دکتر فریمان ابراهیمی زاده (2)
عارفه محمودی
چکیده
آفرین یک واکنش فطری و غریزی در نهاد آدمی است و یکی از بهترین راه های نفوذپذیری در این موجود ظریف و لطیف است. به طوری که با تحسین می توان به نیازهای طبیعی و روانی بشر پاسخ داد و مایه ی تقویت روح او شد.فردوسی با نگاه مثبت خود این پدیده روانی-طبیعی را هزار بار در شاهنامه در معانی مختلف برای مخاطبان مخصوصی آورده است. هدف از نگارش این مقاله با توجه به بسامد بالای کاربرد آفرین در شاهنامه این است که معانی مختلف آفرین و مخاطبان آن در شاهنامه شناسایی گردد تا مشخص شود فردوسی این واکنش زیبا را در چه مواردی به کار گرفته است.
فردوسی شاعر ملی گرا و آرمان طلبی است که می خواهد با هزار بار آفرین گفتن جهانیان یاد آور شود که ایرانیان ملتی در خور آفرین و تحسین هستند و بدین ترتیب روحیه شادمانی و سرزندگی را به ایرانیان نثار کرده است.
1- مقدمه
آفرین یک واکنش فطری و غریزی در نهاد انسان است که سبب پیدایش و گسترش رفتارهای مطلوب می شود.به عبارتی آفرین توجه به جنبه مثبت یک رفتار سازنده است و به فرد انگیزش مطلوبی می بخشد و این انگیزه چون شعله های شوق است که در درون انسان زبانه می کشد و او را برای انجام کارهای نیک و ارزشمند تحریک می نماید. به طوری که فعالانه در پی هدفها و امیدها و آرزوها گام برمی دارد و در پی آن به حد معینی از احساس ایمنی و آرامش دست می یابد.
کاملاً واضح است در این خصوص فردوسی از مفاهیم قرآن کریم تأثیر پذیرفته است؛ زیرا که خداوند در قرآن با مژده دادن و ایجاد شوق و رغبت نسبت به نیکی کردنها، انسانها را به انجام عمل پسندیده و نیک برمی انگیزد.
فردوسی حکیم به توانایی های بی شمار و پیچیدگی های روحی و جسمی فراوان انسان آگاه است و می داند که انسان در جهان آفرینش نسبت به سایر موجودات از قابلیت پرورش و تربیت بسیار بالایی برخوردار است. بنابراین در کتاب اخلاقی و تربیتی خود نکاتی را که در رشد و تعالی انسان و روح او تأثیرگذار است به شیوه آفرین و تحسین مطرح نموده است.
آفرینهایی که فردوسی در معانی مختلف بدانها پرداخته در سراسر شاهنامه چون خورشید تابانی است که بر تعالیم اخلاقی شاهنامه نورافکنی کرده است و چون نفخه ای است که به شاهنامه روح بخشیده است.
در مواردی که این دانشمند بزرگ امید و آرزوهای ملی و آرمانی خود را ترسیم نموده و آنها را آفرین گفته است و این چنین است که خواننده را با خود هم سو می نماید و پس از آن که او را از جهان افسانه به جهان واقع برمی گرداند، بدون آن که خواننده احساس سرگردانی و گمگشتی نماید، او را در این جهان در صراط مستقیم قرار می دهد و به او یادآور می شود که اگر در راه نجات و سربلندی گام نهد سزاوار شنیدن آفرین و تحسین می شود.
با در نظر گرفتن معانی مختلف آفرین و با توجه به فضای داستان در این کتاب که دستورنامه زندگی است همه جا این واژه بجا و در زیباترین شکل ممکن به کار رفته است. اگر فردوسی آفرین و ترکیبات آن را حدود هزار بار به کار برده انصافاً حق آن را ادا کرده و در بیشتر موارد پیامها و ارزشهای اخلاقی-اجتماعی و سیاسی را مطرح نموده است.
کلمه آفرین در شاهنامه فردوسی به تنهایی و با مصادر حدود هزار بار در معانی مختلف به کار رفته است.
واژه آفرین به معنای احسنت، تبریک و تهنیت، تعظیم و تجلیل، حمد و ثنا، دعای نیک و خواهش خیر، ذکر و نماز، سلام و درود و تحیت، رحمت فرستادن مرده ای را، خیر و خوشی، سعید و مسعود، نظر سعد، ستایش و مدح، نجیب و اصیل و تحسین گفتن در مراسم جشن نوروز از زبان دانایان دینی و یا به عبارت بهتر آفرین گویی و آفرین خوانی موبدان در حضور شاه در بامداد عید نوروز به کار رفته است.
2- ماهیت لغوی و اصطلاحی آفرین
ریشه و بنیان کلمه آفرین «فری» است به معنی دوست داشتن و ستودن و خشنود کردن و آفریدن و خواندن. از آفرین آفرنگان یا آفرینگان آمده است به معنی دعا و نیایش. یک رشته از نمازهای زرتشی هم نام آفرینگان دارند.از آفرین ماده مضارع آفریدن، صیغه های ششگانه مضارع و نیز اسم مصدر شیئی (آفرینش) و صفت فاعلی با «نده» (آفریننده) و اسم (آفرین) ساخته می شود و چون کلماتی هم چون: «جان، داد، سخن، عشق و جز اینها» بر سر آن در آید معنی آفریننده دهد؛ جان آفرین، یعنی آفریننده جان. آفرین معنی آفرینش و خلق هم دارد.(دبیرسیاقی، 1371، 615).
