نویسنده: دکتر محمدرضا واعظ مهدوی
انسانها میتوانند زیادهخواه و تمامیت طلب باشند و نیز میتوانند قانع و صرفهجو یا اسراف کار و پر مصرف باشند. میتوانند ساده زیست و بیتکلف یا تجمل طلب و اشرافزاده زندگی کنند. بدیهی است هر یک از شیوهها و روشهای زندگی فوقالذکر عواقب و نتایجی مخصوص به خود را در زندگی فردی و جمعی به دنبال خواهد آورد و آثار و تبعات متفاوتی را در جامعه ایجاد خواهد کرد.
فرهنگ دینی اسلامی، بیش از هر چیز بر «میانه روی» در شیوه زندگی و روش سلوک تاکید میکند. «و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط، فتقعد ملوما محسورا» دست خویش بر گردن مبند (چنان که بسیار خست ورزی و چیزی به دیگران ندهی) و پر نیز آن را مگشای (که هر چیز داری به دیگران ببخشی و خود درمانده شوی) تا سپس ناراحت و پشیمان بنشینی (1) حتی در انفاق که پسندیدهترین صفات و رفتارهاست، اسراف و زیادهروی روا نیست: «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا، و کان بین ذلک قَواما» بندگان خداوند کسانی هستند که در خرج کردن برای هر چیز، نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند و با میانهروی به زندگی خویش قوام میبخشند. (۲) میانه روی و اعتدال، جوهر سبک درست زندگی است.
آموزههای انبیا، شیوه دور از افراط و تفریط و انتخاب روش میانه به عنوان راه خوشبختی، فلاح و رستگاری بوده است. پیامبر گرامی اسلام تصریح میکنند با اعتدال و میانه روی انسان دچار گرفتاری و فقر نمی شود (۳) امیرالمومنین علی (علیهالسلام) نیز می فرمایند «هرکسی میانه رو باشد، فقیر نخواهد شد» (۴)
بر این اساس، اصل اندازه نگه داشتن در معیشت، و خودداری از «اسراف و تبذیر» و در عین حال احتراز از «خست و تنگ نظری» در زمره مهمترین آموزشهای نظام اقتصادی_تربیتی اسلام است. این امر به تربیت اقتصادی و نظم معاشی مردم بستگی دارد و لازمه چنین میانه روی و اعتدالی، ایجاد و رشد روح انضباط مالی در افراد و خانواده هاست.
رواج اخلاق اقتصادی اسلامی و تنظیم مصرف متعادل و دور از اسراف و ریخت وپاش وظیفه نظام تبلیغاتی و فرهنگی کشور است. سازمانهای آموزش و پرورش عمومی، دانشگاه ها، صدا و سیما، مطبوعات و رسانههای فرهنگی باید در ترویج میانه روی کوشش کنند و از تبلیغ و گسترش فرهنگ تجمل گرایی و فخرفروشیهای اسراف آمیز خودداری کنند. انضباط مالی و معاشی، شامل ابعاد متعدد و متنوعی است.
این ابعاد، شامل «مصرف فردی»، «مصرف خانوادگی»، «مصرف دستگاه حاکم و موسسه های وابسته آن»، «مصرف موسسه ها و نهادهای اجتماعی»، «مصرف موسسهها، بناها و نهادهای دینی»نظام تولید»، «نظام بازرگانی و کسب» و بالاخره «نظام توزیع» است. واضح است که این «اندازه نگه داشتن» در معاش و نیازمندیهای آن، سازنده شخصیت انسان است و مایه اصلاح اجتماع واقع میشود و زمینه ترک گناهان فردی و اجتماعی بزرگی چون اسراف و تبذیر را فراهم میسازد. مصرف بیش از اندازه اسرافکاران، باعث عدم کفایت منابع و کالاها برای عموم میشود و فقر و نابرخورداری گروه های اجتماعی کثیری را به دنبال میآورد.
بر این اساس، مبارزه با زیادهروی و اسراف، باعث دور شدن جامعه از فقر و نیازمندی میشود و رنج و زحمت مضاعف را از گروههای محروم و کم درآمد جامعه میزداید. (۵) شیوه معتدل در زندگی که هم به دور از اسراف باشد و هم به دور از تنگ نظری، جامعه را به تعادل میرساند؛ فقر را ریشه کن می سازد و غنا و بینیازی و رشد و عزت نفس را تأمین میکند.
مصرفگرایی که امروزه در کشور ما مشاهده میشود، عارضه اجتناب ناپذیر خروج از اعتدال و حاکمیت رویکرد افراطی در جامعه است. جایگزین شدن فضایل و کرامات اخلاقی با رذایل و ظاهرسازی و عوام فریبی، به انزوای کرامت ها و اصالت ها انجامیده است و فرومایگان اجتماعی برای جلب نظر و کسب مقبولیت و احترام اجتماعی، خودنمایی و مصرف تجملی و اسراف آمیز را پیشه کردهاند.
نتیجه آن که با تاسف فراوان، رقابت دیوانه وار در مصرف و تجمل گرایی، فخرفروشی و کسب شخصیت کاذب با ظاهرسازی های اشرافی به پدیده شایع جامعه امروز ما تبدیل شده است. انسانها ذاتا در جست وجوی احترام و تشخص هستند و دوست دارند در جامعه و میان دوستان و خانواده و آشنایان خود مورد تمجید و تکریم قرار گیرند و به آنان احترام گذاشته شود.
اگر معیارها و ارزش های اجتماعی به نحوی تحول یابد که معرفت، علم، دانش، بزرگواری و کرامت کمرنگ شده و ثروت و تجمل گرایی و مصرف و ریخت وپاش عامل و مایه کسب احترام و کسب وجاهت اجتماعی شود، طبیعتاً رفتارها به جلب احترام و کسب وجاهت از این طریق سوق پیدا میکند. در چنین حالتی، جامعه به عروسکی بزک کرده مبدل میشود که فقط وجاهت و زیبایی ظاهری آن مایه جلب نظرها و کسب احترام و مقبولیت است. این چنین جامعه ای به سمت اسراف و زیادهروی می رود. مثال بارز اینکه «غذا» در این شرایط کارکرد اصلی خود که «تولید کالری و انرژی برای کار و فعالیت و حیات» است را از دست می دهد و به وسیله تفاخر و کسب شخصیت تبدیل می شود.
سفره های رنگین و تجملی و مهمانیهای اسراف آمیز رایج میگردد و افراد به واسطه مهمانی های بزرگ و پرشکوه! و میزهای شام پر زرق و برق و گران قیمت تفاخر میکنند و در میان دوستان و همکاران و نزدیکان خود شهرت مییابند. همین وضعیت، برای پوشاک و لباس اتفاق می افتد و انواع «برند» های خارجی مایه تفاخر و اظهار شخصیت و خودنمایی افراد میشود.
در تبلیغات این برندها نیز برند و مارک لباس نشانه «شخصیت» قلمداد می شود. جواهرات و زر و زیور آلات نیز عامل خودنمایی و تشخص برای افراد ظاهر پرست و بدون محتوا میشود. در واقع، جامعه اسرافگرا، فقدان محتوا و خلأ معنویت خود را با پوشش ظاهری تجملات جبران میکند. اتومبیل های گران قیمت، لباس های پر زرق و برق، جواهرات قیمتی، میهمانی های اشرافی و خانههای گران قیمت و دکوراسیون های متجملانه مایه مباهات افرادی میشود که خلأ شخصیتی و معنوی خود را با رفتارهای اسراف آمیز جبران میکنند. نظام سرمایه داری غربی که از قضا خود بسیار گرفتار این خلأ معنوی و شخصیتی است، مناسب ترین زمینه ها و تسهیلات را برای فخرفروشیهای ظاهرگرایانه فراهم میسازد. از این منظر رواج واردات، آن هم واردات کالاهای تجملی و مصرفی تسهیلگر منشها و اخلاق خودنمایانه هم میشود؛ ماشین تبلیغاتی واردات نیز این خلأ شخصیت و احساس «مورد احترام قرار گرفتن» کاذب را خوب درک میکند و خوراک مناسب برای آن فراهم میسازد.
هماهنگی شیوههای تبلیغات ترویج کننده مصرف کالاهای لوکس و تجملی با سیاستهای ترویج واردات با ویژگی های شخصیت های ظاهرساز و بی محتوا به خوبی در خلال «آنونس» ها و بروشورها و بیلبوردها و کلیپ های تبلیغاتی آشکار است. تجمل گرایی، اسراف، مباهات، خودنمایی و اشرافی گرایی، مصادیق بارزی از «خروج از اعتدال» و نتیجه افراطیگری در جامعه هستند. به لحاظ لغوی، «قصد» یعنی میانه روی؛ و اقتصاد، علم میانه روی است. واردات وحشتناک سالهای اخیر، عارضه خروج از اعتدال و ترک میانه روی است.
عوارض فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این خروج از اعتدال، امروزه دامنگیر جامعه ما شده است و فقر و ناداری و عوارض اجتماعی آن تبعات اجتنابناپذیر «خروج از اعتدال» هستند. به تعبیر امام صادق (علیهالسلام) همانا اسراف فقر و ناداری میآورد و میانه روی و صرفهجویی، توانگری به ارث می گذارد.(6)
فرهنگ دینی اسلامی، بیش از هر چیز بر «میانه روی» در شیوه زندگی و روش سلوک تاکید میکند. «و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط، فتقعد ملوما محسورا» دست خویش بر گردن مبند (چنان که بسیار خست ورزی و چیزی به دیگران ندهی) و پر نیز آن را مگشای (که هر چیز داری به دیگران ببخشی و خود درمانده شوی) تا سپس ناراحت و پشیمان بنشینی (1) حتی در انفاق که پسندیدهترین صفات و رفتارهاست، اسراف و زیادهروی روا نیست: «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا، و کان بین ذلک قَواما» بندگان خداوند کسانی هستند که در خرج کردن برای هر چیز، نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند و با میانهروی به زندگی خویش قوام میبخشند. (۲) میانه روی و اعتدال، جوهر سبک درست زندگی است.
آموزههای انبیا، شیوه دور از افراط و تفریط و انتخاب روش میانه به عنوان راه خوشبختی، فلاح و رستگاری بوده است. پیامبر گرامی اسلام تصریح میکنند با اعتدال و میانه روی انسان دچار گرفتاری و فقر نمی شود (۳) امیرالمومنین علی (علیهالسلام) نیز می فرمایند «هرکسی میانه رو باشد، فقیر نخواهد شد» (۴)
بر این اساس، اصل اندازه نگه داشتن در معیشت، و خودداری از «اسراف و تبذیر» و در عین حال احتراز از «خست و تنگ نظری» در زمره مهمترین آموزشهای نظام اقتصادی_تربیتی اسلام است. این امر به تربیت اقتصادی و نظم معاشی مردم بستگی دارد و لازمه چنین میانه روی و اعتدالی، ایجاد و رشد روح انضباط مالی در افراد و خانواده هاست.
رواج اخلاق اقتصادی اسلامی و تنظیم مصرف متعادل و دور از اسراف و ریخت وپاش وظیفه نظام تبلیغاتی و فرهنگی کشور است. سازمانهای آموزش و پرورش عمومی، دانشگاه ها، صدا و سیما، مطبوعات و رسانههای فرهنگی باید در ترویج میانه روی کوشش کنند و از تبلیغ و گسترش فرهنگ تجمل گرایی و فخرفروشیهای اسراف آمیز خودداری کنند. انضباط مالی و معاشی، شامل ابعاد متعدد و متنوعی است.
این ابعاد، شامل «مصرف فردی»، «مصرف خانوادگی»، «مصرف دستگاه حاکم و موسسه های وابسته آن»، «مصرف موسسه ها و نهادهای اجتماعی»، «مصرف موسسهها، بناها و نهادهای دینی»نظام تولید»، «نظام بازرگانی و کسب» و بالاخره «نظام توزیع» است. واضح است که این «اندازه نگه داشتن» در معاش و نیازمندیهای آن، سازنده شخصیت انسان است و مایه اصلاح اجتماع واقع میشود و زمینه ترک گناهان فردی و اجتماعی بزرگی چون اسراف و تبذیر را فراهم میسازد. مصرف بیش از اندازه اسرافکاران، باعث عدم کفایت منابع و کالاها برای عموم میشود و فقر و نابرخورداری گروه های اجتماعی کثیری را به دنبال میآورد.
بر این اساس، مبارزه با زیادهروی و اسراف، باعث دور شدن جامعه از فقر و نیازمندی میشود و رنج و زحمت مضاعف را از گروههای محروم و کم درآمد جامعه میزداید. (۵) شیوه معتدل در زندگی که هم به دور از اسراف باشد و هم به دور از تنگ نظری، جامعه را به تعادل میرساند؛ فقر را ریشه کن می سازد و غنا و بینیازی و رشد و عزت نفس را تأمین میکند.
مصرفگرایی که امروزه در کشور ما مشاهده میشود، عارضه اجتناب ناپذیر خروج از اعتدال و حاکمیت رویکرد افراطی در جامعه است. جایگزین شدن فضایل و کرامات اخلاقی با رذایل و ظاهرسازی و عوام فریبی، به انزوای کرامت ها و اصالت ها انجامیده است و فرومایگان اجتماعی برای جلب نظر و کسب مقبولیت و احترام اجتماعی، خودنمایی و مصرف تجملی و اسراف آمیز را پیشه کردهاند.
نتیجه آن که با تاسف فراوان، رقابت دیوانه وار در مصرف و تجمل گرایی، فخرفروشی و کسب شخصیت کاذب با ظاهرسازی های اشرافی به پدیده شایع جامعه امروز ما تبدیل شده است. انسانها ذاتا در جست وجوی احترام و تشخص هستند و دوست دارند در جامعه و میان دوستان و خانواده و آشنایان خود مورد تمجید و تکریم قرار گیرند و به آنان احترام گذاشته شود.
اگر معیارها و ارزش های اجتماعی به نحوی تحول یابد که معرفت، علم، دانش، بزرگواری و کرامت کمرنگ شده و ثروت و تجمل گرایی و مصرف و ریخت وپاش عامل و مایه کسب احترام و کسب وجاهت اجتماعی شود، طبیعتاً رفتارها به جلب احترام و کسب وجاهت از این طریق سوق پیدا میکند. در چنین حالتی، جامعه به عروسکی بزک کرده مبدل میشود که فقط وجاهت و زیبایی ظاهری آن مایه جلب نظرها و کسب احترام و مقبولیت است. این چنین جامعه ای به سمت اسراف و زیادهروی می رود. مثال بارز اینکه «غذا» در این شرایط کارکرد اصلی خود که «تولید کالری و انرژی برای کار و فعالیت و حیات» است را از دست می دهد و به وسیله تفاخر و کسب شخصیت تبدیل می شود.
سفره های رنگین و تجملی و مهمانیهای اسراف آمیز رایج میگردد و افراد به واسطه مهمانی های بزرگ و پرشکوه! و میزهای شام پر زرق و برق و گران قیمت تفاخر میکنند و در میان دوستان و همکاران و نزدیکان خود شهرت مییابند. همین وضعیت، برای پوشاک و لباس اتفاق می افتد و انواع «برند» های خارجی مایه تفاخر و اظهار شخصیت و خودنمایی افراد میشود.
در تبلیغات این برندها نیز برند و مارک لباس نشانه «شخصیت» قلمداد می شود. جواهرات و زر و زیور آلات نیز عامل خودنمایی و تشخص برای افراد ظاهر پرست و بدون محتوا میشود. در واقع، جامعه اسرافگرا، فقدان محتوا و خلأ معنویت خود را با پوشش ظاهری تجملات جبران میکند. اتومبیل های گران قیمت، لباس های پر زرق و برق، جواهرات قیمتی، میهمانی های اشرافی و خانههای گران قیمت و دکوراسیون های متجملانه مایه مباهات افرادی میشود که خلأ شخصیتی و معنوی خود را با رفتارهای اسراف آمیز جبران میکنند. نظام سرمایه داری غربی که از قضا خود بسیار گرفتار این خلأ معنوی و شخصیتی است، مناسب ترین زمینه ها و تسهیلات را برای فخرفروشیهای ظاهرگرایانه فراهم میسازد. از این منظر رواج واردات، آن هم واردات کالاهای تجملی و مصرفی تسهیلگر منشها و اخلاق خودنمایانه هم میشود؛ ماشین تبلیغاتی واردات نیز این خلأ شخصیت و احساس «مورد احترام قرار گرفتن» کاذب را خوب درک میکند و خوراک مناسب برای آن فراهم میسازد.
هماهنگی شیوههای تبلیغات ترویج کننده مصرف کالاهای لوکس و تجملی با سیاستهای ترویج واردات با ویژگی های شخصیت های ظاهرساز و بی محتوا به خوبی در خلال «آنونس» ها و بروشورها و بیلبوردها و کلیپ های تبلیغاتی آشکار است. تجمل گرایی، اسراف، مباهات، خودنمایی و اشرافی گرایی، مصادیق بارزی از «خروج از اعتدال» و نتیجه افراطیگری در جامعه هستند. به لحاظ لغوی، «قصد» یعنی میانه روی؛ و اقتصاد، علم میانه روی است. واردات وحشتناک سالهای اخیر، عارضه خروج از اعتدال و ترک میانه روی است.
عوارض فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این خروج از اعتدال، امروزه دامنگیر جامعه ما شده است و فقر و ناداری و عوارض اجتماعی آن تبعات اجتنابناپذیر «خروج از اعتدال» هستند. به تعبیر امام صادق (علیهالسلام) همانا اسراف فقر و ناداری میآورد و میانه روی و صرفهجویی، توانگری به ارث می گذارد.(6)
پی نوشت ها :
۱ - (قرآن کریم: سوره اِ سراء؛ آیه ۲۹.
۲ - (قرآن کریم، سوره فرقان؛ آیه ۶۷.
۳ - (تحف العقول /۱۵ به نقل از محمدرضا حکیمی؛ الحیات، جلد ۳، ص ۲۷۴.
۴ - نهج البلاغه/۱۱۵۳
۵- ( محمدرضا حکیمی؛ الحیات جلد ۳ صفحه ۲۸۲.
۶ - (من لایحضره الفقیه ۳/۱۰۷.