بنیادهای آمریکایی، سمینار کیسینجر در دانشگاه هاروارد و سمینار سالزبورگ در زمینه بررسی آمریکا
بنیادهای انسان دوستانه از نیروهای مهم در نظام سیاسی ایدئولوژیک آمریکا هستند. شکل گیری آنها در آغاز سده بیستم از سه جهت نشانه تحولی بسیار مهم بود. نخست، آنها بخشی از مجموعه واکنش هایی بودند که نخبگان ساحل شرقی ایالات متحده در برابر دگرگونی های اجتماعی سریعی چون صنعتی شدن و تمرکز فزاینده ثروت شخصی، مهاجرت انبوه و گسترش شهرنشینی از خود نشان دادند که خطر آن می رفت بالا گیرند و از کنترل خارج شوند و ایالات متحده را به سمت و سوی اشتراکی تری سوق دهند. انسان دوستی چونان سرچشمه بسیج روشنفکران و متخصصان پاسخ فن سالارانه به تغییر هدفی جز مدیریت و هدایت دگرگونی اجتماعی به مسیرهایی «ایمن تر» نداشت. (1)دوم، تشکیل بنیادها نماینده مرحله مهمی در افزایش قدرت قوه مجریه فدرال ایالات متحده بود زیرا هدف از انسان دوستی دوشادوش سربرآوردن دانشگاه ها، سازمان های کلیسایی ملی و جنبش های اصلاح طلب - ریشه کن کردن فساد و تنگ نظری ملازم با سیاست بازی حزبی، رقابت انتخاباتی و کنگره بود. بنیادها نقش سازمان هایی شبه دولتی را بازی می کردند؛ آنها برداشتی دولت نگر از خود داشتند و به رغم سرشت داوطلبانه و «خصوصی» شان مشکلات دولت را مشکل خود می دانستند. به زبان گرامشی، بنیادها تجلی «روح دولت» (2) بودند؛ احساسی در میان برخی چهره ها و انجمن های خصوصی برجسته دایر بر اینکه مسئولیت سنگینی برای پیشبرد روند تاریخی دولت سازی با انجام فعالیت سیاسی و فکری ایجابی دارند. (3) آنها که نگرشی ملی و نه محلی به ایالات متحده داشتند می کوشیدند قدرت نهادهای فدرال را بر اساس افکار عمومی حمایت گر تقویت، و سازمان حزبی و نمایندگی سیاسی تنگ نظرانه را تضعیف کنند. (4)
سوم، شکل گیری بنیادها نشانه افزایش آگاهی جهانی نخبگان ساحل شرقی و رسیدن ایالات متحده به مقام یک قدرت جهانی بالقوه بزرگ بود. رهبران بنیادها خود را موظف به برطرف ساختن مشکلات موجود در راه صلح جهان، مبارزه با بیماری و توسعه نیافتگی، و گسترش مزایای رؤیای آمریکایی به کل جهان می دانستند. (5) با سپری شدن سال های سده بیستم رابطه میان سیاست گذاران خارجی دولت و انسان دوستی، گسترده تر و عمیق تر، و تمایز موجود میان بازیگران خصوصی و قدرت عمومی بیش از پیش نامشخص شد. در پایان جنگ جهانی دوم بنیادها به خوبی در دل تشکیلات سیاست خارجی آمریکا جا گرفته بودند و با ایجاد نهادهای دانشگاهی در زمینه امور خارجی، تشکیل گروه های مشاوران سیاست خارجی، به راه انداختن برنامه های بررسی های بین المللی و بررسی های مناطق، برگزاری دوره های آموزش تکمیلی برای کارکنان رسمی سرویس خارجی ایالات متحده، و تقویت توانایی پژوهشی و تحلیلی وزارت امور خارجه آن کشور به روند سلطه گری آمریکا کمک می کردند. چنین تلاش هایی با اهداف توسعه طلبانه دولت آمریکا که این بنیادها هم از نظر ایدئولوژی و هم از نظر شخصی پیوندی ناگسستنی با آن داشتند درهم آمیخت. (6)
ترویج آمریکامآبی (7) و مبارزه با آمریکاستیزی (8) از کمک های عمده ای بود که بنیادها به برقراری چیرگی آمریکا در دوران پس از جنگ کردند. بنیادها که از محل منابع خصوصی تأمین مالی می شدند هزینه دیپلماسی عمومی را که درصدد مقابله با «آمریکاستیزی» نخبگان خارجی بود تأمین می کردند. در فصل حاضر به کوتاهی به بررسی دو ابتکار اثرگذار می پردازیم تا نشان دهیم این برنامه ها چگونه عمل کرده اند و چه تأثیراتی داشته اند. ولی نخست باید بررسی کوتاهی درباره مفاهیم «آمریکامآبی» و «آمریکاستیزی» داشته باشیم زیرا این مفاهیم دست کم تا اندازه ای، منطق بنیادی سلطه گری آمریکا را در دوره پس از جنگ تشکیل داده اند.
رهبران بنیادها که بخشی از تشکیلات سیاست خارجی در ساحل شرقی بودند ایالات متحده را قدرتی جهانی می دانستند که دوره آقایی آن فرارسیده است؛ قدرتی برتر از همه دیگر قدرت ها - اخلاقی، پیشرفته، ضداستعماری، استثنایی. به باور آنان نظام آمریکا آماده صدور بود. دستاوردهای علمی، صنعتی و نظامی این کشور گواه برتری آن بر تمامی نظام های دیگر از جمله نظم برابری خواه اروپا و نظام کمونیستی روسیه و به یقین، جهان «توسعه نیافته» پسااستعماری یا نواستعمارزده بود. تنها ایالات متحده که خود زاده مبارزه ای انقلابی و مردم سالارانه بود برای خارج ساختن جهان از باتلاق سلطه امپریالیستی اروپا و دفاع از آن در برابر «تجاوز» کمونیست ها مناسب بود. از این جهت، رهبران بنیادها خیلی خوب با سنّت استثنانگری آمریکا همخوانی داشتند.(9).
اما رهبران انسان دوستی آمریکایی تهدیدهای متعددی را متوجه آرزوهای جهان گرایانه خود می دیدند؛ حسادت و دل آزردگی اروپاییان از قدرت و ثروت آمریکا و نیز غفلت یا شناخت نادرست جامعه، فرهنگ و سیاست ابرقدرت جدید. از همین رو مخالفت با سیاست خارجی ایالات متحده را برخاسته از احساسات، غفلت و دلتنگی برای گذشته می دانستند. از نظر آمریکاییان معتقد به انترناسیونالیسم لیبرال، راه حل در نوعی دیپلماسی فرهنگی یا عمومی بود که مشخصاً نخبگان اروپا را هدف بگیرد تا متقاعدشان سازد که ایالات متحده نیروی طرفدار نیکی در جهان است و از آزادی دفاع و با جباریت مبارزه می کند؛ فرهنگ آمریکایی فرهنگی عمیق و نه میان تهی است، ثروت مادی آمریکا یگانه دل مشغولی فرهنگ آن نیست، و این کشور توجه جدی و پایداری به مسائل و اندیشه های انتزاعی هنر، موسیقی و فلسفه دارد. در یک کلام، هدف نشان دادن این مسئله بود که قدرت ایالات متحده تجلی عریان جامعه ای میان تهی و خطرناک و نظام سیاسی متلوّنی نیست که مستعد بگیر و ببند و تحت رهبری عوام فریبان یا نخبگان سیاسی بی مایه باشد. آنان می خواستند تصویری از نوعی رهبری ملی ترویج کنند که با فرهنگ، باریک بین، تحصیل کرده، جدی، خردمند، هشیار، اهل تأمل و تفکر بود. نوعی رهبری که می شد به آن اطمینان کرد که از قدرتش استفاده ای خردمندانه در جهت منافع نظام جهانی و نه صرفاً در جهت منافع ملی محدود خودش به عمل آورد.
