نویسنده: وحید یامین پور
هر عالمی، ادبی دارد. ادب در باطنیترین معنای خود، تجلی نسبت میان آدمی و هستی است. ادب ظهور معنایی است که ما از نحوهی بودمان در عالم دریافت میکنیم. اما در فهم ظاهری و اجتماعی، ادب اصطلاحاً رعایت قواعدی است که با تایید عموم اهالی آن عالم همراه است و عدم رعایت آن شماتت و تقبیح آنها را در پی دارد. متناسب با بنیانهای نگرشی هر حوزهی تمدنی، ادب آن عالم با دیگری تفاوت پیدا میکند.
***
به طور مثال در فهم ادب کلان شهرهای مدرن به نوعی رفتار خاص اشاره میشود که اصطلاحاً (Sivil Inattention) یا بی توجهی مدنی گفته میشود. بی توجهی مدنی یعنی اینکه شهروند جامعهی مدرن در مواجههی اتفاقی با رهگذران آشنا، بجای آغاز گفتگو و احوالپرسی، تغافل میکنند و از کنار آنها با بی اعتنایی میگذرند. بشر جدید علیرغم سعی وافری که در تحریک کنندگی و جلب نظر دیگران دارد ولی باطناً از بودن با آدمیان میهراسد. او خاص میپوشد، خاص آرایش میکند، خاص میخرامد، خاص حرف میزند، اما در عین حال بی اعتنا و منفرد باقی میماند. بنابراین میتوان گفت ادب زندگی اجتماعی در کلان شهرهای مدرن دقیقاً نوعی بی ادبی در اجتماع مسلمین است. در کلان شهرهای مدرن، آنچه که عرفاً رفتار گرم و صمیمی خوانده میشود، به نوعی فضولی و مزاحمت تعبیر میشود. بر همین سیاق، شهروند مدرن حتی وقتی رهگذری میخواهد از او وقت را بپرسد یا در پیدا کردن نشانی از او کمک بگیرد، احساس عدم امنیت میکند. درحالیکه ادب اجتماعی ایران پیشاتجدد، متضمن برقراری ارتباطات میان فردی وثیق ولو به بهانه های کوتاه مدت و گذری بوده است. (به روایاتی مراجعه کنید که به پرسیدن اسم همسفر و جویا شدن احوال او در موقعیتهای مختلف اشاره دارد.)
***
برخی فلاسفهی تاریخ معتقدند شهروندان در جهان شهرها هرچند ظواهر ادب و اخلاق اجتماعی را رعایت میکنند، لیکن عمیقاً بی ادب، خام و بی بهرهی از تربیت انسانی و اجتماعیاند. ادب و اخلاق اجتماعی آنها صرفاً رعایت ظواهری است که نوعی تشخّص اجتماعی به آنها میدهد؛ بنابراین نماد هویت به حساب نمیآید. آنها لباسهای خوب میپوشند، بهداشت را رعایت میکنند، صف و نوبت را مراعات میکنند، در مترو و تاکسی بلند حرف نمیزنند و … . این آداب عموماً نوعی رفتار ناشی از عادت و بدون ارتباط با فهم و احساس عمیق انسانی است. به عبارتی ادب ظاهری شهروندان مدرن، با نوعی بی ادبی و بی تعهدی عمیق باطنی هم نشین میشود که ناشی از سرگشتگی او و عین گسستگی و جدا افتادن او از معنای اصیل حیات است. به طور مثال از یک رهگذر خوش لباس انتظار نمیرود که هنگامیکه دو کودک را در حال زد و خورد میبیند، پادرمیانی کند و آنها را به صلح و آشتی دعوت کند؛ یا اگر کسی از او تقاضای کمک میکند با احساس تعهد برای او وقت بگذارد؛ یا با شنیدن صدای گریه و شیون از خانهی همسایه، جویای احوال او شود؛ او راه خود را میگیرد و با بی توجهی مدنی به «خود» میپردازد. مفاهیمی چون احترام به دیگران، تواضع، آرامش، صبر، مسوولیت پذیری و … همگی مفاهیمی مشترک اند که روانشناسی جدید هم به کرّات از آنها به عنوان ادب اجتماعی و اخلاق عمومی یاد میکند. اما تفاوت بنیادینی در تلقی از این مفاهیم با تلقی دینی از آنها دارد. بسیار دیده و شنیدهاید که روانشناس خوش لباس و متشخصی به آرامی شهروندان را به آرامش، صبر و رعایت حقوق دیگران سفارش میکند. استادان و مشاوران و مددکاران اجتماعی مدرن، در واقع به شهروندان میآموزند که رفتاری را بیاموزند تا زندگی برای آنها و دیگران لذت بخش تر باشد. اما هیچ گاه این سؤال پاسخ داده نمیشود که چرا شهروندان مدرن کمتر به آموزشهایی که میبینند پایبند میمانند.
***
اخلاق و ادب در سبک زندگی مدرن علیرغم اشتراک در صورت الفاظ ولی تفاوتی مبنایی با اخلاق و ادب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی دارد. به اصطلاح گفته میشود این دسته از مفاهیم دچار «فروکاست» یا تقلیل و تحویل در معانی شدهاند. اخلاق و ادب در تلقی دینی، متصف شدن ظاهری به برخی اوصاف و یا رعایت قواعد صوری اجتماعی نیست. به عبارتی صبر، تواضع، آرامش، عزتمندی و … نه به عنوان مجموعه رفتارهایی که باید آموخته شوند یا قواعدی که باید رعایت شوند که به عنوان «ملکات نفسانی» شناخته میشوند. علامه طباطبائی(رحمت الله علیه) صاحب تفسیر المیزان میفرمایند:
«علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست برای این هدف بحث میکند که فضائل را از رذائل جدا سازد.» 1
این تعریف و تعاریف مشابه، اخلاق را برآمده از خلق و باطن انسانی میدانند که تجلیات ظاهری آن در شکل رفتار ظاهری و ادب اجتماعی دیده میشود. به تعبیر عرفان اسلامی انسان صادراتی دارد هماهنگ با واردات او و آنچه از او سرمی زند؛ ثمرهی ملکات نفسانی او و حاصل تربیتی است که «واجد» آن شده است. در حکمت اسلامی، فضایل اخلاقی مرحله ایست که در وجود انسان «محقق» میشود و در واقع انسان در طی مراتب سلوک «واجد» این مرتبه میشود و فضایل به صورت ملکاتی در تملک نفس او در میآیند. تلقی اینچنینی از اخلاق طبعاً هم نشین با حضور، ذکر، خلوت و عبادت است و نه ثمرهی آموزشهای شهروندی یا توصیه های ایمنی یا مهارت افزایی و امثال این تعابیر عرفی.
***
امروزه زیاد دیده میشود که متناسب با فرهنگ عمومی کلان شهرهای مدرن، توصیه های اخلاقی ناشی از معانی باطنی، جای خود را به مفاهیم تقلیل یافته و عرفی میدهند. زمانی روی قبضهای آب و برق این عبارت آمده بود که «مصرف بی رویه موجب ضمان است»؛ این تعبیر یک تحذیر و هشدار اخلاقی و شرعی است و با این جمله که «ارائهی بلیط نشانهی شخصیت شماست» به طور مبنایی متفاوت است. اولی نمایانگر ارتباط معنایی آدمی با یک زیست باشعور است و دومی نمایانگر دست و پا زدن برای جعل هویت برای انسانی است که در پی جلب توجه دیگران است؛ اولی هشداری است مبتنی بر تعهد باطنی مخاطبان به نسبت میان رفتارهایشان و نتایج شرعی و اخلاقی آن؛ و دومی یک هشدار نسبت به تشخّص ظاهری اجتماعی است. بنابراین شهروند مدرن میآموزد در مواقعی که نظارت عمومی وجود ندارد، رعایت قواعد اخلاقی هم ضرورتی ندارد. او به طور مکانیکی در مواقع لزوم مؤدب به ادب شهروندی است و در مواقع دیگر انسانی است به غایت خام و تربیت نشده که به اقتضاء نفس خود رفتار میکند.
***
به طور مثال در فهم ادب کلان شهرهای مدرن به نوعی رفتار خاص اشاره میشود که اصطلاحاً (Sivil Inattention) یا بی توجهی مدنی گفته میشود. بی توجهی مدنی یعنی اینکه شهروند جامعهی مدرن در مواجههی اتفاقی با رهگذران آشنا، بجای آغاز گفتگو و احوالپرسی، تغافل میکنند و از کنار آنها با بی اعتنایی میگذرند. بشر جدید علیرغم سعی وافری که در تحریک کنندگی و جلب نظر دیگران دارد ولی باطناً از بودن با آدمیان میهراسد. او خاص میپوشد، خاص آرایش میکند، خاص میخرامد، خاص حرف میزند، اما در عین حال بی اعتنا و منفرد باقی میماند. بنابراین میتوان گفت ادب زندگی اجتماعی در کلان شهرهای مدرن دقیقاً نوعی بی ادبی در اجتماع مسلمین است. در کلان شهرهای مدرن، آنچه که عرفاً رفتار گرم و صمیمی خوانده میشود، به نوعی فضولی و مزاحمت تعبیر میشود. بر همین سیاق، شهروند مدرن حتی وقتی رهگذری میخواهد از او وقت را بپرسد یا در پیدا کردن نشانی از او کمک بگیرد، احساس عدم امنیت میکند. درحالیکه ادب اجتماعی ایران پیشاتجدد، متضمن برقراری ارتباطات میان فردی وثیق ولو به بهانه های کوتاه مدت و گذری بوده است. (به روایاتی مراجعه کنید که به پرسیدن اسم همسفر و جویا شدن احوال او در موقعیتهای مختلف اشاره دارد.)
***
برخی فلاسفهی تاریخ معتقدند شهروندان در جهان شهرها هرچند ظواهر ادب و اخلاق اجتماعی را رعایت میکنند، لیکن عمیقاً بی ادب، خام و بی بهرهی از تربیت انسانی و اجتماعیاند. ادب و اخلاق اجتماعی آنها صرفاً رعایت ظواهری است که نوعی تشخّص اجتماعی به آنها میدهد؛ بنابراین نماد هویت به حساب نمیآید. آنها لباسهای خوب میپوشند، بهداشت را رعایت میکنند، صف و نوبت را مراعات میکنند، در مترو و تاکسی بلند حرف نمیزنند و … . این آداب عموماً نوعی رفتار ناشی از عادت و بدون ارتباط با فهم و احساس عمیق انسانی است. به عبارتی ادب ظاهری شهروندان مدرن، با نوعی بی ادبی و بی تعهدی عمیق باطنی هم نشین میشود که ناشی از سرگشتگی او و عین گسستگی و جدا افتادن او از معنای اصیل حیات است. به طور مثال از یک رهگذر خوش لباس انتظار نمیرود که هنگامیکه دو کودک را در حال زد و خورد میبیند، پادرمیانی کند و آنها را به صلح و آشتی دعوت کند؛ یا اگر کسی از او تقاضای کمک میکند با احساس تعهد برای او وقت بگذارد؛ یا با شنیدن صدای گریه و شیون از خانهی همسایه، جویای احوال او شود؛ او راه خود را میگیرد و با بی توجهی مدنی به «خود» میپردازد. مفاهیمی چون احترام به دیگران، تواضع، آرامش، صبر، مسوولیت پذیری و … همگی مفاهیمی مشترک اند که روانشناسی جدید هم به کرّات از آنها به عنوان ادب اجتماعی و اخلاق عمومی یاد میکند. اما تفاوت بنیادینی در تلقی از این مفاهیم با تلقی دینی از آنها دارد. بسیار دیده و شنیدهاید که روانشناس خوش لباس و متشخصی به آرامی شهروندان را به آرامش، صبر و رعایت حقوق دیگران سفارش میکند. استادان و مشاوران و مددکاران اجتماعی مدرن، در واقع به شهروندان میآموزند که رفتاری را بیاموزند تا زندگی برای آنها و دیگران لذت بخش تر باشد. اما هیچ گاه این سؤال پاسخ داده نمیشود که چرا شهروندان مدرن کمتر به آموزشهایی که میبینند پایبند میمانند.
***
اخلاق و ادب در سبک زندگی مدرن علیرغم اشتراک در صورت الفاظ ولی تفاوتی مبنایی با اخلاق و ادب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی دارد. به اصطلاح گفته میشود این دسته از مفاهیم دچار «فروکاست» یا تقلیل و تحویل در معانی شدهاند. اخلاق و ادب در تلقی دینی، متصف شدن ظاهری به برخی اوصاف و یا رعایت قواعد صوری اجتماعی نیست. به عبارتی صبر، تواضع، آرامش، عزتمندی و … نه به عنوان مجموعه رفتارهایی که باید آموخته شوند یا قواعدی که باید رعایت شوند که به عنوان «ملکات نفسانی» شناخته میشوند. علامه طباطبائی(رحمت الله علیه) صاحب تفسیر المیزان میفرمایند:
«علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست برای این هدف بحث میکند که فضائل را از رذائل جدا سازد.» 1
این تعریف و تعاریف مشابه، اخلاق را برآمده از خلق و باطن انسانی میدانند که تجلیات ظاهری آن در شکل رفتار ظاهری و ادب اجتماعی دیده میشود. به تعبیر عرفان اسلامی انسان صادراتی دارد هماهنگ با واردات او و آنچه از او سرمی زند؛ ثمرهی ملکات نفسانی او و حاصل تربیتی است که «واجد» آن شده است. در حکمت اسلامی، فضایل اخلاقی مرحله ایست که در وجود انسان «محقق» میشود و در واقع انسان در طی مراتب سلوک «واجد» این مرتبه میشود و فضایل به صورت ملکاتی در تملک نفس او در میآیند. تلقی اینچنینی از اخلاق طبعاً هم نشین با حضور، ذکر، خلوت و عبادت است و نه ثمرهی آموزشهای شهروندی یا توصیه های ایمنی یا مهارت افزایی و امثال این تعابیر عرفی.
***
امروزه زیاد دیده میشود که متناسب با فرهنگ عمومی کلان شهرهای مدرن، توصیه های اخلاقی ناشی از معانی باطنی، جای خود را به مفاهیم تقلیل یافته و عرفی میدهند. زمانی روی قبضهای آب و برق این عبارت آمده بود که «مصرف بی رویه موجب ضمان است»؛ این تعبیر یک تحذیر و هشدار اخلاقی و شرعی است و با این جمله که «ارائهی بلیط نشانهی شخصیت شماست» به طور مبنایی متفاوت است. اولی نمایانگر ارتباط معنایی آدمی با یک زیست باشعور است و دومی نمایانگر دست و پا زدن برای جعل هویت برای انسانی است که در پی جلب توجه دیگران است؛ اولی هشداری است مبتنی بر تعهد باطنی مخاطبان به نسبت میان رفتارهایشان و نتایج شرعی و اخلاقی آن؛ و دومی یک هشدار نسبت به تشخّص ظاهری اجتماعی است. بنابراین شهروند مدرن میآموزد در مواقعی که نظارت عمومی وجود ندارد، رعایت قواعد اخلاقی هم ضرورتی ندارد. او به طور مکانیکی در مواقع لزوم مؤدب به ادب شهروندی است و در مواقع دیگر انسانی است به غایت خام و تربیت نشده که به اقتضاء نفس خود رفتار میکند.
پی نوشت ها :
1. المیزان، ج ۱، ص ۳۶۸.
www.islamiclife.ir