پوپر کیست؟

کارل رایموند پوپر( متولد 1902) Karl Raimund Popper فیلسوف اتریشی علوم طبیعی و اجتماعی. در سال 1902، ‌ در وین به دنیا آمد؛ و در دانشگاه وین ریاضیات و فیزیک و فلسفه آموخت. اگر چه عضو حلقه وین و جزو
دوشنبه، 8 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پوپر کیست؟
 پوپر کیست؟

نویسنده: بهاءالدین خرمشاهی




 

کارل رایموند پوپر( متولد 1902) Karl Raimund Popper فیلسوف اتریشی علوم طبیعی و اجتماعی. در سال 1902، ‌ در وین به دنیا آمد؛ و در دانشگاه وین ریاضیات و فیزیک و فلسفه آموخت. اگر چه عضو حلقه وین و جزو پوزیتیویستهای منطقی نبود و با بسیاری از آموزه های آنان بشدت مخالف بود، ‌با چندین نفر از اعضای این حلقه علایق مشترک، و بر رودولف کارناپ تاثیر معتنابهی داشت.
نخستین کتابش منطق اکتشاف علمی logik der Forsching [ ترجمه انگلیسی اش logic of Scientifice (1957) Discocery] در سال 1935 جزو سلسله انتشارات حلقه وین منتشر شد. در سال 1937 به عنوان مدرس به یکی از دانشگاه های نیوزیلند رفت و تا سال 1945 در آنجا ماند. و سپس بازگشت و به تدریس در دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن پرداخت. از سال1949 به بعد استاد منطق و روش علمی در همان دانشکده است. در سال 1964 مقام « سر» Sir [ =شوالیه] یافت.
رد نظریه تحقیق پذیری، ‌بنیاد تاملات فلسفی دامنگستر و در عین حال فشرده و منسجم پوپر، راه حلی هست که در سال 1933، پس از رد نظریه یا اصل تحقیق پذیری برای تعیین حد فاصل بین علم و شبه علم ـ نظیر احکام و نجوم، نظریه مارکسیستی تاریخ و روانکاوی فرویدی ـ و بالاخص بین علم و متافیزیک پیش نهاد. یکی از مشکلات نظریه تحقیق پذیری که پوزیتیویستهای منطقی، ‌معیار بین علم( یا هر آنچه معنی داراست) و جز علم ( یا هرآنچه بیمعنی است) قرار داده بودند، ‌حکم هیوم در باب بی اعتباری تعمیمهای استقرایی بود. پوپر که به این عدم تقارن ( عکس ناپذیری) منطقی بین قضایای کلی و مشاهدات جزئی اذعان داشت، ‌اصل تکذیب پذیری یا نقض پذیری یا قابلیت تعیین کذب falsifiability مبتنی بر مشاهده را، ‌معیار خصیصه علمی و تجربی یک نظریه قرار داد. و در وهله اول معتقد شد که هیچ نوع استدلال استقرایی نمی تواند با قطعیت و قاطعیت منطقی، به تکوین نظریه علمی بینجامد. بلکه صورتبندی یک فرضیه، ‌فرآورد آفرینشگرانه تخیل است نه واکنش منفعلانه در برابر نظم و نوامیش جهان. هرگز چیزی به نام مشاهده محض وجود ندارد؛ زیرا مشاهده همواره انتخابی است و به هدایت یک نظریه پیش بینانه صورت می گیرد. بعلاوه اگر هم استقرا راهبر فرضیه باشد، ‌از توجیه فرضیه ها ناتوان است. چنانکه هیوم مبرهن کرده است، ‌هیچ تعداد از مشاهدات جزئی، ‌یک حکم یا گزاره کلی را موجه و محقق نمی سازد. و به قول پوپر این چنین گزاره کلی، ‌با تاییدهای جزئی و حتی مکرر تجربی، توجیه تقریبی نیز نمی یابد. زیرا در طول تاریخ اعم، ‌چه بسا نظریه ها بوده اند که با وجود شواهد متعدد و موید، ‌نادرست از آب در آمده اند
به نظر پوپر گسترش، دانش با پیش نهادن فرضیه های تخیل اندیش، ‌آغاز می شود و این مسئله به بصیرت و تیزبینی پیش بینی ناپذیر اهل علم مربوط می شود، ‌و نمی توان آن را تا حد قاعده سازی تقلیل داد. یک چنین فرضیه ها جزو علم اند، ‌نه اسطوره؛ البته به شرط اینکه امکانی برای سنجیدن نقایص و نقایض آن در تجربه وجود داشته باشد. برای آزمون یک فرضیه، ‌منطق قیاسی طبیعی را بر آن اطلاق می کنیم تا از آن گزاره های جزئی مشاهدتی بیرون بکشیم. اگر چنین گزاره ای کاذب باشد، ‌خوبخود فرضیه را نقض و رد می کند.
یک آزمون علمی همانا جستجوی خستگی ناپذیر نمونه هایی است که فرضیه را نفی و نقض کنند. بعضی از فرضیه ها از بعض دیگر نقض پذیرترند، ‌زیرا موارد بیشتری را طرد و ابطال می کنند، یا تعبیر دیگر، شعاع ابطال پذیثری آنها وسیعتر است، ‌و بدینسان امکان بیشتری برای نقض شدن دارند. « همه ستارگان مسیر بیضی وار می پیمایند» نقض پذیرتر است از « همه ثوابت مسیر بیضی وار می پیمایند» . زیرا هر چیز که قول اول را نقض کند، ‌قول دوم را نقض نمی کند؛ ولی هر آنچه قول دوم را نقض کند بالضروره قول اول را نقض می کند. هر چه یک فرضیه تکذیب پذیرتر یا نقض پذیرتر باشد، ‌نامحتمل تر است. و با برنیاوردن هر چه بیشتر انتظارات، اطلاع بیشتری از جهان به ما می دهد و محتوای تجربی اش بیشتر است.
پوپر معتقد است که، ‌مفهوم مبهم اما مهم سادگی یا بساطت به همانجامی رسد که نقض پذیری و محتوای تجربی. روش درست علم، ‌تنسیق یا تدوین نقض پذیرترین فرضیه هاست. و بالنتیجه بسیطترین فرضیه ها، ‌بزرگترین محتوای تجربی را دارند، و منطقاً کمترین درجه احتمال صدق را. گام بعدی جستجوی نستوهانه موارد منفی است، ‌تا معلوم شود آیا هیچیک از آن نقض کنندگان یا ابطال کنندگان بالقوه، بالفعل هم درست است؟ اگر فرضیه ای از کوششهای مداوم و جدیی که برای نقض و ابطال آن صورت می گیرد، « جان به در ببرد» در این صورت صلابت خود را نشان داده است، و موقتاً می تواند پذیرفته شود، ‌ولی بالمره نمی توان به صحت آن امیدوار بود. مراد پوپر از وضع معیار تکذیب پذیری یا نقض پذیری این است که به جای دل خوش کردن به موارد تایید، و از راه بی گدار استقرا به آب زدن، ‌و مرتکب مسامحه منطقی شدن، ‌یعنی از موارد جزئی به سوی قضیه کلی یا قاعده سازی رفتن و سپس منتظر نقض و ابطال غیر منتظره ای که در طول تاریخ علم بر سر بسی نظریه ها فرود آمده، ماندن، بهتر است از قیاس( یعنی قضیه کلی مفروض، که ساخته تخیل علمی آزاد است، و چه بسا عناصری از متافیزیک به همراه دارد، ‌و نمی تواند نداشته باشد) شروع کنیم و با تالیف مقدمتین به نتیجه ای که تولدش ضروری است برسیم و نتیجه را همواره، ‌هم باکبرای قیاس و هم با موارد جزئی مشاهده و تجربه بسنجیم و مدام در طلب نمونه های نقض کننده فرضیه خود یا نتیجه آن قیاس برآئیم. یعنی کاری را که قرار است در یک روند کند و طولانی و در طی دهه ها و نسلهای آینده انجام گیرد، خود به دست خود و در مدتی کوتاهتر انجام دهیم که هر چه زودتر حساب موارد نقض را رسیده باشیم. ضمناً از نقض کننده ها هم نباید غافل باشیم. چه بسا گمشده ما همانها باشند؛ که دراین صورت فرضیه آسیب پذیر و ابطال شده را رها می کنیم و یکی از دو کار را در پیش می گیریم، یا به تصحیح مداوم موارد نقض شده اقدام می کنیم، ‌یعنی انتقادات را در متن فرضیه وارد می کنیم که در این صورت فرضیه، همان فرضیه اولی نیست و صیقل عملی خورده است، ‌یا اینکه یکی از نقض کننده ها به نحوی اشارتگری و دلالتگری دارد که در می یابیم خبری مهمتر از آنچه در فرضیه خود می انگاشتیم، در بر دارد؛ که دراین صورت در صدد جلب انتقاد و در معرض نقض قرار دادن آن یک بر می آییم. این سرنوشت و مقام دانش بشری است. « علم یک نظام متشکل از قضایای یقینی و قاطع و قطعی نیست؛ علم ما معرفت episteme نیست: هرگز نمی تواند ادعا کند که به حقیقت دست یافته است، یا حتی به جانشین حقیقت یعنی ظن غالب. ما چیزی نمی دانیم. فقط می توانیم حدس بزنیم» .
پوپر وجود تصورات یا مفاهیم فطری را بکلی رد می کند، ‌ولی معتقد است که ما با شور و تمایل فطری، علی الخصوص با انتظار نظم و ناموس داشتن جهان، که اگر هم منطقاً موجه نباشد ریشه بیولوژیک در وجود ما دارد، ‌با جهان تجربه برخورد می کنیم. نفوذ کانت بویژه در این وجه از تفکر پوپر مشهود است. به یک معنا، این گزاره که طبیعت نظم و ناموس مستقری دارد، ‌از نظر او تحلیلی ـ ترکیبی است. یعنی نه یک حقیقت منطقی است، و نه یک حقیقت تجربی( چون نقض ناپذیرست) ؛ ولی نوعی ضرورت روانی دارد که این ضرورت، ‌خاصه اصیل عقل فعال آدمی است.
منبع: خرمشاهی، بهاءالدین، (1382) ، پوزیتیوسم منطقی(رهیافتی انتقادی) ، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست 1361.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.