بنیادها و چیرگی آمریکا در دوران پس از جنگ
پس از 1945 رهبران بنیادها دچار نوعی ذهنیت بحران شدند که بازتاب جریانات داخلی دولت آمریکا بود. رهبران بنیادها با احساس کردن «تهدید کمونیستی» نگرشی هرچه تلخ تر نسبت به جهان پیدا کردند؛ دوستان و دشمنان آمریکا، یا چنان که در گزارش بدنام شماره 68 شورای امنیت ملی در آوریل 1950 آمده بود نیروهای آزادی در برابر «امپراتوری شیطان» یا «دولت برده دار». (10). آنان «آمریکاستیزی» را جزئی از تهدید کمونیستی یا دست کم از همان قماش می دانستند. در چارچوب ذهنیت دولت امنیت ملی، انتقاد از جامعه یا حکومت آمریکا «ضدیت با آمریکا» تلقی می شد. بنیادهای کارنگی، راکفلر و فورد پشت سر برنامه گسترش چیرگی آمریکا به صف شدند؛ ترویج آمریکامآبی و مبارزه با آمریکاستیزی از طریق دیپلماسی عمومی، ابعاد اصلی این پروژه را تشکیل می داد. این یکی از جنبه های اصلی فعالیت بنیادها در طول این دوره است که پژوهش کافی درباره اش صورت نگرفته است و آکنده از درس هایی درباره سرشت خود بنیادها در دوران گذارهای جهانی افزایش قدرت ایالات متحده، افول نسبی اروپا و تشکیل دولت های پسااستعماری و نیز نحوه عمل «قدرت نرم» آمریکا تلاش برای متقاعد ساختن سایر قدرت ها به پشتیبانی از سیاست های خارجی ایالات متحده به جای توسل به قهر و اجبار در جهانی است که آمریکاستیزی در آن رو به افزایش است. (11) این برنامه ها تباین کاملی با نارسایی هایی دارد که به ادعای منتقدان، دیپلماسی عمومی امروز ایالات متحده دچارشان است؛ تمرکز روی «قالب کردن» یا «قبولاندن» آمریکا به جای درگیر شدن و بحث با هم پیمانان اروپایی آن کشور که نشانه اش هم به کار گماردن شارلوت بیرس مدیر تبلیغاتی شرکت مدیسون آونیو (و مقام اجرایی بلندپایه پیشین شرکت چند میلیارد دلاری اوگیلوی و مادر) بود. (12)سمینار بین المللی تابستانی هنری کیسینجر در دانشگاه هاروارد
به گفته اسکات لوکاس، سمینار کیسینجر در دانشگاه هاروارد نشان می دهد که تا چه حد پروژه چیرگی جویانه ایالات متحده با ادغام فرهنگ، دانشگاهها و سیاست خارجی آمریکا یکپارچگی شبکه دولت - بخش خصوصی را برای به راه انداختن جنگی در «دفاع» از سبک زندگی آمریکایی محکم تر ساخت. (13) مزیت این گونه شبکه های دولت بخش خصوصی این بود که اهداف سیاست های رسمی پیشبرد منافع آمریکا و اندیشه ها و نخبگان طرفدار آمریکا را به ویژه در حوزه ها یا مسائل «حساس» می شد به کمک ابزارهای غیررسمی و غیردولتی برآورده ساخت یا دست کم پیش برد. (14) بنیادهای آمریکایی که مدعی بودند مستقل از دولت، غیرسیاسی و غیرایدئولوژیک هستند. بهترین سازوکارهای نهادی برای ترویج آمریکامآبی و مبارزه با آمریکاستیزی بودند. سمینار دانشگاه هاروارد در ابتدا به همت ویلیام الیوت استاد دانشگاه هاروارد، که مشاور سازمان مرکزی اطلاعات (سیا) و استاد راهنمای کیسینجر در مقطع دکترا بود و با بودجه اولیه ای (به مبلغ 15000 دلار آمریکا) که سیا در اختیار نهاده بود در 1951 شکل گرفت. (15) از 1950 کیسینجر رکن اصلی این سمینار شد و منطق ایدئولوژیک آن را شکل بخشید و شرکت کنندگان در آن را تعیین می کرد. در 1953 کیسینجر حمایت مالی بنیاد فارفیلد را که یکی از مجاری مالی سیا بود جلب کرده بود. در 1954 بنیاد فورد حمایت مالی خود را از سمینار کیسینجر آغاز کرد که این نقطه شروع رابطه ای طولانی بود . (16) بنابراین از همان ابتدای شکل گیری سمینار کیسینجر، منابع مالی خصوصی و عمومی به شکل ناگسستنی با هم تلفیق شدند و نمونه کاملی از مفهوم شبکه دولت بخش خصوصی را به دست دادند.هدف این سمینار به گفته کیسینجر «ایجاد پیوندی روحانی میان نسل جوان تر اروپا و ارزش های آمریکایی » بود چرا که اروپاییان از فروپاشی «ارزش های سنّتی» و سربرآوردن ایالات متحده ای که به ظاهر با اروپا همدلی نداشت و «چشم انداز حیرت زایی از شکوفایی اقتصادی و بدفهمی آشکار مشکلات اروپا» بود سرخورده بودند. (17) این نگرش راه را برای تسخیر قلوب اروپاییان توسط «بی طرفی» و کمونیسم می گشود. سمینار مورد بحث «با فراهم ساختن فرصت بررسی معنای عمیق تر مردم سالاری ایالات متحده برای اروپاییان سرزنده و باهوش، به مقابله با این گرایش ها کمک می کرد». اما اگر این برنامه از حد نوعی «تلفیق جزم اندیشانه » فراتر نمی رفت شکستش حتمی بود؛ بنابراین باید حول مجاب سازی اروپاییان در این مورد تمرکز می یافت که آمریکاییان به راستی نگران «مشکلات انتزاعی» و نه صرفاً «شکوفایی مادی» هستند. باید این برنامه عرصه ابراز «اختلاف نظر و انتقاد» می شد تا ثابت کند «به رغم پیچیدگی زمانه حاضر، خوداتکایی امکان پذیر است و فرض مسئولیت شخصی معنادارتر از تسلیم بی چون و چرا به یک دستگاه است» درست مانند کمونیست ها، مردم سالاران هم باید «قوّت اعتقادات شان» را نشان می دادند (تأکید افزوده). (18)
پس این سمینار تلاشی بی ثمر برای القای یک رشته اندیشه ها نبود؛ معنای انتزاعی و فلسفی ژرف تر زندگی در مردم سالاری آمریکا با بررسی مفهوم آزادی، «تلاش برای خودشکوفایی در هنر در برابر فشار محسوس رسم ها، تقلا برای آشتی دادن عقلانیت، مسئولیت شخصی و جزم اندیشی مذهبی» به این برنامه جان می بخشید. هدف سمینار نه ارائه «راه حل مطلق» برای مشکلات سیاست گذاری و اجتماعلی بلکه «روشن ساختن مسائل بنیادی» و تبدیل «مشکلات اجتماعی ... به چالش هایی برای مفاهیم هنجاری ...» بود (تأکید افزوده) (19).
نقش بنیاد فورد
با توجه به گروه رهبری بنیاد فورد در اوایل دهه 1950 مردانی مانند پل هافمن، جان مک کلوی و شپارد استون (که همگی با وزارت امور خارجه یا سیا ارتباط داشتند) این بنیاد منبع ایده آلی برای حمایت بخش خصوصی از سمینار هاروارد بود (20). در فاصله سال های 1954 و 1959 بنیاد فورد 170000 دلار آمریکا در اختیار سمینار هاروارد گذاشت، رهبران بالفعل و بالقوه را از سراسر اروپا و آسیا گرد هم آورد، شبکه ای از آنها و آمریکاییان به وجود آورد و آنان را با ارزش ها و نهادهای آمریکایی آشنا ساخت. در مجموع، بنیاد فورد به تلاش هایی که کیسینجر و دیگران برای بهبود مناسبات اروپا و آمریکا در فاصله سال های 1954 و 1971 به عمل آوردند میلیون ها دلار کمک کرد. (21) برای نمونه، گروه 40 نفره ای که در سال 1954 در این سمینار شرکت جستند افرادی 35 تا 40 ساله (که به قول کیسینجر اغلب به آموزش «نوعی ملت گرایی محدودنگر» پناه برده بودند) (22) - از جمله شامل یک دیپلمات آلمانی، یک عضو پارلمان انگلیس، یک روزنامه نگار فرانسوی، یک استاد دانشگاه کره ای و یک وکیل فیلیپینی بودند. شمار شرکت کنندگان به اندازه ای پایین نگه داشته می شد تا رهبران سمینار بتوانند «به تک تک حاضران توجه شخصی کنند» و سیاست انتخاب افراد هم «تا حد ممکن بر توصیه های شخصی افراد قابل اعتماد» مبتنی باشد. برای کیسینجر روشن بود که موفقیت این برنامه «تا اندازه زیادی به روند گزینش «افراد برای شرکت در آن» بستگی دارد. هر ساله حدود 700 درخواست شرکت در سمینار از اروپا می رسید؛ گزینش نهایی شرکت کنندگان بر اساس توصیه نامه های نخبگان آمریکا و اروپا صورت می گرفت کسانی که برای نشریه کیسینجر با نام کانفلوئنس مقاله داده بودند، دست پروردگان سمینار، «اعضای هیئت علمی دانشگاه هاروارد که ارتباطات اروپایی داشتند» و توصیه نامه های انجمن های بین المللی مانند اتحادیه انگلیسی زبان و انواع مؤسسات متخصص در امور جهان. معمولاً آسیایی ها را بر اساس توصیه نامه های سرویس اطلاعات ایالات متحده، باشگاه های فارغ التحصیلان هاروارد و توصیه های دانشگاه ها انتخاب می کردند. (23) در ژاپن، گروهی از «شهروندان خصوصی» که ریاست آن به عهده رئیس باشگاه هاروارد ژاپن بود افراد را برای شرکت در سمینار توصیه می کرد. تمامی توصیه نامه ها را کیسینجر، دستیار وی، و یکی از افراد هموطن با فرد درخواست کننده شرکت در سمینار ارزیابی و فهرست نیمه نهایی را تنظیم می کردند. با افرادی که نام شان در این فهرست آمده بود یک نماینده مورد اعتماد در اروپا مصاحبه می کرد (در فرانسه پدر روحانی ژرارد بیکمن از کلیسای آمریکن پروکاتدرال، در آلمان و هلند یورگن وایکرت دبیر کمیته امور خارجی پارلمان آلمان غربی که از فارغ التحصیلان هاروارد هم بود، در ایتالیا جان بریوسکی رئیس بخش مالی شرکت اولیوتی که کیسنیجر وی را «یکی از دست پروردگان برجسته» سمینار می خواند). (24) تصمیم نهایی در دانشگاه هاروارد گرفته می شد تا احتمال حضور هر عنصر خطرناکی به حداقل برسد.گفته می شد که اعضای سمینار هنگام بازگشت به میهن شان «فراوان» خواهند نوشت و سخن خواهند راند و بدین ترتیب پیام سمینار را در اکناف جهان منتشر خواهند ساخت. نمایندگان وزارت خارجه و مؤسسه آموزش های بین المللی ایالات متحده که از نزدیک سمینار را زیر نظر داشتند اهمیت آن را تأیید می کردند (25). در 1956 بنیاد فورد گزارش کرد که سمینار مورد بحث بر شرکت کنندگان و به طور کلی به نفع ایالات متحده تأثیرات مثبتی به جا گذاشته است. برای نمونه، به نظر می رسید سمینار عرصه بسیار خوبی برای «تصحیح برداشت های نادرستی [است] که به ویژه دیدارکنندگان آسیایی درباره آمریکا دارند»؛ سمینار «افراد بانفوذ یا بالقوه بانفوذ» را از مناطق راهبردی جلب می کرد؛ تأثیرات آن در بیرون از هاروارد احساس می شد زیرا اظهارنظرهای منتشر شده در مطبوعاتِ «مسئولیت شناس» حاکی از آن بود که سایر دانشگاه های ایالات متحده به واسطه شرکت اعضای هیئت علمی شان در سمینار و رسیدن نشریات آن به دست شان تحت تأثیر سمینار قرار گرفته اند؛ و سمینار «به ایجاد تفاهم و احساس وجود هدفی مشترک میان آمریکاییان و غیرآمریکاییان بانفوذ و در جمع خود غیرآمریکاییان ...» که برخی شان باشگاه های دست پروردگان سمینار و یک سمینار منطقه ای را در هند تشکیل داده بودند «کمک می کند». بنیاد فورد هزینه بسیاری از نشست های دست پروردگان را تأمین می کرد و نوشته های سمینار را به دست همه آنان می رساند و بدین ترتیب به بقای این شبکه کمک می کرد. (26)
سمینار به شکلی ماهرانه چنان ترتیب یافته بود که ظرف مدت دو ماه طیفی از تماس ها با زندگی آمریکایی را برای شرکت کنندگان فراهم سازد؛ سمینارهایی درباره سیاست، اقتصاد، فلسفه ،هنر و مردم سالاری آمریکا و بحث هایی درباره «نقش آمریکا در ارتباط با سایر کشورهای جهان»، سخنرانی های شامگاهی توسط سخنرانان خارجی و اعضای هیئت علمی هاروارد و سایر دانشگاه ها از جمله دفاع جانانه جیمز برنهام از کمیته های تحقیقاتی مک کارتی؛ سخنرانی های خارجیان درباره مشکلات کشورخودشان؛ دیدار از سازمان های تجاری، اتحادیه های کارگری، روزنامه ها، خانواده های محلی و بازی های بیسبال آمریکا. نشست های متعددی مختص موضوعات ظاهراً نامربوطی چون «ماهیت شعر»، تئاتر فرانسه، داستان های آلمانی پس از جنگ جهانی دوم و احیای هنر مذهبی در فرانسه، در دل برنامه پیچیده ای با هدف درک نقش آمریکا در جهان گنجانده شده بود. (27) ولی نقطه قوّت سمینار که برای نشان دادن کالبد و عمق زندگی آمریکایی ترتیب یافته بود در همین بود و این برنامه ریزی، به حصول هدف سمینار یعنی غلبه بر «پیش داوری های ملی» کمک می کرد.
برای «تشویق برقراری دوستی های شخصی با آمریکاییان» و از این طریق، ایجاد علقه های عاطفی میان نخبگان، آشکارا موقعیت هایی اجتماعی ترتیب داده شده بود. (28)رابطه صمیمی راستینی که میان شرکت کنندگان و رهبران سمینار وجود داشت باعث می شد دیدارکنندگان، سمینار را از خودشان بدانند. (29) کیسینجر برنامه مشروح سمینار را به اطلاع بنیاد فورد رساند و نشان داد که چگونه ارل لیتام از دانشمندان علوم سیاسی بحث درباره سرشت کثرت گرای نظام سیاسی آمریکا را هدایت کرده و چارلز کیندلبرگر از اقتصاددانان مؤسسه فناوری ماساچوست (ام آی تی )شرایط اقتصادی حاکم بر نظام جهانی را بررسی کرده است. در بحث های تفصیلی، مسائلی مانند چین کمونیست، بی طرفی و کمونیسم جهانی به طور کامل مطرح شده و موضوع گفت و گو قرار گرفته بود. کیسینجر مدعی بود که این برنامه اجتماعی بیش از هر درس رسمی با دوره های مطالعاتی، شرکت کنندگان را با جامعه آمریکا آشنا می کند. از دید کیسینجر «قاطع» ترین تأثیر این برنامه «نگرش های ایجاد شده در اذهان» شرکت کنندگان در «گرماگرم گفت و گوهای غیررسمی» بود (تأکید افزوده). برای نمونه، خاطرنشان می شد که «از دید اعضای سمینار، گفت و گوی عصرگاهی با یک زوج آمریکایی و دوستان شان بیش از چندین ماه مطالعه پیش از آمدن به سمینار درک عمیقی از جامعه آمریکا بدانان بخشیده است. (30) اعضای سمینار از طریق تماس های شدید و نزدیکی که طی هشت هفته داشتند «مجاری فراوانی برای رسیدن به تفاهم کلی بین المللی» پیدا کردند. کیسینجر نتیجه می گرفت که سمینار دانشگاه هاروارد از این راه ها «فرصت بی مانندی در اختیار شرکت کنندگان گذاشت تا ویژگی های کشوری را که سنگین ترین بار مسئولیت را در جهان غرب به دوش دارد ارزیابی کنند ... تک تک آنان با بینش عمیق تری درباره آنچه پیش تر مایه بی اعتمادی به آمریکا می دانستند این کشور را ترک کردند بینشی که اغلب نگرانی اولیه آنان را برطرف می ساخت». کار در کتابخانه وایدنر در دانشگاه هاروارد، شرکت در مباحثات چالش برانگیز، و لذت بردن از اجراهای ارکستر سمفونی بوستون اندیشه هایی را که شرکت کنندگان در آغاز درباره تهی بودن فرهنگ آمریکا داشتند از ذهن آنان زدود. (31) در یک کلام، کیسینجر این سمینار را یک موفقیت بی چون و چرا اعلام کرد زیرا ظاهراً موجب همدلی، تفاهم و شناخت نخبگان اروپایی و آسیایی نسبت به جامعه آمریکا، نخبگان آن و «بار مسئولیتی» می شد که در قبال غرب به دوش آن کشور بود.
در نگاه بدبینانه تر، اعضای هیئت علمی دانشگاه هاروارد شرکت کنندگان سمینار را زیر نظر داشتند و درباره آنها گزارش می دادند. برای نمونه، پروفسور ارل لیتام درباره شخصیت، ایستارها و تأثیر شرکت کنندگان سمینار سال 1995 گزارش مشروحی به کیسینجر داد. در مجموع، گرچه وی احساس می کرد که این گروه «به شکل بارزتری چپ گرا هستند ... گهگاه در گفت و گو با یک نفر چینی یا کره ای می شد ندای خِرَد را شنید». برعکس، بسیاری از آسیایی ها دو دوستی به «بی طرفی» خود چسبیده بودند البته در برابر هجوم بقیه گروه موفقیت چندانی در حفظ این بی طرفی نداشتند. یکی از شرکت کنندگا به نام برک مظنون به داشتن گرایش های تروتسکیستی بود؛ لیتام خاطرنشان ساخته بود که «نگرش او به طرز رسوخ ناپذیری انعطاف ناپذیر و تنگ بینانه به نظر می رسید». (32)
بر اساس سوابق بایگانی شده، شرکت کنندگان ارزیابی کاملاً مثبتی از سمینار داشتند. به عنوان شاهدی بر تأثیرگذار بودن سمینار، کیسینجر بخش هایی از صدها تقدیرنامه ای که شرکت کنندگان ارسال کرده بودند برای بنیاد فورد فرستاد. به نوشته شرکت کنندگان، سمینار «هیجان برانگیز، آگاهی بخش و دارای صمیمیتی قابل ملاحظه» بود، سمینار «نوعی گروه نخبه [بین المللی] را که برای تقویت وحدت جهان به شدت مورد نیاز است تشکیل می دهد»، آگاهی و تفاهم به دست آمده کمک خواهد کرد تا هرگونه «اتهام نابجایی که به مردم آمریکا زده شده است» به چالش گرفته شود، سمینار نشان چندانی از کلیشه «همسان گردانی» آمریکایی نداشت، «روش شما در تعیین سخنرانان [آمریکایی ] که نگاهی انتقادی دارند و بدترین نکات را در کنار بهرین نکات به ما می گویند به مراتب مؤثرتر و موفق تر از هرگونه تبلیغات سنّتی است ...». آلین کلمنت از خبرنگاران لوموند یکی از نشریه های سرشناس پیرو بی طرفی (یعنی طرفدار اروپای مستقلی که با هیچ یک از ابرقدرت ها پیوند برادری نبسته باشد) هنگام بازگشت از سمینار به یکی از طرفداران پروپا قرص فرهنگ آمریکایی، هاروارد و هنری کیسینجر تبدیل تبدیل شده بود. (33)کیسینجر سمینار را چنان مؤثر و مهم می دانست که به رغم مسئولیت های رو به رشدی که (در وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی، کارگزاری کنترل تسلیحات و خلع سلاح ایالات متحده و بنگاه راند) داشت همچنان به سازمان دهی آن ادامه داد. (34) از جمله دست پروردگان مهم سمینار، رهبرانی چون یاسوهیرو ناکاسونه از ژاپن (1953)، ژیسکاردستن از فرانسه (1954) و ماهاتیر محمد از مالزی (1968) هستند. (35) سمینار هاروارد، هم از نظر قالب و هم از لحاظ محتوا با دیپلماسی عمومی سال های پس از 1989 و دوره پس از 11 سپتامبر تفاوت ریشه ای داشت. (36) سمینار به شرکت کنندگان خود «به جای احساس دریافت کننده محض بودن ... نوعی حس مشارکت فعالانه» می بخشید. (37) اما این سمینار تنها یک جزء از رشته گیرای عملیات دیپلماسی عمومی در آن زمان بود.
پی نوشت ها :
1. (Robert F. Arnove, ed., Philanthropy and Cultural Imperialism (Boston: GK Hall, 1980
2. state spirit
3. Quintin Hoare and Geoffrey Nowell- Smith, eds., Selection From the Prison Notebooks of Antonio Gramsci (London: Lawrence and Wishart, 1971), pp.146-7.
4. (Eldon J. Eisenach, The Lost Promise of Progressivism (Lawrence, KS: University Press of Kansas, 1994); Inderjeet Parmar, Think Tanks and Power in Foreign Policy: A Comparative Study of the Role and Influence of the Council on Foreign Relations and the Royal Institute of International Affairs, 1939-1945(London: Palgrave,2004
5. Inderjeet Parmar, 'American Foundations and the Development of International Knowledge Networks', Global Networks 2(1)2002, pp.13-30
6. Inderjeet Parmer, '''To Relate Knowledge and Action'': the Impact of thd Rockefeller Foundation on Foreign Policy Thinking during America's Rise to Globalism', Minerva 40(3)2002, pp. 235-63; Parmar,'The Carnegie Corporation and the Mobilization of Opinion in the Uinited States' Rise to Globalism, 1939-45', Minerva 37(4) 1999, pp. 355-78; Parmar,' Engineering Conset: The Carnegie Endowment for International Peace and the Mobilization of American Public Opinion, 1339-45', Review of International Studies 26(1)2000, pp.35-48
7. Americanism
8. anti- Americanism
9. (Seymour Martin Lipset, American Exceptionalism. A Double - Edged Sword (New York: WW Norton and Co., 1996
10. Melvin P. Leffler, A Preponderance of Power (Stanford, DA: Stanford University Press, 1992); Kathleen D. McCarthy, 'From Cold War to Cultural Development: The international cultural activities of the Ford Foundation, 1950-80', Daedalus (Winter1987), pp. 93-117
11. « قدرت نرم از توانایی جلب نظر و مجاب ساختن به جای قهر و اجبار مایه می گیرد. این یعنی دیگران همان چیزی را بخواهند که ایالات متحده می خواهد و نیاز کمتری برای استفاده از چماق و شیرینی وجود داشته باشد ... قدرت نرم برخاسته از جذابیت فرهنگ، آرمان های سیاسی، و سیاست های یک کشور است. وقتی سیاست های ایالات متحده در چشم دیگران مشروع به نظر آید قدرت نرم آمریکا تقویت می شود».
:Joseph S. Nye, 'US Power and Strategy after Iraq'. Available at
.http:// www.ksg.harvard.edu/news/opeds/2003/nye-usiraq-foraffairs-070 103.htm.
12. Jeffrey Gedmin and Craig Kennedy, 'Selling America, Short', The National Interest, Winter 2003; Richard T. Arndt, The First Resort of Kings (Washington, DC: Potomac Books, 2005
13. Scott Lucas, ; 'A Document from the Harvard International Summer School', in JCE Gienow - Hecht and F. Schumacher, eds., Culture and International History (New York: Berghahn Books, 2003), p. 258
14. ;(Inderjeet Parmar, 'Conceptualising the State -Private Network in American Foreign Policy', in Helen Laville and Hugh Wilford, eds., The US Government, Citizen Groups, and the Cold War: The State- Private Network (London: Frank Cass, 2005
از این گذشته، نک.
Liam Kennedy and Scott Lucas, 'Enduring Freedom: Public Diplomacy and U.S. Foreign Policy', American Quarterly 57(2) 2005, pp. 309-33
15. جورج کنان هنگام ارائه برنامه سمینار به بنیاد فورد برای جلب حمایت آن تأکید کرد که سمینار «هدفی ارزشمند، بزرگ و سودمند» دارد.
B. Harward to Joseph M. McDaniel, Jr, 'Harvard Summer School Foreign Students Project', 24 May 1951; PA 55-59, reel 0942
16. Lucas, p. 259. کیسینجر در سال های 71-1951 مدیریت سمینار را برعهده داشت.
17. کیسینجر در فعالیت های مشابهی که همان اواخر از طرف برنامه های تفاهم اروپا و آمریکا وابسته به صندوق مارشال آلمان صورت می گرفت مشارکت داشت.
Anual Report, 2003, pp.1-6.
18. Henry Kissinger, 'Report of the Sub -Committee Programs' (undated, October/November, 1950), in Lucas, pp. 261-2
19. Lucas, p. 263.
20. کیسینجر در نامه ای که درباره درخواست نامه های بورس به بنیاد فورد نوشت پیشنهاد کرد که از آلن دالس (مدیر سیا) و سی.دی. جکسون رئیس کنگره آزادی فرهنگی تأییدنامه هایی بگیرد.
;Kissinger to Don K. Price (FF associate diredtor), December 10, 1953; PA53-159, reel 1118; Ford Foundation Archives (FFA), New York
از این گذشته، نک.
.(Volker R. Berghahan, America and the Intellectual Cold War in Europe. Shepard Stone Between Philathropy, Academy, and Diplomacy (Princeton,NJ: Princeton University Press, 2001
21. ;Ford Foundation annual Reports
از این گذشته، نک.
.Ford Foundation, American Studies Abroad; report 004642, April 1969; in total, FF granted Kissinger over US $390.000; FFA
22. Docket Excerpt, Executive Committee meeting September 27, 1956: International Programs: International Affairs: Harvard University International Seminar'; PA 55-59; reel 0492'
23. Docket excerpt, Executive Committee Mtg. September 27, 1956: International Programs: International Affairs. Harvard University International Seminar'; Grant file PA 55-59; reel 0492; FFA'
24. Docket excerpt, Executive Committee Mtg. September 27, 1956: International Programs: International Affairs. Harvard University International Seminar'; Grant file PA 55-59; reel 1492; FFA'
25. Excerpt from Docket: International Affairs: Harvard International Seminar', 29-30 October 1954: Grant file, PA 55-59; reel 0492; Ford Foundation Archives (FFA), New York'
26. Docket excerpt , Executive Committee Mtg. 27 September 1956: International Programs: International Affairs. Harvard Univerty International Seminar'; Grant file PA 55-59; reel 0492; FFA'
27. Docket excerpt, Executive Committee Mtg. 27 September 1956: International Programs: International Affairs. Harvard University International Seminar'; Grant file PA 55-59; reel 0492; FFA'
28. Docket Excerpt. ... 27 September 1956'; Grant file PA 55-59; reel 0492; FFA'
29. Inter-Office Memorandum, Bernard L. Gladieux to Joseph M. McDaniel,'Harvard International Seminar (-A351 Revised)', 13 August 1952); PA 55-59, reel 0492; FFA
30. Docket excerpt, Executive Committee Mtg. 27 September 1956'
31. Henry Kissinger, report on1955 programme; PA 55-59; reel 0492; FFA
32. Letter, Latham to Kissinger, 25 August 1955; PA55-59; reel 0492; FFA
33. Extracts of letters from past participants,'attached to a letter, Kissinger to Harold Swearer (FF), 4 November 1968; PA69-134, reel 2248; FFA'
34. Letter, Kissinger to Harold Swearer(FF), 4 November 1968; PA69-134; reel 2248; FFA
35. Walter Isaacson, Kissinger (London: Simon and Schuster, 1992), p.71
36. Gedmin and Kennedy
37.Harvard International Seminar', Bernard L. Gladieux to Joseph McDaniel, 13 August 1952; PA 55-59, reel 0942' Inter-Office Memorandum