آفرین در اصطلاح تحسین کردن نیکی ها و زیبایی ها و ویژگی های ستودنی است. انسان همواره در مقام خشنودی و رضا با بیان احساسات شادی گونه ای چون آفرین و تحسین و دعای نیک، خرسندی خود را اعلام می نماید.
3- معانی آفرین در شاهنامه
1-3- آفرین: «احسن، زه، انوشه بزی، تحسین کردن، آفرین نمودن»چنین یادگاری شد اندر جهان ... بر آو آفرین از کِهان و مِهان
(نامه باستان، ج1: ب 128) (3)
2-3-آفرین: «دعای نیک، خواهش خیر، سعادت برای کسی، رحمت و توفیق الهی، مقابل نفرین»
بر اندیشه شهریار زمین ... بخفتیم شبی لب پر از آفرین
(1: 172)
3-3-آفرین: «تعظیم، تجلیل، احترام و حرمت داشتن»
بت آرامی چون او نبیند به چین ... بر او ماه و پروین کند آفرین
(1: 2600)
4-3-آفرین: «تبریک و تهنیت»
به شاهی بر او آفرین خواندند ... وُرا شاه ایران زمین خواندند
(1: 531)
5-3-آفرین: «حمد و ثنا و شکر و سپاس»
همی آفرین خواند بر کردگار ... بر آن شادمان گردش روزگار
(1: 1082)
6-3-آفرین: «درود و سلام و تحیت»
بر آن شهریار آفرین خواندم ... نبودم دِرَم جان برافشاندم
(1: 191)
7-3-آفرین: «آمرزش خواستن و طلب مغرفت و رحمت برای مردگان»
بسی آفرین بر سیاوش بخواند ... که خسرو به چهره جز او را نماند
(3: 3675)
8-3- آفرین: «دعا، ذکر، نماز، نیایش»
به پیش خداوندِ گران سپهر ... برفت آفرین را بگستَرد چهر
(4: 101)
9-3-آفرین: «در معنی نفرین و دعای بد»
گر شاه ایران و خاقان چین ... بسازند و از دل کنند آفرین
هراس است ز آن دوستی بهرِ ما ... به دو روی ایران شود شهرِ ما
(8: 2515-2516)
10-3- آفرین: «خوشی، عمل خیر، خوبی و صلاح، برکت، آبادی، سعادت»
ببخشد درم هر چه یابد ز دهر ... همی آفرین یابد از دهر، بهر
(1: 208)
11-3- آفرین: «نظر سَعَد»
همه رزم بر دشت خوارزم بود ... چرخ آفرین بر چنان رزم بود
(5: 4664)
12-3- آفرین: «دعای آفرینگان، راز و نیاز کردن، ذکر و ورد خواندن، دعای مخصوص آفرینگان»
بسی زر بر آتش بر افشاندند ... به زَمزَم همی آفرین خواندند
(5: 6167)
13-3- آفرین: «مخفف آفریننده»
که داند چنین داستان را یقین ... به جز دادفرمایِ دادآفرین؟
(2: 2330)
واژه آفرین در ترکیب جهان آفرین درباره خداوند به معنی آفریننده جهان حدود یکصد و هفتاد بار به کار رفته است:
شنیدم ز دانا دگرگونه زین ... چه دانیم راز جهان آفرین؟
(1: 67)
ترکیبهای آفرین در شاهنامه در حدود ده معنای مختلف به تفکیک بررسی گردیده است:
3-1-آفرین کیانی:
«درود و ستایش در خور شاهان و بزرگان»کند آفرین کیانی بر اوی ... بدان شادمانی که بگشاد روی
(1: 2296)
2-3-آفرین خانه:
«خانه ذکر و دعا و ورد»ببست آن درِ آفرین خانه را ... نهِشت، اندر آن خانه، بیگانه را
(6: 920)
3-3-آفرین خواندن:
«کنایه از وانهادن و ترک کردن»از این ننگ، بگذرم ایران زمین ... بخوانم بر این بوم و بر آفرین
(1: 2196)
4-3-آفریناد:
آفریندا، آفریند به اضافه الف آرزومندی و دعا (الهی بیشتر بیافریند.)کز آن بوم، خیزد سپهبد چو تو! ... فزون آفریناد ایزد چو تو!
(8: 6899)
فردوسی در شاهنامه ترکیب با آفرین را در حدود شش معانی مختلف به کار برده است که هر یک جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است:
1-3-با آفرین: «ستوده، ممدوح، ممدوحه»
جهاندار تهمورث با آفرین ... بیامد کمر بسته رزم و کین
(1: 344)
2-3- با آفرین: «آراسته، زیبا»
سزاوار او، شهریار زمین ... یکی خلعت آراست با آفرین
(2 :1735)
3-3-با آفرین: «آباد، خوب»
چو پیران بیامد ز هند و چین ... سخن رفت از آن شهرِ با آفرین
(3: 1678)
4-3- با آفرین: «نجیب و اصیل»
چون این کرده شد، بر نهادند زین ... بر آن بادپایان با آفرین
(3: 3167)
3-5- با آفرین: «خوب، شایسته، با ارزش»
نبیسنده را خواست بر پشت زین ... یکی نامه بنوشت با آفرین
(3: 3604)
6-3- با آفرین: «خوش»
برآمد یکی باد با آفرین ... هوا گشت خندان و روی زمین
(3: 3638)
4- مخاطبان آفرین در شاهنامه
1-4-حکیم ابوالقاسم فردوسی با الهام از قرآن که می فرماید: «آفرین باد بر خداوند که بهترین آفرینندگان است.» (سوره مومنون/آیه 14) به ستایش و آفرین گویی خدای تبارک و تعالی می پردازد:«بر آن آفرین کآفرین آفرید ... مکان و زمان و زمین آفرید»
(7: 3339)
اندیشه توحیدی حکیم توس بر اساس آموزه های شیعی است. از دیدگاه تشیع، پروردگار جهانیان خدای توانایی است که اندیشه انسانی به درک ذات او توانا نیست.
خداوند در شاهنامه قدرتی مطلق و فراگیر دارد و حکیم توس، این نگرش را از قرآن آموخته است: «به درستی که خداوند بر انجام هر چیز توانا است.»(سوره بقره/آیه 148)
فردوسی این دانایی و توانایی خداوند را با آفرین کردن بر او نشان می دهد:
«نخست آفرین کرد بر کردگار ... توانا و دانا و پروردگار»
(7: 3655)
بنابراین این حکیم پاک منش کردگار را دویست و هفتاد و پنج بار آفرین گفته و این آفرینهای وی حکیمانه است، نه عامیانه، این منادی توحید با تأسی از تعالیم اسلامی می دانست که هر کاری که با نام خدا آغاز نشود، ابتر و ناتمام است.
بر این اساس در سرآغاز نامه ها و سخنان نخستین پادشاهان و پهلوانان خداوند را با ذکر صفات جلاله و بیان مظاهر قدرت و عدالت و بخشایش و عظمتهایش آفرین نموده است:
«سر نامه کرد آفرین خدای ... کجا هست و باشد همیشه به جای»
(1: 1502)
شایان ذکر است که آمار دویست و هفتاد و پنج مورد یاد شده در بالا، شامل موارد ذیل نیز می شود:
الف-سه بار به زمزم آفرین خواندن را آورده است که در واقع دعایی و ثنایی است به درگاه کردگار که ظاهراً هنگام تلاوت دعاهای خاص آفریدگان یا همراه با خواندن آن ادعیه:
«بسی زر بر آتش افشاندند ... به زَمزَمْ همی آفرین خواندند»
(5: 6167)
ب-هفت بار نیز آفرین را در معنی دعا، ذکر، نماز و نیایش به کار برده که مخاطب این موارد نیز خداوند است:
«خردمند نُه پیرمانده به جای ... زبانها پر از آفرین خدای»
(7: 309)
ج- صد و هفتاد بار آفرین در مفهوم مخفف آفریننده در ترکیب جهان آفرین به کار برده که در همه این موارد نیز مخاطب وی خداوند خالق است:
«شنیدم ز دانا دگرگونه زین ... چه دانیم راز جهان آفرین؟!»
(1: 67)
2-4-حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه ارادت خود را به پیامبر ابراز داشته و یک بار نیز اشاره داشته که پیامبر و یارانش در خور آفرین اند:
«به پیغمبرش بر کنیم آفرین ... به یارانش بر، یک به یک هم چنین»
(3، ص 163: 4)
3-4- مخاطب دیگر فردوسی برای آفرین نمودن در حدود ششصد و شصت بار انسان می باشد. انسان در شاهکار ادبی او مقامی بس والا و رفیع دارد: «در شاهنامه، آدمی تنها موجودی است از میان آفریده های خداوند عالم که دارای روح آسمانی و نیروی اراده و خرد بوده، رتبه اش از طبیعت و سپهر بلند برتر است و از او به عنوان «نخستین فطرت» و «پسین شمار» یاد شده است.»(رزمجو، 1368: 41)
نخستین فطرت، پسین شمار ... تویی خویشتن را به بازی مدار
(1: 66)
الف-از تعداد ششصد و شصت بار آفرین در خصوص انسانها سیصد و بیست بار آفرین خواندن شامل شاهان می شود:
«سواران و شیران ایران زمین ... همه، شاه را خواندند آفرین»
(5: 4345)
در میان شاهان شاهنامه عده ای شاهان ظالم و بیدادگر و بی هنر اند که محرک اجانب برای حمله به کشور می شوند که فردوسی هیچ جای شاهنامه آنان را آفرین نخوانده است و گروهی نیز شاهان عادل و خوش نامی هستند که مدام فردوسی آنان را آفرین نموده است.
شاهان خوشنام
فریدون:
«دگر آفرین بر فریدونِ برز ... خداوند تاج و خداوند گرز»(1: 1932)
نوشیروان:
«همه یک سر از جای برخاستند ... بر او آفرین نو آراستند»(8: 818)
کی قباد:
«همه مهتران آفرین خواندند ... زبرجد به تاجش برافشاندند»(8: 397)
بزرگمهر:
«ز پیش شهنشاه برخاستند ... بر او، آفرینی نو آراستند»(8: 1872)
خسروپرویز:
«همه رمیان آفرین خواندند ... به پای اندرش، گوهر افشاندند»(9: 1070)
فردوسی در این قسمت از آفرین خواندنهایش، گاهی آفرین را برای جلوس پادشاهی مرادف با سلام کردن بر سلطان یا خلیفه جدید ذکر کرده است:
- آفرین زال بر زو در آغاز سلطنت:
«به شاهی بر او آفرین خواند زال ... نشست از بر تخت زَو، پنج سال»(2: 551)
در مواردی نیز سرداری و بزرگی نسبت به پادشاهی با برشمردن صفات او از عدل و داد و بخشش و جهانداری و جهانگیری یا دعا بر بقای نام و پایداری اعمال نیک او یا سپاسگزاری از نواخت و انعام او آفرین خوانده است:
الف-آفرین خواستن فریدون برای منوچهر از پروردگار:
«فریدونِ کِی بر منوچهر بر ... همی آفرین خواست از دادگر»(1: 1952)
ب-از آمار ارایه شده هشتاد و شش بار نیز پهلوانان افتخار دریافت آفرین از زبان فردوسی را یافته اند.
پهلوانان
قدمعلی سرامی در کتاب «از رنگ گل تا رنج خار» درباره شاهکار پهلوانان شاهنامه چنین نوشته است: «اگر چه این حماسه به نام شاهان است اما شورانگیزی شاهنامه بیشتر از دلاوری های و دلدادگی های پهلوانان است، شاهنامه ارج و قرب خاصی در نظر فردوسی دارند.»(سرامی، 825، 1383) و به نظر فردوسی بر چنین پهلوانانی باید آفرین خواند:الف-پهلوانان نریمانی
سام:
«همه سام را آفرین خواندند ... پس آن جام گوهر بر افشاندند»(1: 3544)
زال:
«دل سام شد چون بهشت برین ... بر آن پاک فرزند کرد آفرین»(1: 2248)
رستم:
«بدو داد منشور و کرد آفرین ... که آباد بادا به رستم زمین!»(5: 6651)
سهراب:
«چنین گفت سهراب با آفرین ... که چون اسپم آمد به دست این چنین»(2، ص 161: 21)
فرامز:
«سپاه آفرین خواند بر پهلوان ... بر آن نامبردار پور جوانتهمتن بر او آفرین خواند نیز ... به درویش، بخشید بسیار چیز»
(3: 2684-2683)
ب-پهلوانان کشوادی
گودرز:
«همه خواندند آفرین سر به سر ... بر آن پهلوان زمین، در به در»(5: 3335)
گیو:
«از او شاد شد خسرو پاکدین ... ستودش فراوان و کرد آفرین»(3: 3203)
بیژن:
چو بشنید گیو این سخن، بازگشت ... بر او آفرین کرد و اندر گذشت»(5: 3531)
بهرام:
«همه نامداران فروماندند ... به بهرام بر، آفرین خواندند»(7: 4652)
ج-پهلوانان لهراسبی
اسفندیار:
«بر اسفندیار آفرین خواندند ... ورا شهریار زمین خواندند»(6: 2543)
گستهم:
«چو بیژن چنان دید کرد آفرین ... اَبَر گستهم کو سرآورد کین»(5: 3637)
در این قسمت گاهی فردوسی از زبان شاه به دیگری در مقام تکریم و بزرگداشت او و یا تشکر و قدردانی از کارهای نیک و خدمات ارزنده وی آفرین می گوید:
آفرین شاه بر گودرز و گیو و لشکرش:
«به گودرز بر، شاه کرد آفرین ... چه بر گیو و بر لشکرش، هم چنین»
(4: 295)
در مواردی نیز از زبان پهلوانی یا امیری نسبت به پهلوانی یا بزرگی دیگر با ذکر صفاتی متناسب با مقام و منصب و حالات و اعمال او آفرین خوانده است:(دبیر سیاقی، 1371: 625-624)
آفرین گفت سام بر رستم:
«یکی آفرین کرد سام دلیر ... که تهما! هزبرا! بزی شاد و دیر!»
(1: 3682)
گاهی نیز از زبان پهلوانی بر شاهی آفرین خوانده می شود:
آفرین رستم بر کی خسرو:
«برآورد سر آفرین کرد و گفت ... که بادی همه ساله با تخت جفت»
(5: 739)
این آفرین به آفرین زرتشت از همه نزدیکتر است و هر سطر آن، نمایشگر آگاهی کامل و مفصلی از فرشته شناس کهن است.
این آفرین از زبان رستم و خطاب به «کی خسرو» است و با این آرزو آغاز می شود که «اهورامزدا» نگاهبان «کی خسرو» باشد و او را در پایگاه و آلایش استوار بدارد و «وهومنه» تخت و تاج او را پاسداری کند.(کوورجی، کویاجی، 1371: 71)
که هرمزد بادت بدین پایگاه ... چو بهمن نگهبان تخت و کلاه
(5: 740)
چو این آفرین کرد رستم به پای ... شهنشه بدادش بَرِ خویش جای
(5: 752)
ج-از آمار ذکر شده در بالا دویست و پنجاه و چهار مورد نیز مخاطبان فردوسی سایر انسانها هستند البته در بیشتر موارد بدون تردید منظور فردوسی از این انسان که مخاطب وی برای آفرین خواندن واقع می شود، انسان آرمانی یا همان انسان کامل است که سیما و اندیشه و گفتار او ویژگی های معینی دارد:
«وی انسانی است مهذب، متفکر، فعال، که قلب اش سرچشمه محبت و صفاست و آاثار پرهیزکاری و آزرم و فروتنی بر چهره اش نمودار است.
او جز از خد نمی هراسد و در تکاپوی حیات جز بر وی و بر اراده و کوشش راستین خود تکیه نمی کند، صاحب مروت، شرف و آزادگی و دوستدار فضیلت و دشمن رذیلت و ستمگری است.
در همه جنبه های زندگی او هماهنگی و اعتدال به چشم می رسد. او با احساس وظایف انسانی و درک مسوولیتهای فردی و اجتماعی، همواره مجری قوانین و فرمانهای الهی است؛ به فرجام نیک و بد اعتقاد راسخ دارد و مؤمن و مطمئن است که در سازمان منظم آفرینش که حسابی دقیق و تخلف ناپذیر در همه چیز حکمفرماست، هر خوبی و بدی ولو بسیار اندک، پاداش و عقوبتی حتمی دارد، بدین روی سرمایه عمر چنین انسانی عمل صالح است، پیشه اش تقوا و نتیجتاً بر پستی ها چیره و بر قدرتها و جذابیتهای کاذب قایق و بر باطل غالب است.»(رزمجو، 1368: 30)
انسان آرمانی حکیم توس اهل دانش است و به سبب این شایستگی است که پروردگار بر او آفرین می خواند:
«چنین داد پاسخ که دانش گزین ... چو خواهی ز پروردگار آفرین»(8: 4583)
انسان کامل و آرمانی از نظر فردوسی انسان کنیه جویی نیست و شایسته آفرین است:
«سر نامه کرد آفرین از نخست ... بر آن کس که او کینه از دل بشست»
(9: 3030)
انسانی که عمل خیر انجام می دهد و بخشاینده و خیر است و در واقع همان انسان آرمانی در تصور فردوسی است، همه حتی روزگار هم بر او آفرین می خواند:
«ببشخد درم هرچه یابد ز دهر ... همی آفرین یابد از دهر، بهر»
(1: 208)
انسان راست کرداری که آزارش به دیگران نرسد، همان انسان آرمانی والااندیش توس است که در عدل و داد بر او آفرین می خوانند:
«بی آزاری و راستی برگزین ... چو خواهی که یابی به داد آفرین»
(9: 4592)
فردوسی خود را در جایگاه چنین انسان هایی می یابد که حتی پس از مرگ نیز شایسته آفرین و آمرزش خواهی باشد:
«هر آن کس که دارد هُش و رای و دین ... پس از مرگ بر من کند آفرین»
(9: 2723)
4-4- گروه دیگری از مخاطبان آفرین فردوسی پدیده های طبیعی اند:
الف-حکیم فرزانه توس در کتاب سترگ خویش پنج بار فر را آفرین نموده است: «فره ایزدی یکی از کهنترین و پرآوازه ترین بُن مایه های فرهنگی و باور شناختی در ایران باستان و در جهان بینی زرتشتی است. در اوستا از دو فر یاد شده است: «فره کیانی و فر ایرانی».
فر در باورشناسی کهن ایران، فروغ یا نیروی مینوی و ایزدی است که هر کس از آن برخوردار گردد به سروری و نیکبختی دست خواهد یافت.»(کزازی، 1380: 170)
در داستان سیاوش پیران بر فر سیاوش آفرین می خواند:
«به کاخ سیاووش، بنهاد روی ... بسی آفرین خواند بر فر اوی»
(3: 1519)
در ماجرای «هفت خوان اسفندیار» گشتاسب بر فر اسفندیار آفرین می خواند:
«همی خواند بر فر او، آفرین ... کی بی تو مبادا زمان و زمین»
(6: 3254)
در ماجرای «به تاراج دادن مهران نوشزاد خانه اردشیر را» همه از دادار بر فر اردشیر آفرین می خوانند:
«همی هر کسی خواند آفرین ... ز دادار بر فر شاه زمین»
(7: 2547)
در بخش بر افزوده جلد هشتم در ماجرای آمدن قیصر روم به نزد انوشیروان، قیصر بر فر شاهی انوشیروان آفرین می خواند:
«همی آفرین خواند بر فر شاه ... نشانده جهاندار در پیشگاه»
(8، ص 307: 1)
در ماجرای «هنر نمودن گُردیه نزد خسروپرویز» گردیه بر فر شاهی خسروپرویز آفرین می خواند:
«همی رفت روی زمین را به روی ... همی آفرین خواند بر فر اوی»
(9: 3084)
ب-اختر نیک و فرخ زمین ز یک بار مخاطب فردوسی برای دریافت آفرین قرار گرفته است: در ماجرای رزم هجیر با سپهرم؛ آفرین از زبان هجیر:
«برآمد به بالا و کرد آفرین ... بر آن اختر نیک و فرخ زمین»
(5: 3205)
ج-در دو مورد بر دشت آفرین خوانده است:
-در ماجرای کشته شدن هومان به دست بیژن از زبان بیژن آفرین خوانده است:
«برفت و بر آن دشت کرد آفرین ... بر آن بخت بیدار و فرخ زمین»
(5: 2109)
-در ماجرای بدرود کردن بهرام گور منذر و نعمان را:
همه مهتران خواندند آفرین ... بر آن دشت آباد و مردان کین»
(7: 5183)
د-شهر با آفرین هم در راستای سیاوش در ماجرای پی افکندن سیاوش یک بار مخاطب قرار می گیرد:
«چو پیران بیامد ز هند و ز چین ... سخن رفت از آن شهر با آفرین»
(3: 1678)
ه-باد با آفرین نیز در داستان سیاوش در رفتن کی خسرو به دژ بهمن در توصیف وضع هوای حاکم بر فضای داستان یک بار مخاطب واقع می شود:
«برآمد یکی باد با آفرین ... هوا گشت خندان و روی زمین»
(3: 3638)
و-فردوسی در دوران پادشاهی پیروز یزدگرد و بعد از توصیف هفت سال قحط سالی در اشاره اش به سال هشتم و پایان خشکسالی ابر با آفرین را یک بار مخاطب قرار می دهد:
«به هشتم، بیامد، مه فَروَدین ... برآمد یکی ابر با آفرین»
(8: 75)
5-4-یک گروه دیگر از مخاطبان فردوسی برای دریافت آفرین اشیا اند:
الف-تاج و تخت و کلاه و نگین از لوازم پادشاهی است و در نزد ایرانیان ارزشمند بود به طوری که توفیق و تأیید آن ها را از خداوند خواستار بودند:
«ز یزدان همی خواستند آفرین ... بر آن تخت و تاج و کلاه و نگین»
(1: 1103)
بنابراین فردوسی بدانها توجه خاصی داشته و یازده بار بر آنها آفرین خوانده است:
«زمین را ببوسید و کرد آفرین ... برآن تاج و تخت و کلاه و نگین»
(1: 2107)
ب-یک بار هم تاج بر شهریار آفرین می گوید:
«کند آفرین تاج بر شهریار ... شود تخت شاهی بر او پایدار»
(8: 2112)
ج-یکی از اشیایی که در نظر فردوسی با آفرین است و یک بار مخاطب واقع می شود، خلعتی است که کی کاووس به رستم می بخشد:
«سزاوار او، شهریار زمین ... یکی خلعت آراست با آفرین»
(2: 1735)
د-نامه نگاری یکی از راه های ارتباط مردمی است که در شاهنامه مطرح شده و سه بار نیز به نامه با آفرین اشاره شده است:
«نبیسنده را خواست بر پشت زین ... یکی نامه بنوشت با آفرین»
(3: 3604)
6-4-گروهی از مخاطبان فردوسی که آفرین می شنوند، حیوانات اند:
یکی از مخاطبان فردوسی در این گروه سیمرغ است. سیمرغ خجسته، مرغی است فراخ بال، چندان که به هنگام پرواز پهنای کوه را فرو می گیرد و لانه او بر را بر درختی در دریای دوروکش، قرار دارد و این درختی است درمان بخش و تخم همه گیاه ها در آن نهاده شده است؛ چون سیمرغ از آن برخیزد، هزار شاخه ازآن درخت بروید و چون بر آن نشیند، هزار شاخه از آن بشکند و تخم هایش پراکنده گردد.
این پرنده که موجودی خارق العاده و عجیب است در شاهنامه همواره چون یکی از عاقلترین افراد آدمی صاحب فکر و تدبیر می باشد»(صفا، 1352: 562)
سیمرغ موجودی است مقدس و با حرمت و با نیروی ایزدی در یک آیین ابتدایی و طبیعی.»(مختاری، 1379: 160)
سیمرغ این پرنده نجات سه بار مخاطب فردوسی برای دریافت آفرین است.
الف-در ماجرای رفتن سام به نزد سیمرغ برای بازپس گرفتن زال:
«فرو برد سر پیش سیمرغ زود ... نیایش همین با آفرین برفزود»
(1: 228)
ب-به هنگام تولد رستم که سیمرغ چون پزشکی حاذق عمل می نماید:
«ستودش فراوان و بردش نماز ... بر او کرد زال آفرین دراز»
(1: 3589)
ج-در ماجرای آمدن سام و دیدن رستم که سام سیمرغ را برای یاری در تولد رستم هزاران آفرین می گوید:
«به سیمرغ بادا هزار آفرین ... که ایزد و راه ره نمود اندر این»
(1: 3700)
د-یکی از حیواناتی که در شاهنامه دو بار مخاطب فردوسی برای دریافت آفرین قرار می گیرد غُرم؛ میش کوهی ای است که در ماجرای خوان دوم از هفت خوان رستم مشاهده می شود:
«بر آن غُرم آفرین کرد چند ... که از چرخ گردان مبادت گزند!»
(2: 1205)
ه-حیوان ارزشمند دیگری که در شاهنامه مطرح می شود، اسب است و با نامهای سمند، بادپا و کره چهار بار مخاطب فردوسی برای آفرین نمودن قرار می گیرد:
سمند نوندش همی راند نرم ... بر او بر همی آفرین خواند گرم (5: 3643)
زدی خویشتن هر زمان بر زمین ... بر آن کره بر بود چند آفرین (9: 2841)
چو این کرده شد بر نهادند زین ... بر آن باپایان با آفرین(3: 3167)
7-4- فردوسی یک بار عمل داد و دهش را پسندیده شمرده و آن را تحسین نموده است:
«همه پیش کی خسرو آورد زود ... به داد و دهش آفرین برفزود»
(3: 2500)
8-4- یک بار هم بیداد و داد را مخاطب آفرین گفتن قرار می دهد و اشاره می کند که اگر شاه خشمگین باشد تو عذرخواهی کن و عمل شاه را اگر داد باشد یا بیداد فقط تحسین کن البته فردوسی باور دارد که این نوع تحسین واقعی در قبال عمل پسندیده ای نیست بلکه فقط برای نجات جان از شرایط دشوار اجتماعی حاکم است:
«چو خشم آورد شاه پوزش گزین ... همی خوان به بیداد و داد آفرین»
(8: 198)
9-4-یک بار هم مخاطب فردوسی رای انسان است:
«همه آفرین باد بر رای تو ... بر آن نامور بوم و بر جای تو»
(8، ص 308: 7)
10-4-بخت هم دوبار مخاطب فردوسی قرار می گیرد که یک بار از خداوند طلب آفرین بر بخت شاه نموده است:
«فرود آمد از اسب و کرد آفرین ... ز دادار بر بخت شاه زمین»
(5: 3174)
یک بار هم در ماجرای آمدن زال به نزد مهراب کابلی از زبان مهراب بر تخت زال آفرین می خواند:
«خرامان برفت از بر تخت روی ... همی آفرین خواند بر تخت اوی»
(1: 2451)
11-4-روان انسان به سبب آمرزش خواستن و طلب مغفرت و رحمت کردن برایش دوبار مخاطب قرار گرفته است:
«فرستم روان ورا آفرین ... که از بدسگالان بشست او زمین»
(7: 4354)
12-4-یک بار هم در داستان ضحاک ماردوش زمانی که ابلیس تخم مرغ را خوراک ضحاک می کند و بر مزاج او خوش می آید، زبان به تحسین ابلیس می گشاید و بر او آفرین می خواند:
«بخورد و بر او آفرین کرد سخت ... مزه یافت و خواندش ورا نیکبخت»
(1: 492)
نتیجه
از پژوهشهای به عمل آمده می توان چنین نتیجه گرفت که فردوسی شاعر آرمان طلبی است که برای رسیدن به خواسته های آرمانی دیدی اعتلاجوی و اندیشه ای والا دارد.فردوسی آزاده جز برای آزادگان آفرین نمی خواند. اگر بر شاهی آفرین می خواند به خاطر ارزش والای شاهی است که در او سراغ کرده است، به صرف شاه بودن اوست.
اگر بر پهلوانان ایرانی آفرین می خواند به خاطر یزدان پرستی و شخصیت والای آنان است که به دور از نقص و کژی می بیند و هزار بار آفرین خواندن او با توجه به معانی زیبای این واژه به این منظور می تواند باشد که ایرانی عزت و عظمت دارد و لایق هزار آفرین خواندن است.
فردوسی با دید مثبت اندیش خویش روحیه شادابی و طراوت را به ایرانیان بخشیده است و سبب شده تا ایرانی با هزار شنیدن آفرین به عنوان یک انسان والامقام بر خود ببالد و آزادانه و استوار بر خاک ایران زندگی نماید.
حکیم بزرگ ما کردارهایی را در شاهنامه قابل تحسین و آفرین می داند که پاینبدی به آنها در واقع پایبندی به اصول مسلمانی، کشورداری، سعادتمندی و ... است.
دانشمند توس به امرا و مسوولین توصیه می نماید که باید با مردم رفتاری عادلانه داشته باشند و سعی در بی آزاری زیردستان نمایند حتی «مور دانه کش» بی دلیل نباید آزرده شود در چنین شرایطی است که شایسته آفرین می باشند:
«بی آزاری زیردستان گزین ... بیابی ز هر کس به داد، آفرین»
(7: 3108)
از دیدگاه فردوسی انسان راستگو و بزرگوار است و در جهان خشنود می گردد و بزرگان او را آفرین می خوانند:
«بزرگ آن کسی است کو به گفتار راست ... زبان را بیاراست و کژی نخواست
نهد تخت خشنودی اندر جهان ... بیابد به داد، آفرین مِهان»
(8: 282-281)
این معلم اخلاق در نامه باستان اش نکات آموزنده اخلاقی بسیاری را توصیه می کند و آنها را قابل تحسین وآفرین نمودن، می داند. وی معتقد است حرمت زبان را در جمع نگه داشتن شایسته آفرین شنیدن است:
«تو در انجمن خامشی برگزین ... چو خواهی که یک سر کنند آفرین»
(8: 2207)
سخنگوی توس توصیه می کند که اگر هنرجو و دادگر باشی حتی بخت و اقبال نیز تو را آفرین و تحسین می نماید:
«هنر جوی و با پیر دانا نشین ... چو خواهی که یابی ز بخت آفرین»
(8: 4597)
فردوسی دین و سیاست را از هم جدا می داند اجرای صحیح آن دو را در کشورداری الزامی می داند و یادآور می شود که پادشاه بی دین شایستگی دریافت آفرین را ندارد:
«نه از پادشاه بی نیاز است دین ... نه بی دین، بُوَد شاه را آفرین»
(7: 3240)
بنابراین فردوسی این دانای سیاستمدار، پادشاهی و دینداری را لازمه موفقیت در کشورداری می داند:
چو بر دین کند شهریار آفرین ... برادر شود پادشاهی و دین»
(7: 3237)
این بزرگمرد خردمند آفرین را بر آن شاهی شایسته می داند که به عمران و آبادانی مملکت توجه دارد:
«که جاوید هر کس کنند آفرین ... بر آن شاه کآباد شد زو زمین»
(8: 926)
هم چنین وی به توانگران حریص و کینه جو که چون زالویی درون جامعه خون مردم را می مکند، می گوید که آنها لایق شنیدن آفرین نیستند:
«پرستنده ی آز و جویای کین ... به گیتی ز کس نشنود آفرین»
(5: 1288)
آفرین از نظر فردوسی دارای ارزش و اهمیت خاصی است و همیشه سعی نموده تا آن را به جا و با اعتبار خاص خود به کار گیرد اما در مواردی که در مقابل شاه مقتدر قرار می گیرد و سلاحی برای دفاع از خود ندارد، توصیه می کند که به داد وبیداد پادشاه خشمگین و مقتدر آفرین بگو که این آفرین مسلماً دروغینی است و فقط برای نجات جان در برابر ظالم آن را بر زبان جاری می نماید:
«چو خشم آوَرَد شاه پوزش گزین ... همی خوان به بیداد و داد آفرین»
(8: 198)
حکیم توس کاخ بلند و رفیع پارسی را بر ستونهای سترگ که از دیرباز مایه افتخار ایران و ایرانی بوده، بنا نهاد؛ به طوری که سطر به سطر این اثر ارزشمند، جای تأمل و اندیشیدن دارد.
در این مقاله سعی گردید که گوشه ای از بزرگ اندیشی های این مرد فرهیخته بررسی گردد. با امید بر این که دوستان اندیشمند ادب فارسی با پژوهشهای لازم دین خود را نسبت به این اثر بزرگ ادا نمایند.
پی نوشت ها :
1- عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور
2- عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
3- نامه باستان، میرجلال الدین کزازی، ج 9-1، نشر سمت، تهران، 1385؛ در همه موارد ارجاع شاهنامه به این کتاب اشاره دارد: عدد سمت راست، شماره جلد و عدد سمت چپ، شماره بیت مورد نظر است.
1- قرآن کریم، برگردان محمد الهی قمشه ای، نشر مشرقین، قم، 1384.
2- آفرین؛ هفتاد مقاله، سید محمد دبیرسیاقی، به کوشش یحیی مهدوی و ایرج افشار؛ ج2، نشر اساطیر، تهران، 1371.
3- انسان آرمانی و کامل، حسین رزمجو، نشر امیرکبیر، تهران، 1368.
4- جاذبه های فکری فردوسی، احمد رنجبر، نشر امیرکبیر، تهران، 1369.
5- از رنگ گل تا رنج خار، قدمعلی سرامی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1383.
6- حماسه سرایی در ایران، ذبیح الله صفا، چاپخانه سپهر، تهران، 1352.
7- نامه باستان، میرجلال الدین کزازی، ج9-1، نشر سمت، تهران، 1385.
8- از گونه ای دیگر، نشر مرکز، تهران، 1380.
9- پژوهشهایی در شاهنامه، جهانگیر کوروجی کویاجی، به گزارش و ویرایش جلیل دوستخواه، نشر زنده رود، 1371.
10- حماسه در راز و رمز ملی، محمد مختاری، نشر توس، تهران، 1379.
منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول