نویسنده: امیرحسین فقیهی
سبک زندگی، طرز زندگی (2)
اشاره:
در نوشتار پیشینِ این سلسله متون که با موضوع «سبک زندگی، طرز زندگی» نگاشته میشود، مقدمهای بود از بحث سبک زندگی و معرفی مفهوم طرز زندگی که به عنوان نوع و نحوه زندگی کردن، بسته به سلایق، مکان زندگی، آداب و رسوم و... مطرح شد. قصد آن داریم تا بتوان در این نوشتار و نوشتارهای بعدی، نمونهها و مثالهایی بیان کرد که در درجه اول یادآوری باشد برای راه و روش زندگی کردن ما و پدران ما که منطبق است بر اصول اسلامی و ایرانی، و در درجه دوم، طرح موضوعاتی باشد برای اندیشیدن بیشتر و شاید به کار بردن آن به عنوان یک طرز زندگی جدید در یک زندگی ایرانی اسلامی در دنیای مدرن. البته همین جا بحث عریض و طویل «زندگی اسلامی در دنیای مدرن» مطرح میشود که سلسله نوشتاری جداگانه میطلبد برای اثبات این که اسلام، مدرنیزم و سنتیزم! نمیشناسد و برای اجرای احکام آن، زمان و مکان معنایی ندارد.انتخابهای ما در زندگی در حیطه طرز زندگی، انتخابهای کوچک و بزرگی است. از طرز ازدواج (به مثابه یک طرز زندگی) و انتخاب شغل گرفته تا نوع پوشش و حتی چگونگی راه رفتن (هرچند با اهمیت، اما به عنوان یک طرز زندگی بسیار ظریف) همه و همه انتخابهایی هستند که به عهده ما گذاشته شدهاند.
انتخابهای بزرگتر به نوعی راه را برای انتخابهای کوچکتری که قرار است در یک سبک زندگی بگنجند و ما را به هدفمان برسانند، هموارتر میکنند و از این سو دارای اهمیت بیشتری نیز هستند. انتخاب شغل از این میان یکی از اولویتهای زندگی هر شخص است و چارچوبهی بسیاری از المانهای طرز زندگی ما را شکل میدهد.
شغل ما ابعاد مهمی از زندگی ما را ترسیم میکند. از نظر زمان، معمولا شغل بیشترین زمان را از فعالیتهای شبانه روز به خود اختصاص میدهد. حتی در بسیاری از موارد، به طور میانگین مراودات ما با همکارانمان بیشتر از اعضای خانوادهمان است. زمان، شاید مهمترین عاملی باشد که خود به خود ما را در راستای انتخابهایی برای طرز زندگیمان قرار میدهد که با آن همخوانی داشته باشد.
فرض کنید نوع شغل ما ایجاب کند تا ما مجبور باشیم قبل از طلوع آفتاب از منزل به سمت محل کارمان حرکت کنیم. این را مقایسه کنید با شغلی که ایجاب میکند که ما تا اواسط روز از منزل خارج نشویم. باید متذکر شوم که اینجا اصلا بحث خوب یا بدی یک شغل نیست، اما واضع است شغل نوع اول، خود به خود انسانی سحرخیز را تربیت میکند که اقامه نماز صبح در پر فضیلت ترین زمان آن را نیز در پی دارد. این دقیقاً همان طرز زندگی اسلامی است. اینکه ما در حیطه اختیارات خود، شغلی انتخاب کنیم تا بتوانیم فرایض دینی مان را بهتر و به موقعتر انجام دهیم.
همین زمان در جاهای دیگر هم خودش را نشان میدهد. اگر طبق سفارش معصومین (علیها السلام) اوقات روزمان را به هشت ساعت کار، هشت ساعت تفریح و هشت ساعت استراحت (که در قالب سبک زندگی قرار میگیرد) تقسیم کنیم، انتخاب شغل نقش تعیین کنندهای ایفا میکند. انسانی که خوب کار کند، یعنی در زمان خوب و مناسب و به اندازه و مفید کار کند، میتواند خوب به تفریحش برسد، با خانواده باشد، صله رحم به جای آورد، در نماز جمعه حضور پیدا کند و صد البته خوب استراحت کند و شب هنگام راحت و با آرامش سر بر به بالین بگذارد تا روز بعد را بهتر از روز قبل رقم بزند.
از بُعد زمان، کار کارمندی قابل ستایش است. نظم و ترتیبی که در کارمندی هست، در هیچ شغل دیگری نیست. این که انسان این قدر دقیق بتواند ساعات شبانه روزش را تقسیم بندی کند و دقیقاً ساعات کارش مشخص باشد، مسلماً بهتر از موقعیتهایی هست که شغل آزاد، بسته به عوامل بیرونی برای انسان ایجاد میکند.
کارمند باید به وقت سر کارش حاضر شود و این یعنی وقت شناسی و البته در مواردی که ساعت کاری از صبح زود آغاز میشود یعنی سحر خیزی. کارمند زمان مشخصی دارد برای استراحت میان وعدهای، صرف ناهار یا اقامهی نماز. حتی از چند نظر دیگر هم کارمندی یک سر و گردن از شغلهای دیگر بالاتر است. این که انسان در محیطی کار کند که هم زیردست داشته باشد و هم رئیس، رابطه خود را با دون خود و همچنین با مافوق خود بداند، درک او از رابطه بنده و خداوند هم بهتر است. البته این موارد الزام آور نیست و بیشتر جنبه معرفتی دارد که جای طرح آنها در این نوشتار نیست. چرا که هدف ما از این نوشتارها بیان نمونههای ملموس از یک طرز زندگی ایدهآل است.
کارمندی اما معایبی هم دارد. کسی که همان بُعد معرفتی را نداشته باشد، ممکن است کار کارمندی، توکّلش را به خداوند متعال کم کند. حقوق به موقع و سر وقت، بیمه تمام و کمال و حتی همان رابطه رئیس و مرئوسی که در محیط کار است باعث میشود تا کارمند زندگیاش را یک بُعدی و بر اساس همان حقوق مشخص ببندد و روزیاش را از رئیسش طلب کند. اینجاست که نقش کاسب به عنوان حبیب اللهی مشخص میشود. کاسبی که کارش را با توکل بر خدا شروع میکند و نمیداند تا پایان روز، خداوند چه مقدار روزی را برای او رقم زده است. مدیریت درآمد کاسب و همچنین مدیریت زمان او به مراتب سختتر از یک کارمند است.
ماهیت شغل هم رابطه بسیار نزدیکی با سبک زندگی دارد. این که شغل چه میزان برای مردم و جامعه سودمند است و این که آیا صاحبان شغلهای کاذب هم با دیگران برابری میکنند، موضوع این قسمت از نوشتار است. یک معلم را مقایسه کنید با یک دلال ارز. البته که هر کدام در جامعه نقشی ایفا میکنند، لکن اولی آینده ساز یک جامعه و مقدمه ساز نیروهای کشور است و دومی جز در افزایش تورم و ضربه به اقتصاد کشور کاری از پیش نمیبرد. ماهیت این دو شغل با هم متفاوت است و به تبع آن، نتایجی از آنها حاصل میشود که ما میتوانیم نمونههای آنها را در طرز زندگی این دو شاغل ببینیم. البته همان طور که در نوشتار پیشین پیرامون چیستی و چرایی «سبک زندگی و طرز زندگی» بیان شد، ما دستهبندی شغلهای حلال و حرام را در حیطه سبک زندگی میدانیم و اینجا به آن اشاره نمیکنیم. مقصود از شاغل کسی است که مسلمان است و در سبک زندگی اسلامی به دنبال یک طرز زندگی مناسب میگردد و با انتخاب شغل میخواهد خود را به ایدهآل نزدیکتر کند.
کم کاری و مضایقه در کار هم به حوزه طرز زندگی بر میگردد. این مورد در تمام شغلها خود را نشان میدهد و بسته به نوع شغل میتواند متفاوت باشد. کارمند در پشت میز کار خود و در پاسخ گویی به مراجعه کننده مسئول است. کاسب در مقابل کم فروشی یا گران فروشی مسئول است. معلم در مقابل مقدار تدریس یا حتی اخلاقش در کلاس درس مسئول است، نویسنده هم در مقابل سیاه کردن صفحات و زمانی که مخاطب برای مطالعهی نوشتههایش میگذارد مسئول است.
در پایان جا دارد از شغل شریف خانه داری هم ذکری بشود. شغلی که به ظاهر زحمت و درآمدی ندارد اما به شدت شغل سختی است که نیاز به وقت شناسی دارد. شغلی است که نمیتوان در آن کم گذاشت. کم کاری در شغل خانه داری سست کردن بنیان خانواده را در پی دارد. اجر خانم خانهدار آنجایی مضاعف میشود که در کنار کار بالاقوهی خانهداری، به کمک شوهر بیاید و در بیرون از منزل هم کار کند.
این که کار را هماره قرین با عبادت دانستهاند، همین جا خود را نشان میدهد. انسان مسلمان در انتخاب شغل خود حساس است و در حیطه اختیارات و تواناییهای خود، سعی میکند تا بهترین کاری را برگزیند تا علاوه بر خیر دنیا، سعادت آخرت را هم در پی داشته باشد.
www.islamiclife.ir