج چشم گیری را برای کشور و تاریخ ما به ارمغان آورد،
شنبه، 29 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی مراحل و تحولات جنگ تحمیلی
بررسی مراحل و تحولات جنگ تحمیلی

 

نویسنده: مهدی ادیبی



 

مقدمه

دوران جنگ عراق و ایران یک مقطع مهم و برجسته در تاریخ معاصر ایران محسوب می‏گردد. نحوه مقاومت ملت در این جنگ، نتایج چشم گیری را برای کشور و تاریخ ما به ارمغان آورد، همان طوری که به عقیده برخی از صاحب نظران تاریخ، شکست عباس میرزا در جنگ با روس در دوره قاجاریه، نقطه هزیمت و خودباختگی ملی در مقابل علم و سلاح برتر شد، ایستادگی مردم ما در مقابل تجاوز دشمن و تحمل سختی‏های هشت ساله دوران جنگ، ضمن شکست اهداف دشمن و حامیان او، فصل جدیدی را در خود باوری و خود اتکایی ملی ایجاد کرد و شخصیت جمعی (1) و منش ملی (2) را به سطح بسیار شایسته‏ای ارتقاء داد. در بررسی‏های تحلیلی تاریخ جنگ‏ها در جوامع مختلف، شکست و پیروزی عامل اصلی حرکت آن جوامع محسوب می‏گردد و نگاه تحلیلی بسیاری از مورخین و نظامیان افراط گرا بر این باور است که سرداران و فاتحان نبردها، شخصیت‏های اصلی شکل دهنده تاریخ بشر هستند و تاریخ اساسا چیزی جز تاریخ جنگ‏ها نیست، در اینجا قصد ما این نیست که این باور را داوری کنیم اما مروری بر این باورها زمینه موضوع را شفاف می‏نماید.
ویل دورانت در کتاب درآمدی بر تاریخ تمدن در همین زمینه می‏نویسد: اگر پیروزی شارل مارتن (3) در نبرد پواتیه (4) نبود چه عامل دیگری فرانسه و اسپانیا را از قبول اسلام بازمی‏داشت؟ (دورانت، ویل، درآمدی بر تاریخ تمدن: 215)
هر چند میلیتاریسم (5) یا نظامی گرایی حاکم بر نگرش فوق، آن را در زمره نظریات افراطی و کم طرفدار قرار می‏دهد اما یک نکته قابل توجه است و آن این که در مقابل این نظر افراطی، نظر تفریطی وجود ندارد به عبارت دیگر در مقابل مطلق کردن نقش جنگ در تاریخ، حذف و یا بی‏اهمیت شمردن جنگ، طرفدار و پیروانی ندارد.
در واقع این یک اجماع نظری وسیع است که هر چند جنگ تنها محور بررسی تاریخ نیست و هر چند تاریخ بشر فقط تاریخ جنگ نیست اما قطعا یکی از عمده‏ترین محورهای بررسی تاریخ، لاجرم جنگ‏های موجود در طول تاریخ است، به طوری که حذف و یا بی‏اعتنایی به آن هر گونه نظریه علمی در باب تاریخ و فلسفه تاریخ را از اعتبار می‏اندازد.
در هر حال جنگ امری است که از ابتدای حیات بشر همواره همراه او بوده و خواهد بود تاریخ تاکنون جنگ‏های طولانی بسیاری به خود دیده است. جنگ 8 ساله عراق علیه ایران نیز یکی از همین جنگ‏ها است. جنگ‏های طولانی معمولا درگیری‏های با اهمیت را نمایندگی می‏کنند که وجود شکافی عمیق و پر نشدنی بین منافع طرفین و نیز فقدان برتری قطعی یک طرف که بتواند اراده خود را به دیگری تحمیل نماید، از مشخصات عمده آن است. در این جنگ‏ها هر یک از طرفین به یک دسته از منابع قدرت خاص خود متکی است و یا از اتحادها و ائتلاف‏هایی که نوعی موازنه قوای دراز مدت، با طرف دیگر برقرار می‏کند، سود می‏برد. اما جنگ اخیر عراق علیه ایران ویژگی‏های خاص خود را دارا می‏باشد. یکی از این ویژگی‏ها تفاوت فاحش ماهیت و مضمون و مقصود دو اردوگاه می‏باشد.
ویژگی دیگر تاکتیک‏ها (6) و استراتژی‏های (7) هر دو جبهه است که کاملا با یکدیگر متفاوتند. شناخت اهداف این دو اردوگان و چگونگی دست یابی آن‏ها به اهداف خود یک بررسی علمی است که به کمک منابع و اسناد و مدارک و تجزیه و تحلیل آن‏ها و با شیوه‏ای تاریخی نگری باید به درک آن نائل آمد. به همین منظور وضعیت نیروهای درگیر را در سه مقطع ذیل مورد بررسی قرار خواهیم داد:
الف - مرحله نخست: هجوم نیروهای مردمی، مقاومت‏های پراکنده و سازمان نایافته ولی جانانه رزمی به منظور تثبیت هجوم دشمن.
ب - مرحله دوم: آغاز عملیات فتح المبین و سلسله عملیات بعدی آن که منجر به عقب راندن دشمن گردید.
ج - مرحله سوم: آغاز عملیات بدر، رمضان و فاو به منظور دور نمودن دشمن از مرزهای بین المللی.

تاریخ مختصر شکل گیری جنگ ایران و عراق

وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک بار دیگر زمینه چالش و درگیری میان ایران و عراق را مهیا ساخت. نظام سیاسی جدید در ایران که بر اساس اندیشه دینی و انقلابی پایه ریزی می‏شد، به طور طبیعی برای مسلمانان منطقه و عراق حامل پیام بود. از این رو عنصر ایدئولوژی خود به خود اختلافات فی ما بین دامن می‏زد. بدون توجه به ریشه‏های قدیمی اختلاف مرزی بین عراق و ایران که سابق بر این موجب تنش‏ها و درگیری‏هایی گردیده بود، در این مرحله از تاریخ حیات دو کشور، صرف پیروزی انقلاب اسلامی با مضمون ایدئولوژی شیعی برای کشوری چون عراق با اکثریت مسلمانان شیعی می‏توانست مخاطره انگیز باشد.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعادل قوا را در منطقه خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقه خلیج فارس به وجود آورد. صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم جدید خلیج فارس در بهمن 1358 به انتشار منشور ملی اقدام کرد.
وی در این باره گفت: «به عقیده ما تعهد کشورهای خلیج (فارس) به این منشور به عنوان تعیین کننده چارچوب کل روابط فی ما بین، امنیت خلیج (فارس) را تأمین کند»
از طرف دیگر عراق با دامن زدن به نگرانی بی‏مورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آن‏ها را به طرف خود جلب نموده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه طی نامه‏ای به سازمان ملل گفته است: «... اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهای خلیج عربی (فارس) سقوط خواهند کرد.»
صدام هنگامی که به قدرت رسید که اوضاع بین المللی و منطقه‏ای برای دست یابی به اهدافش کاملا مساعد بود، از نظر بین المللی، غرب در پی سرنگونی ژاندارم وفادار خود، محمد رضا پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، منافع خود را بیش از پیش در خطر می‏دید. کشورهای منطقه نیز با خطر صدور انقلاب اسلامی ایران روبرو بودند. در این حال، دولت‏های منطقه و امریکا نیز بی‏میل نبودند که فردی چون صدام حسین، جمهوری اسلامی ایران را با ارتشی ضعیف و از هم پاشیده، وضعیت سیاسی متشنج و درگیر اختلافات داخلی، تنبیه نماید. افزون بر این، انعقاد قرارداد کمپ دیوید و انزوای سیاسی مصر و سادات در جهان عرب موجب شد که مصر (و نه فقط جمال عبدالناصر) نقش سنتی خود را به عنوان رهبر جهان عرب از دست بدهد و این موضوع، فرصت طلایی برای صدام فراهم نمود، تا عراق را جانشین مصر نماید.
به طور خلاصه به نظر می‏رسید با توجه به شخصیت صدام، وقوع انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه، شرایط منطقه‏ای خاورمیانه و جهان عرب و وضعیت روابط بین المللی شرایطی مساعد برای وقوع جنگ و تجاوز نیروهای بعثی عراق علیه ایران را فراهم می‏آورد و این «قادسیه صدام» امری اجتناب ناپذیر بود. صدام برای امتناع افکار عمومی عراق و جهان عرب که امضای قرارداد 1975 الجزایر را نشانه ضعف او در برابر قدرت ایران می‏دانستند، در اولین فرصت مناسب، قرارداد را لغو نمود. وی در سخن‏رانی‏هایش، پیش از جنگ و در جریان حمله به ایران، همواره تأکید می‏نمود که جنگ را برای لغو قرار داد الجزایر و استقرار دوباره حاکمیت عراق بر اروندرود (شط العرب) آغاز کرده است.
در تاریخ 19 شهریور 1359 دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا می‏نمود بر طبق موافقت نامه 1975 الجزایر باید به آن دولت مسترد می‏گردید، با توسل به زور به اشغال خود درآورد و اعلام نمودند که نیروهای عراق به مرزهای بین المللی رسیده‏اند.
اما اهداف واقعی و نهانی دولت بعثی عراق عبارت بود از اشغال بخش‏های عرب نشین ایران، تا جریان پان عربیسم (8) منطقه، آن را حمله‏ای ایدئولوژیک به غیر عرب‏ها تعبیر نکند. هدف دوم، تسلط بر منابع انرژی و بالا بردن ریسک دفاع برای جمهوری اسلامی ایران و هدف سوم نیز این بود تا با حمله و تضعیف جمهوری اسلامی، اعتماد غرب را به طرف خود جلب نماید.
تجاوز نیروهای مسلح عراق به ایران با این توافق روشن صورت گرفت که به دلیل درهم ریختگی حاصل از انقلاب، بی‏انگیزه بودن ارتش و اعلام سران آن و همچنین قطع ارسال سلاح‏های غربی به ایران، طی همان هفته‏های اول با حملات سریع و برق آسای نیروهای عراقی به اتمام می‏رسد. اما آن چه که در پیش بینی دولت بعثی عراق و نیروهای غربی حامی آن‏ها لحاظ نشده بود هجوم سریع مردم به سوی جبهه‏های نبرد و تصمیم به مقابله با این تجاوز آشکار بود. مزید بر این، دستگاه رهبری عراق و غرب هنوز به درک روشنی از ابعاد شخصیت رهبری انقلاب اسلامی به خصوص سازش ناپذیری و جسارت ایشان پی نبرده بودند، دو عاملی که پیروزی انقلاب اسلامی و هدایت جنگ تا مراحل نهایی مرهون آن‏ها بود. لذا با اعلام تصمیم حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم مقاومت و بیرون راندن دشمن از سرزمین اسلامی و نام گذاری این جنگ به نام جنگ اسلام و کفر، هجوم مردم به جبهه‏ها آغاز شد.

مرحله اول مقاومت، مقطع سال‏های 59 - 61

در اولین مرحله، مقاومت‏های پراکنده اما ایثارگرایانه نیروهای مردمی در خرمشهر، حمیدیه و سوسنگرد و سایر جبهه‏ها موجب گردید نیروهای عراقی در مواضع خود زمین گیر شدند و با توجه به شکاف زیاد میان عقبه و خطوط پدافندی و همچنین کمبود یگان برای پوشش مناسب مناطق تصرف شده، از فکر پیشروی بیشتر صرف نظر نمایند. ضمن آن که از این پس، جلو رفتن به سادگی میسر نبود، لذا از نیمه مهر ماه مشخص گردید که جنگ برق آسای مورد نظر عراق کم‏ترین برنامه‏ای برای آن نداشت و شاید تصور آن را هم نمی‏کرد (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 132 : 1372).
پس از توقف ارتش عراق، حملات چریکی و ایذایی به وسیله نیروهای مردمی و پاسداران انقلاب اسلامی آغاز گردید. این حملات که با شبیخون و غافل گیری همراه بود، ضمن آن که ارتش عراق را شدیدا در وحشت فرو برد، موجب شد با روحیه‏ای جدید، جبهه خودی به تدریج بازسازی و آماده اقدامات اساسی‏تر گردد. به واقع از جمله اهداف جنگ‏های چریکی، ناکامی دشمن و بیرون آوردن جبهه خودی از آثار روانی تجاوز اولیه بود. در حالی که حملات چریکی در جریان وقوع بود، یک رشته عملیات جنگی کلاسیک برنامه ریزی شد که همگی ناموفق بودند. به دلیل حضور بنی‏صدر در رأس فرماندهی کل قوا و با اتکا ایشان به ارتش، این عملیات‏ها که در 23 مهر ماه 1359 در محور دزفول (پل نادری)، 4 آبان 1359 در محور آبادان، 15 دی ماه 1359 در محور هویزه و در 20 دی ماه 1359 در محور جاده ماهشهر - آبادان انجام شد، همگی منجر به شکست شدند (درودیان، محمد، 92 - 115 : 1378 ).
جهت گیری واگرایانه رئیس جمهوری وقت (که فرماندهی کل قوا نیز از طرف رهبر انقلاب به وی تفویض شده بود) با نیروهای بسیجی و سپاه پاسداران و عدم هماهنگی و عدم اعتقاد به جنگ‏های غیر کلاسیک به مرور موجب آشکار شدن [اختلاف] موضع ایشان با مواضع رهبری، نیروهای مردمی و نیروهای سپاه پاسداران گردید در همان ابتدای جنگ وی طی سخنانی درباره زمینه‏های شرع جنگ اظهار داشت: «وقتی جنگ درگرفت، معلوم شد که یک دولت در دنیا نیست که این جنگ را محکوم کند... این، نشانه آن است که ما یک کارهایی کرده‏ایم و یک جلوه‏ای از انقلاب به دنیای خارج نشان داده‏ایم که نتیجه‏اش این انزواست و آن کارهاست که نباید بشود.» (روزنامه انقلاب اسلامی، 23 مهر 1359)
در صحنه جنگ، مخالفت صریح و آشکار رئیس جمهور با سپاه پاسداران و اتکاء به ارتش به عنوان بازوی نظامی خویش، کارآمدی و انسجام را از اقدام در صحنه نبرد سلب کرد.
وی در مصاحبه با مجله «نوول ابزرواتور (9)» گفته بود: «این ارتش است که دلیرانه در برابر عراق از وطن دفاع می‏کند نه پاسداران، ارتش سی بار از سپاه پاسداران، از هر نقطه نظر مهم‏تر و قوی‏تر است» (خبرگزاری پارس، نشریه ویژه، 23 مهر 1359).
حذف سپاه از صحنه جنگ و عدم کمک تسلیحاتی و لجستیکی موجب فشار مضاعف بر این نیرو شد به گونه‏ای که فرمانده سپاه خوزستان در نامه‏ای خطاب به مسئولین نوشت: «این چه سازمان رسمی شناخته شده‏ای است که اسلحه انفرادی ندارد؟» (مرکز مطالعات جنگ، 551 : 1357).
ادامه این واگرایی رئیس جمهور از رهبری و قواعد رفتاری انقلاب و احتمالا تلاش وی برای حذف رقبا و به دست گرفتن قدرت کامل، منجر به بحران داخلی و رودررویی طرفداران و مخالفان ایشان گردید. به تدریج در استان‏ها و شهرهای مختلف کشور درگیری‏هایی به وقوع پیوست و تظاهرات و گردهمایی‏هایی که اوج آن در 14 اسفند 1359 صورت گرفت موجب صحنه‏های جدیدی شدند که پس از آن با ورود مسلحانه نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به صحنه و به حمایت از ایشان، جنگ اصلی در داخل به جریان افتاد.
پایان بحران داخلی که خلع رئیس جمهور از قدرت و نیز سرکوب سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و فرار آن‏ها به خارج از کشور به دست آمد، زمینه را برای توجه به جنگ به عنوان مسئله اصلی فراهم ساخت.
اما برای به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ، مانع دیگری نیز پیش رو وجود داشت و آن جنگ داخلی در کردستان بود، تمام این اقدامات در یک ارتباط منطقی با یکدیگر و به عنوان حلقه‏های تکمیلی تجاوز عراق، با هدف براندازی نظام انقلابی ایران صورت می‏گرفت. روزنامه «وال استریت ژورنال» (10) در دوم اکتبر 1980 در همین رابطه نوشته بود: «حمله نظامی عراق به رژیم (امام) خمینی، گام نخست صدام برای سرنگون کردن رژیم (امام) خمینی است. مرحله‏ی دوم، دامن زدن به انقلاب در داخل ایران با مسلح کردن گروه‏های قومی ایران است». (اردستانی، حسین، 101 : 1378)
عبدالرحمن قاسملو، دبیر کل حزب دموکرات کردستان، در مصاحبه با مجله فرانسوی لوموند (11) درباره اقدام نظامی حزب خود اظهار داشت: «ما اطمینان داریم که رژیم ایران محکوم به فناست» (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، 420 - 421 : 1373).
این روزنامه درباره عملکرد حزب دموکرات کردستان و سایر گروه‏های مخالف جمهوری اسلامی نوشت: «جنگ کردستان حداقل یک چهارم نیروی نظامی جمهوری اسلامی را به خود مشغول کرده است، بیش از سی هزار نفر به غیر از پاسداران در عملیات استقرار امنیت در منطقه شرکت دارند. همه چیز به گونه‏ای جریان دارد مثل این که مهاجمین کرد و سربازان عراقی برای درهم شکستن جمهوری اسلامی عمل می‏کنند.» (همان منبع بالا: 426 - 427).
درگیری‏های مسلحانه گروه‏ها و احزاب کرد نیز به همت نیروهای مردمی و سپاه پاسداران پس از تلاش فراوان و تقدیم شهدای فراوان خاموش گردید و همان طوری که حضرت امام خمینی (ره) فرموده بودند اصلی‏ترین مسئله به منظور حفظ نظام، بیرون راندن دشمن متجاوز بعثی بود که در دستور کار نیروهای پاسداران قرار گرفت.

مرحله دوم مقاومت، مقطع سال‏های 60 - 62

توجه به جنگ خارجی به عنوان مسئله اصلی پس از فراز و نشیب‏هایی که شرح آن رفت منجر به این نتیجه گردید که باید بر پایه توان ملی و قدرت نظامی مردمی با دشمن مقابله نمود و او را به بیرون از مرزهای بین المللی راند زیرا نه شورای امنیت سازمان ملل متحد، نه سازمان جنبش غیر متعهدها و نه سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی هیچ کدام درصدد منع متجاوز و دعوت به رفع تجاوز و در پی برقراری آتش بس و صلح نیستند برای این منظور سلسله عملیات کربلا طرح ریزی گردید و از مهرماه 1360، نوع جدیدی از اقدام نظام تحت عنوان حمله غیر کلاسیک به مرحله اجرا درآمد که با عملیات سابق متفاوت بود. در این حملات، سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی در کنار یکدیگر و طی عملیات ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس ضمن آن که مناطق وسیعی از اراضی تحت اشغال دشمن را از دست وی خارج کردند، توانستند به میزان قابل ملاحظه‏ای ارتش عراق را منهدم نمایند.
پیروزی‏های به دست آمده که با شکستن محاصره آبادان در پنجم مهرماه 1360 آغاز شد و با عملیات فتح المبین شتاب فزاینده‏ای به خود گرفت، طی 7 ماه نبرد جانانه با همکاری مؤثر و کامل نیروهای مردمی که به دستور قائد و رهبر خود به جبهه‏ها سرازیر شده بودند، صورت گرفت به طوری که تعجب تحلیل گران سیاسی - نظامی جهان را برانگیخت، به ویژه آن که عملیات‏های انجام شده یکی پس از دیگری از جنبه نیروی انسانی و یگان‏های درگیر و عملیاتی و همچنین وسعت جغرافیایی دامنه وسیع‏تری را شامل می‏گردید. اهداف مورد نظر این سلسله عملیات‏ها که عمده‏ترین آن‏ها، آزاد سازی مناطق اشغالی و انهدام ارتش عراق بود تا پایان عملیات بیت المقدس به میزان قابل ملاحظه‏ای تحقق یافت و سرزمین‏های اشغالی جنوب که مهم‏ترین برگ برنده برای عراق محسوب می‏شد، تقریبا به طور کامل آزاد شد. (اردستانی، حسین، 1 - 2 : 1374).

ویژگی‏های عملیات نظامی مراحل اول و دوم

1 - هر یک از عملیات‏های مذکور به لحاظ نظامی، از ویژگی‏های خاصی برخوردار بود. از جانب فرماندهان، کسب ابتکار عمل و تسلط بر دشمن به گونه‏ای طراحی شده بود که بر خلاف روش‏های رایج در عملیات کلاسیک، واجد خصوصیات بدیع و بعضا تازه به شمار می‏رفت. علت شکست عراق در این عملیات‏ها نیز در همین عامل نهفته بود. مثلا در عملیات ثامن الائمه (5 مهرماه 1360) انتخاب منطقه وسیعی که قبل از آن سابقه نداشت، یک ابتکار عمل و تصمیم جدید به شمار می‏رفت و لذا مبدأ تحولات بعدی در صحنه جنگ شد به طوری که این عملیات زمینه و خاستگاه استراتژی عملیاتی جدید و تاکتیک‏های ویژه گردید.
2- عملیات طریق القدس که در هشتم آذر 1360 به اجرا درآمد؛ طراحی بدیع عبور از زمین «رمل» به عنوان محور شمالی عملیات، یکی از ویژگی‏های این عملیات محسوب می‏گردید که ناشی از خلاقیت و ابتکار تصمیم گیرندگان جنگ بود که موجب دور خوردن دشمن و تضمین پیروزی عملیات گردید، این تاکتیک هم دور از انتظار دشمن بود. به باور صاحب نظران جنگ، حمله عراق به پل سابله، پس از گذشت چند روز از عملیات و پس از عقب نشینی از شمال رودخانه نیسان، اولین تحول در باور و نگرش دشمن محسوب می‏شد، زیرا پس از این فرماندهان عراقی برای ادامه حضور در مناطق اشغالی، نیاز به تصمیم گیری جدید داشتند.
3- عملیات فتح المبین که در دوم فروردین 1361 با ابتکارات تازه و جدید که در قبل مشاهده نشده بود، شکست سنگین دیگری را به عراق دیکته کرد که در گذشته سابقه نداشت. انتخاب تنگه‏های عین خوش و دلیجان به منظور حمله به عقبه دشمن و دور زدن توپخانه عراق به عنوان یک تدبیر ویژه اتخاذ شد. اجتماع و تمرکز نیروهای رزمنده در منطقه عمومی دزفول و شوش و شکست‏های قبلی عراق، نشان دهنده وقوع حادثه بزرگ دیگری در صحنه جنگ بود، در اثر این تهاجم، ارتش عراق مجبور به عقب نشینی در بخش وسیعی از جبهه جنوب شد. بر اثر ابتکار عمل ایران، وضعیت نظامی به گونه‏ای شکل گرفت که آزاد سازی مناطق اشغالی به میزان قابل ملاحظه‏ای تحقق یافت و با آزادی خرمشهر و غرب رودخانه کارون تکمیل گردید.
4- در آستانه عملیات بیت المقدس، دشمن در معرض از هم گسیختگی قرار داشت به خصوص که منطقه عملیاتی انتخاب شده از وسعت قابل ملاحظه‏ای برخوردار بود. این منطقه و منطقه فتح المبین، حدودا بیست و پنج برابر منطقه عملیاتی ثامن الائمه وسعت داشتند. در مرحله آزادسازی، معضل اصلی ارتش عراق، غافل گیری در برابر ابتکارات و کاربرد تاکتیک‏های نو و جدید از جانب فرماندهان جمهوری اسلامی ایران بود زیرا در این حمله، تدابیر عبور از رودخانه کارون و تعیین «زمین جنوب جاده حسینیه تا کوشک و پادگان حمید به عنوان قلب منطقه» که تشخیص هدف عملیات را در ذهن دشمن با ابهام رو به رو ساخت، ابتکار ویژه محسوب می‏شدند. انتخاب «قلب منطقه» عراق را در این ابهام قرار می‏داد که هدف ایران حمله به کدام ناحیه است؟ این عملیات که در دهه اردیبهشت 61 شروع شد، در سوم خرداد 61 پس از بیست و سه روز نبرد سخت و طولانی و در چهار مرحله به پایان رسید و سرانجام خرمشهر آزاد شد.
با آزاد سازی خرمشهر و برتری سیاسی - نظامی ایران، که یکی از اهداف آن پایان درگیری بود، پیش بینی می‏شد که زمینه اتمام جنگ فراهم آید و قدرت‏های بزرگ پایان جنگ را به طور جدی و با در نظر گرفتن عدالت و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت پی گیری نمایند، همان گونه که در مورد بسیاری از جنگ‏های بین المللی چنین شد. اما این واقعیت در مورد ایران جامه عمل به خود نپوشید به طوری که امریکا و غرب در راستای حفظ حکومت عراق و فشار بر جمهوری اسلامی ایران تلاش‏های خود را آغاز کردند. در واقع امریکا به عنوان عضو موثر و صاحب نفوذ در شورای امنیت سازمان ملل، بدون توجه به خواسته‏های قانونی ایران، در پی تحمیل مذاکره بدون شرط بر این کشور بود. افزون بر این، قدرت‏های بزرگ به دلیل موضع برتر جمهوری اسلامی ایران مایل بودند، مذاکرات در شرایطی انجام شود که جمهوری اسلامی فاقد برتری نظامی باشد. از این رو، اراده قدرت‏های جهانی و کشورهای منطقه در راستای جلوگیری از پیروزی نظامی ایران و تقویت توان نظامی عراق قرار می‏گرفت. بدین ترتیب، امریکا و شوروی کمک‏های اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی فراوانی را در اختیار عراق قرار دادند. هدف آن‏ها از این اقدام، ایجاد توازن قوا بین دو کشور و اعمال فشار بر ایران و عراق برای پایان دادن به جنگ بود (نگین 3 ، 44 : 1381).
حتی قطعنامه 497 که در آن از ایران و عراق خواسته بود فورا از هر گونه کاربرد بیشتر زور خودداری و مناقشه خود را از راه‏های مسالمت آمیز حل کنند، نشان دهنده آن بود که اشغال بخش وسیعی از ایران با نقشه قبلی با هدف تسلیم شدن ایران صورت گرفته است. این قطعنامه بدین معنی بود که امریکا و متحدان اروپایی آن قصد دارند اراده خود را در پوشش حقوق بین المللی به جمهوری اسلامی تحمیل کنند. (نگین 3 ، 23 : 1381).
بنابراین تلاش عراق و مجامع بین المللی و کشورهای منطقه برای طرح مسئله صلح، نه از روی اعتقاد، بلکه به دلیل شرایط حادی بود که آن‏ها را در موضع ضعف قرار داده و منافع‏شان را تهدید می‏کرد.
پس از اجرای دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس و از بین رفتن برتری نظامی عراق، شورای امنیت قطعنامه 514 را در 22 تیر ماه 1361 تصویب نمود و در آن خواستار آتش بس و عقب نشینی دو کشور به مرزهای بین المللی شد. قبل از صدور این قطعنامه و پس از آزادسازی خرمشهر، صدام وادار به عقب نشینی سراسری گردید و به سرعت 2500 کیلومتر مربع از 5000 کیلومتر مربع مناطق اشغالی ایران را تخلیه کرد. در حقیقت عملیات بیت المقدس، عراق را وادار به عقب نشینی سراسری نمود زیرا ناچار به اقداماتی گردید تا سه نقطه ضعف عمده خود را مرتفع نماید:
1- با اتخاذ خطوط پدافندی مناسب متکی به عوارض طبیعی در نوار مرزی از فکه به بالا، رخنه پذیری خود را منتفی نماید.
2- طول خطوط پدافندی خود را عملا کاهش دهد.
3- موجب صرفه جویی در نیرو و در نتیجه ایجاد نیروی احتیاط متحرک در سپاه‏های رزمی خود گردد. (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 33 : 1379).
در واقع این نوع نبرد مردمی نیروهای ایرانی بود که اجازه چنین تحرکاتی را می‏داد و البته نه به سادگی بلکه با مطالعات زیاد موفق شدند در رزمی شبانه و با پیاده روی‏های طولانی دشمن را دور زده و او را غافل‏گیر نمایند. نیروهای رزمی ما به دلیل محاصره اقتصادی و کمبود تسلیحات نظامی قادر نبودند از همان شیوه و تاکتیک‏های کلاسیک استفاده نمایند و لذا با آن که زمان درگیری‏ها طولانی‏تر و شهدای بیشتری تقدیم اسلام می‏گردید، اما به هر حال نتیجه دلخواه را به دست می‏آوردند.
درست به دلیل همین نابرابری در تسلیحات نظامی بود که اولا این جنگ را یک جنگ نابرابر و غیر عادلانه می‏خواندند زیرا عراق از نظر تجهیزات و نیروهای سازمان یافته توانایی فوق العاده زیادی نسبت به ایران داشت و ضمنا از حمایت‏های تسلیحاتی غربی‏ها و شرقی‏ها برخوردار بود و ثانیا بهترین روش مبارزه با دشمن، جنگ زمینی و فرسایشی بود. وجود نیروهای انقلابی و جوانان پرشور که بعضا در دوران انقلاب کار چریکی می‏کردند (نگین 5 ، 119 : 1382) اوایل جنگ یگان‏های رزمی درست کردند و با ارتش تا بن دندان مسلح به مبارزه پرداختند. علاوه بر این‏ها وجود نیروهای مؤمن و وفادار در ارتش ایران بود که همه این نیروها به کمک یکدیگر توانستند در برابر نیروهای متجاوز عراق مقاومت و پایداری نمایند.
مرحله دوم در حالی به پایان می‏رسید که برای نخستین بار پرسش در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مسئولین و فرماندهان در جلسه حضوری با امام (ره) به بحث گذاشتند (صبح صادق، 25 شهریور 68 : 1381). چنین به نظر می‏رسید عراق که به عنوان متجاوز و اشغال گر در خاک ایران حضور داشته،اکنون با شکست او و آزاد سازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، دیگر ضرورتی برای ادامه جنگ وجود ندارد واقعیت حاصل از رفتار عراق و آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در نهایت وقوع جنگ در روند تداوم آن، پس از آغاز و پیشروی عراق در خاک جمهوری اسلامی، ذهنیت و تصورات خاصی را به وجود آورده بود که این پدیده آثار زیادی در نحوه مقاومت در برابر تجاوز عراق و پس از آن حمله به دشمن در مناطق اشغالی و سپس عراق در مرحله تصمیم گیری پس از فتح خرمشهر، بر جای نهاد. در واقع ماهیت جنگ و تلاش امریکا با کمک عراق برای حمله به انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی، موجودیت نظام و انقلاب را مورد تهدید جدی قرار داده بود از طرف دیگر واکنش سازمان ملل متحده و سایر مجامع بین المللی در مورد تجاوز عراق و حمایت ضمنی از عراق، هر گونه اعتماد نسبت به این مجامع را از میان برده بود. به همین دلیل پس از فتح خرمشهر، این اعتماد وجود نداشت که حقوق ایران شامل محکومیت صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت‏های وارده و عقب نشینی کامل از خاک ایران تا پشت مرزهای بین المللی ادا گردد.
در اینجا نقش نیروهای رزمنده و آمادگی و شور و اشتیاق آنان در نبرد با دشمن هر گونه تردید در ادامه جنگ تا نابودی کامل دشمن را از بین می‏برد. در همین رابطه آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‏ای فرموده بودند: «روحیه نیروهای مسلح مسئله سوم بود. ارتشی‏ها می‏گفتند: باید از حیثیت خود دفاع کنیم. سپاهی‏ها و خانواده‏هایی که شهید داده بودند، حاضر نبودند جنگ پایان یابد. این امیدواری در رزمندگان بود که به کربلا برسند. قانع کردن نیروهای مسلح برای توقف جنگ کار اساسی نبود.» (نگین 5 ، 107 : 1382)...
و یا در جایی دیگر فرموده بودند: «امام (ره) هم بر اساس مسائلی که در ذهن مبارکشان بود، فکر می‏کردند حال که صدام حسین تجاوز را آغاز کرده است، هم باید دفع تجاوز کرد و هم برای ملت عراق آزادی آورد.» (همان منبع).
تحلیل حضرت امام (ره) این بود که نیروهای ارتش عراق به محض برقراری آتش بس در خاک ایران ماندگار خواهند شد و بیرون نمی‏روند و دوباره با تجهیز مجدد حمله می‏کند و تجاوز خود را ادامه می‏دهد. این تحلیل را فرماندهان و مشاوران امام و همه نیروهای رزمی قبول داشتند و لذا مرحله سوم جنگ با این هدف که عراق را مجبور به عقب نشینی کامل از تمام اراضی اشغالی نماییم و جنگ را تا نابودی تجاوزگر ادامه دهیم، آغاز گردید.

مرحله سوم جنگ 1362 - 67

مرحله سوم جنگ در حالی آغاز شد که دو راه حل برای خاتمه جنگ در اذهان سیاست مداران و فرماندهان جنگ وجود داشت:
1- وارد خاک عراق شویم تا ضمن دور کردن نیروهای دشمن از مرزهای بین المللی به عوض اراضی خودی که در تصرف دشمن است با اراضی تصرفی معاوضه‏ای صورت پذیرد (مکانیزم مبادله زمین)
2- با مراجعه به سازمان‏های بین المللی و واسطه قرار دادن آن سازمان‏ها به حقوق خود برسیم.
نظر عمومی مشاوران حضرت امام (ره) و شخص ایشان و فرماندهان بر ادامه جنگ تا پیروزی کامل و تنبیه متجاوز بود.
عملیات خیبر با قصد و نیت تصرف مناطقی با ارزش در داخل خاک عراق آغاز شد فرماندهان و طراحان نبرد فکر می‏کردند اگر نیروهای رزمنده، شرق دجله را تصرف و از هور عبور نمایند و جاده بصره را ببندند، بر سرزمین‏های نفت خیر عراق مسلط خواهند شد اما آن برنامه موفق پیاده نشد و نیمه کاره رها گردید.
در مرحله دیگر، ورود به خاک عراق از ناحیه فاو مورد مطالعه قرار گرفت که اگر نیروهای رزمنده، از طریق فاو به ام‏القصر برسند ارتباط دولت عراق را با دریا قطع می‏نمودند و از این طریق، جمهوری اسلامی می‏توانست به خواسته‏های بر حق خود برسد اما در تصرف فاو پیش روی بیش از کارخانه نمک امکان پذیر نشد زیرا مقاومت نیروهای بعثی به شدت زیاد گردید.
عملیات کربلای 5 با این نیت آغاز گردید تا تنومه و بصره را تصرف نماییم. نیروهای رزمنده تا نزدیکی‏های بصره هم رسیدند ولی پیش روی بیشتر امکان پذیر نگردید.
در ناحیه شمال غرب، طرح عملیات تصرف حلبچه به مورد اجرا درآمد که سد دربندی خان عراق و سپس سد دوکان به تصرف درآیند تا حربه مناسبی برای فشار بر رژیم بغداد به دست آید اما متأسفانه آن عملیات هم جواب نداد.
استفاده از شیوه‏های غافل گیری در عملیات افندی و یا شیوه‏های نبرد رودرو با قدرت نظامی در همه این عملیات‏ها مورد توجه بود که بنا به موقعیت جغرافیایی «زمین نبرد» روشی اتخاذ و مورد عمل واقع می‏گردید.
در کلیه این عملیات‏ها، ناظران سیاسی غربی و کارشناسان نظامی آن‏ها حملات پی در پی نیروهای رزمنده ما را مورد بررسی و مطالعه قرار داده تا میزان پیشرفت و پیروزی ما را دریابند و همواره نگران این مسئله بودند که ما در جنگ پیروز شویم. سیاست قطعی آن‏ها این بود که جلوی ما را بگیرند. نخست با کمک تبلیغات و فریب افکار عمومی جهان و ارسال تسلیحات پیشرفته جدید و بعد از آن قصد و نیت آن‏ها این بود که حتی در صورت ضرورت، مستقیما با ما درگیر جنگ شوند. این مرحله به عقیده بسیاری از کارشناسان مسائل نظامی و مشاوران حضرت امام (ره) یعنی یک تحول بزرگ در جنگ که پیش از این سابقه نداشت. نگرانی غربی‏ها از این مسئله بود که ما جسارت ورود به خاک عراق را پیدا نموده‏ایم و تهدیدهایی جدی برای خاک عراق پدید آورده‏ایم. تولید موشک‏های متوسط برد ما به حد تولید انبوه رسیده بود که می‏توانستیم شهرهای عراقی را نیز مورد حمله قرار دهیم، لذا باید به هر قیمتی شده جلوی پیش روی ما را بگیرند و نگذارند ما پیروز شویم.
به جنگ شهرها که از حوالی سال‏های 1364 آغاز گردیده بود و تا پایان جنگ هم ادامه داشت، جنگ نفت‏کش‏ها هم اضافه شد تا منابع مالی ایران را قطع نمایند.
غربی‏ها به نیروهای عراقی موشک‏های اگزوسه و بمب‏های لیزری تحول دادند، فرانسوی‏ها هم هواپیماهای سوپر اتاندارد برای اهداف بسیار دقیق تقدیم صدام نمودند.
بسیاری از نفت‏کش‏ها، سکوهای نفتی و بنادر صدور نفت ما را در این جنگ از بین بردند که البته نیروهای رزمی ما با اتخاذ سیاست «مقابله به مثل» دشمنان را نیز آسیب پذیر نمودند، در این زمان بود که امریکا هم به طور غیر رسمی وارد جنگ با ما شدند.
در هر حال آخرین اقدامی که علیه ما صورت گرفت و به منزله اخطار جدی امریکا به قطع جنگ بود، سرنگون کردن ایرباس مسافری ما به وسیله موشک پرتاب شده از ناو جنگی امریکای بود.
حضرت آیت الله رفسنجانی در مصاحبه‏ای فرموده بودند که دلایل متعددی موجب شد قطعنامه 598 را بپذیریم و آتش بس برقرار گردد. یکی از مهم‏ترین دلایل، تحولاتی بود که در جبهه‏های جنگ رخ داد، از جمله بمباران شیمیایی حلبچه که نیروهای نظامی ما فهمیدند در این مورد نمی‏توانند مقابله به مثل نمایند. تدارکات ضعیف نیروهای رزمی ما از نظر تسلیحات، فقدان امکاناتی که بتوان دست به عملیاتی تهاجمی زد، یقینی شدن این موضوع که امریکا به هیچ وجه نمی‏گذارد که ما در جنگ پیروز شویم. (نگین 5 ، 111 : 1382)
علاوه بر این‏ها برخلاف عملیات تهاجمی مرحله دوم جنگ، که نیروهای نظامی ما اکثرا با پیروزی‏های درخشان و سریع مواجه بودند، در مرحله سوم در تهاجماتی که برای تصرف قسمتی از خاک عراق برای برقراری فشار لازم به تسلیم صدام داشتیم، عموما به دلیل مقاومت شدید نیروهای بعثی و کمک‏های فراوان دنیای غرب و شرق و باز گذاشتن دست صدام در انجام هرگونه جنایت جنگی مثل بمباران‏های شیمیایی فراوان در جبهه‏ها و مناطق مسکونی مانند حلبچه، موفق به تثبیت و نگهداری موقعیت و مواضع تصرفی خود نبودیم و اگر موفق هم می‏شدیم تلفات انسانی شدید بود. خستگی شدید نیروهای رزمنده ما به دلیل عملیات‏های ناموفق و مقاومت‏های سنگین مزید بر علت‏ها بود. در هر حال تحت تأثیر مجموعه این شرایط جنگی و مناسبات و روابط بین المللی آتش بس پذیرفته شد.

نتیجه گیری

در شش ماه نخست جنگ، نیروهای رزمنده اعم از ارتشیان، بسیجیان و جهادگران به خوبی دریافتند که به دلیل فقدان لوازم و ادوات جنگی در مقابل دشمنی که طی سالیان گذشته خود را تا بن دندان تجهیز نموده و در زمینه نیروهای مکانیزه زمینی، هوایی و دریایی از آمادگی کامل برخوردار است. به هیچ وجه قادر نیستند با تفکر و شیوه‏های کلاسیک، نبرد و مقابله نمایند؛ زیرا یک جنگ کلاسیک بر ابزار متکی است و ابزار و ادوات جنگی محور تاکتیک‏ها می‏باشد و لذا هر کدام از طرفین نبرد که از تجهیزات و تسلیحات برتری برخوردار باشد پیروز است.
تحریم اقتصادی و نظامی ایران از طرف امریکاییان از یک سو و سازمان و ساختار ارتش وابسته به امریکا از سوی دیگر، این اجازه را به ما نمی‏داد که بتوانیم با تفکر کلاسیک با عراق نبرد نماییم لذا با وجود نیروهای رزمنده انقلابی و شهادت طلب فراوان که به دستور رهبری انقلاب برای دفاع از کیان کشور و انقلاب و نظام اسلامی به سوی جبهه‏های نبرد هجوم آورده بودند، هیچ اندیشه نظامی بهتر از آغاز جنگ چریکی، به دست آوردن ابتکار عمل و طراحی نقشه‏های جنگی کاملا بدیع و ابتکاری وجود نداشت.
از آغاز سال 1360 تفکر جدید دفاعی مبتنی بر جنگ چریکی به ظهور رسید و این عظیم‏ترین نقطه عطف تاریخ جنگ تحمیلی بود. این تفکر بعد از ناکامی تفکر و تجربه پیشین در آزاد سازی مناطق اشغالی به فرماندهی بنی‏صدر و پدید آمدن بن‏بست و موجب تحولی در صحنه‏های نبرد با دشمن گردید که در نتیجه آن، پیروزی‏های متعددی یکی پس از دیگری نصیب رزمندگان اسلام شد.
تفکر جنگ چریکی با الهام از مبارزات چریک شهری و مبارزات سیاسی دوران انقلاب توانست علی رغم کمبود تجهیزات جنگی و با تکیه بر ابزار سبک نظامی، سنت شکنی کرده و به خلق ابتکارات و توان‏مندی‏های زیادی دست بیاید.
اگر حمایت‏های ابرقدرت‏ها و در رأس همه آن‏ها امریکاییان از رژیم بعثی عراق نبود و اگر این رژیم را از نظر سیاسی - اقتصادی و نظامی حمایت همه جانبه نمی‏کردند، بدون تردید در همان سال‏های اولیه جنگ، رژیم صدام به پای میز مذاکره کشانیده و جنگ با صلحی پایدار، خاتمه پیدا می‏کرد. اما هرگاه ما در جبهه‏ای پیروز می‏شدیم. تمام تلاش‏های قدرت‏های جهانی در محکومیت ما و خنثی نمودن شهد این پیروزی به کار گرفته می‏شد، علاوه بر اینها رژیم صدام با استفاده از توان علمی و تکنولوژی آنها به فناوری تولید سلاح‏های شیمیایی دست یافت و برای اولین بار در شهریور 1362، از آن‏ها به صورت نسبتا وسیع استفاده کرد. از دیدگاه قدرت‏های جهانی پیروزی ما در جنگ می‏توانست برای کشورهای منطقه خطرناک باشد چرا که الگوی سیاسی حکومت گران ایرانی می‏توانست بر آن‏ها تأثیر مثبت بگذارد و این برای غرب یک باخت سیاسی بود که باید با آن مقابله می‏شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Collective Character.
2- National Characrte.
3- Ch.Martel.
4- (Poitiers) پواتیه یکی از شهرهای مرکزی فرانسه است که نام جنگ نبرد پواتیه در منابع اسلامی «بلاد الشهدا» ذکر شده. مسلمین در این نبرد که به سال 114 هجری قمری رخ داد شکست سختی خوردند و پس از آن تاریخ بود که پیشرفت آنان در فرانسه و اروپا متوقف گردید.
5- Militarism.
6- Tactique.
7- Strtegie.
8- Panarabism.
9- Novel observator.
10- Wallstreet - journal.
11- Lemonde.

منبع: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق سال ششم، شماره بیست و یکم، تابستان 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط