نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
«اینجا سرزمین ناشناخته ای است و ما در کنف حمایت الهی زندگی می کنیم.»
«آتلانتیس جدید»
به لحاظ فراهم بودن زمینه سیاسی در خانواده و تنفر از مباحث کلاسیک و مشاجرات اسکولاستیک به یکباره تحصیل علوم را به شیوه معمول رها کرد و به سیاست روی آورد تا جایی برای پیشرفت علمی و سیاسی خود باز کند. وی در مقدمه یکی از کتابهایش تحت عنوان تبیین طبیعت می نویسد:
«خانواده و طرز تعلیم و تربیت من، مرا برای فلسفه آماده نکرده بود، بلکه برای سیاست بار آورده بود. از کودکی در سیاست بزرگ می شدم و چنان که غالباً برای جوانان اتفاق می افتد، افکار مختلف همواره مرا به ستوه می آورد. همچنین با خود می اندیشیدم که وظیفه من در برابر مملکت خودم چنان مرا به خود متوجه ساخته است که وظایف و تکالیف دیگر زندگی به آن اهمیت نمی باشد، بالاخره به خودم چنین نوید دادم که اگر یک شغل محترم دولتی به دست بیاورم، می توانم درآمد و تکیه گاهی برای انجام وظایفی که برای آن ساخته شده ام، داشته باشم... به همین علل و جهات خود را وارد عرصه سیاست کردم.»(4)
ورود او به دنیای سیاست نخست در سفارت انگلیس در پاریس رقم خورد. او به مدت دو سال در آنجا مشغول به کار شد. در بیست و سه سالگی به نمایندگی مجلس انتخاب و نیز مشاور یکی از رجال سیاسی انگلستان شد. از جمله مناصب دیگر وی معاون دادستان، دادستان کل، رایزن سلطنتی بود. وی نهایتاً در پنجاه و هفت سالگی به مقام صدارت عظمای انگلستان نائل آمد.
«آرزوی او این بود که مانند سنکا هم فیلسوف شود و هم سیاستمدار،»(5) و هر اندازه که در سیاست جلوتر می رفت، به اوج حکمت و فلسفه نیز نزدیکتر می شد.(6)
بیکن در همان دوران دانشجویی رویکردی انتقادی نسبت به فلسفه های قدیم و به ویژه فلسفه و منطق ارسطو نشان داد و آنها را اغلب منازعات و مشاجرات بیهوده و لفاظی های جامد و ایستا می انگاشت. در برابر روش قیاسی، روش استقرایی را در علوم عرضه کرد و بر پیمودن آن اصرار داشت. از جدایی میان علم و عمل و مشاهده بیزار بود و روی آوردن به عالم تجربه و پرداختن به نتایج علمی را پیوسته توصیه می کرد. از این رو به نویسنده علم دوست و فیلسوف تجربی مذهب شهرت یافت و عنوان پیامبر علم جدید را از آنِ خود کرد.
بیکن در علم ادب نمونه عصر خود بود. تا آنجا که برخی او را با ویلیام شکسپیر(7) قابل مقایسه دانسته و تعدادی از نمایشنامه های منسوب به شکسپیر را متعلق به وی دانسته اند.(8)
دالامبر، بیکن را بزرگترین و جهانی ترین و خطیب ترین فلاسفه نامید.(9) او بیانی صریح و محکم داشت و نطقی جذاب ایراد می کرد. بن جانسون می گوید:« هیچ کس مثل او صریح و وزین و موجز نطق نمی کرد، در بیانات او سخنان پوچ و بی معنی کمتر یافت می شد، هر قسمتی از سخنان او لطف خاصی داشت. اگر مستمعی در اثنای سخن او سرفه می کرد و یا رو به طرف دیگر بر می گرداند، از نکته ای و فایده ای محروم می ماند. با هر که سخن می گفت، بر او مسلط بود. هیچ کس مثل او احساسات شنوندگان را تحریک نمی کرد. هر که به سخن او گوش فرا می داشت، فقط یک ترس داشت و آن اینکه مبادا سخن او به پایان برسد!»(10)
او تا آخرین لحظات عمر خود به خواندن، اندیشیدن و نوشتن پرداخت و در این خصوص اهتمام ویژه داشت. طرفه اینکه حادثه مرگ وی در شرایطی رخ داد که در حال انجام یک کار تحقیقی بود؛ هنگامی که سوار اسب از لندن به هایگیت(11) می رفت به خاطرش خطور کرد که گوشت تا چه مدت می تواند در برف سالم بماند. در کنار کلبه ای ایستاد و مرغی خرید. همان جا کشت و شکمش را پر از برف کرد. در همان حال لرزه بر اندامش افتاد و ضعفی شدید بر وی مستولی شد. به طوری که نتوانست به شهر بازگردد. در آن نزدیکی به کاخ لرد آروندل(12) رفت و همان جا بستری شد. هنوز چشم از جهان نبسته بود که با شادمانی نوشت:« تجربه به موفقیت نائل آمد.» مرگ او در سال 1626 در حالی که 65 سال از او می گذشت، انجام گرفت. در وصیتنامه اش این عبارات پر محتوا را نگاشت:
« من روح خود را به خدا، جسم خویش را به گور و نام خودش را به قرنهای بعد و اقوام جهان تقدیم می کنم.»(13)
از جمله آثار ماندگار و ادبی اش می توان به «مقالات»(14)،«پیشرفت دانش»(15)،«ارغنون»(16) و «آتلانتیس نو»(17) اشاره کرد که برخی از آنها نفوذ و تأثیر بسیاری در سراسر اروپا داشت و او را به جهانیان به منزله نماینده روش استقرایی و تجربی، و به عنوان نخستین فیلسوف دوران پس از قرون وسطی شناساند.
پی نوشت ها :
1-Francis Bacon
2-Lord Keeper
3-Tirinity Collje
4-ویل دورانت، تاریخ فلسفه، مترجم عباس زریاب خویی، صص 151-152.
5-همان، ص 155.
6-همان.
7-William Shakespeare
8-صورتگر، تاریخ ادبیات انگلیسی، بخش دوم (سده شانزدهم و هفدهم)، فصل پنجم، ص 35.
9-تاریخ فلسفه، ص 197.
10-همان، ص 153.
11-Highgate
12-Lord Arundel
13-دورانت، ویل، تاریخ فلسفه، ص 202.
14-Essays
15-The Advancement of Learning
16-The New organon
17-New Atlantis
راسخی لنگرودی، احمد؛ (1390)، افق های ناکجاآباد، (سیری انتقادی در مدینه های فاضله)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول