نویسنده: علی فریدونی
برای درک مفهوم سیاست و فراتر از آن کلیه مفاهیم اجتماعی و سیاسی از دیدگاه اخوان الصّفا، اهتمام زیادی از طرف پژوهشگران و عالمان انجام نگرفته است. علّت اساسی عدم اهتمام را باید در دیدگاه های مربوط به شکل گیری این گروه جست و جو کرد، اساساً دو نظریه درباره ی اخوان الصّفا وجود دارد: گروهی آنان را دارای آرا و هدف سیاسی دانسته و گروهی آنان را جماعتی دینی می دانند که به دنبال تهذیب نفوس پیروان خویش و تعلیم و تربیت آنان بودند و یا حداقل قبل از این که گروهی سیاسی باشند گروهی دینی بودند که به دنبال اغراض دینی صرف بودند. (1) دسته اوّل قائلند که اخوان الصّفا تنها تدوینگر فلسفه نبودند، بلکه دارای فکر سیاسی و نظریات انقلابی بودند و برای تحقّق اندیشه های سیاسی خود، اعتقاد داشتند که اوّل باید نظام عقلی موجود دچار تحوّل شود تا زمینه برای عمل سیاسی فراهم گردد؛ سابقه فکری این روش در اندیشه های یونانی است که بین نظام اجتماعی و عقلی ارتباط قائل می شدند.
صرف نظر از گوناگونی اندیشه ها در مورد گروه اخوان و علت و هدف شکل گیری آنان، این مسأله را باید یادآور شد که مهم ترین تحقیق و پژوهش هایی که درباره آرای این گروه انجام گرفته از موضعی غیرتخصصی و خارج از قلمرو مباحث فلسفه و اندیشه سیاسی انجام گرفته است.
عامل دیگر عدم اهتمام محققان به اندیشه سیاسی و اجتماعی اخوان، ویژگی طرح مباحث سیاست در رسائل است که به گونه ای پراکنده و در لابه لای رسائل و بیشتر به صورت رمز و کنایه بیان شده است که نوعی تشتّت نظر را درباره آرای سیاسی آنان به وجود می آورد. لازمه ی وحدت نظر در آرای آنان مطالعه جزء به جزء رسائل است و این نوشته با این ویژگی انجام گرفته است.
قبل از این که به مفهوم سیاست از دیدگاه اخوان الصّفا بپردازیم، ذکر این نکته ضروری است که بین مفهوم سیاست در اندیشه های معاصر با مفهوم آن در اندیشه های فلاسفه به ویژه فلاسفه مسلمان در گذشته تفاوت وجود دارد. غرض فلاسفه ی مسلمان از مفهوم سیاست، اصلاح و از بین بردن خلل و فسادهاست، (2) لذا همواره پیوندی بین اخلاق و سیاست وجود داشته و رساله ها و مکتوبات آنان با آثار اخلاقی در ارتباط بوده است، برای مثال کِندی، از مشهورترین فلاسفه اسلامی، رسائل سیاسی خود را با عناوینی نظیر رسالة فی السیاسة و الاخلاق و سبل الفضائل آورده است یا فارابی عناوینی مانند السیاسة و السعادة و الاخلاق برای رسائل خویش انتخاب کرده و یا ابن سینا در کتاب شفاء فصلی را به « فصلُ فی الخلیفة و الامام و وجوب طاعتها و الاشارة الی السیاسات و المعاملات و اخلاق» اختصاص داده است که گویای ارتباط بحث سیاست با اخلاق است. (3)
همچنین اخوان الصّفا که فیلسوفانی معتبر هستند عناوینی نظیر « رسائل فی السیاسة و تهذیب النفس و اصلاح الاخلاق» دارند یا بحث از سیاست را در لابه لای مباحث مربوط به ماهیّت و طبایع انسان ها مطرح کرده اند که در آن از ویژگی اخلاقی، سعادت، تمایلات و... انسان بحث شده است و یا سیاست را در تقسیم بندی هایی عام به دو دسته سیاست جسمانی و سیاست روحانی تقسیم کرده اند که ناظر به ویژگی دوگانه ماهیّت انسان است، همچنین در نوشته های خویش رابطه ی بین نفس و جسد را با عنوان سائس ( سیاست کننده) و مسوس ( سیاست شونده) آورده اند. بنابراین نقش سیاست، استحکام و قوام بخشی به زندگی اجتماعی انسان هاست، لذا باید بر مبنای اخلاق تعریف شود، همچنین پیوندی بین آن مفهوم و مفهوم انسان و ویژگی ها و صفات او وجود دارد.
سیاست در عصر جدید در مفهوم عام آن، مجموعه روابط اجتماعی را شامل می شود که هدف آن برقراری نظم اجتماعی و امنیت داخلی است و از نظر خارجی حفظ مصالح عمومی و اقتدار و شأن اجتماع سیاسی است؛ همّ و غم کلی سیاست، پیدا کردن راه ها و اصولی است که منافع اجتماع سیاسی را در دو بعد داخلی و خارجی تأمین کند؛ متناسب با جوامع سیاسی، شیوه ها و طریق مختلف و نظام های سیاسی گوناگون برای اداره ی اجتماعات به وجود می آید، یعنی در واقع مفهوم سیاست در اندیشه های جدید، تدبیر در جهت اداره ی امور است و مفهوم اصلاح که عموماً دراندیشه های فلاسفه اسلامی لحاظ شده، وجود ندارد.
با توجّه به توضیح بالا برای درک مفهوم سیاست در اندیشه اخوان باید جایگاه مباحث سیاست را در رابطه ی بین نفس و جسد جست و جو کرد، زیرا براساس نظام سلسله مراتبی در عالم موجودات که اخوان الصّفا به آن اعتقاد دارند مرتبه ی نفس بالاتر از مرتبه ی جسد است و اساساً امور مربوط به حکمت و علوم و صنایع و سیاسات و تدبیر از امور نفس شمرده شده و لذا باید پایگاه بحث از سیاست را در امور مربوط به نفسانیات جست و جو کرد. استدلال نهفته در فلسفه ی اخوان برای این ادّعا این است که آنان جسد را مسوس ( سیاست شونده) و نفس را سائس ( سیاستگر) معرفی کرده اند، از این رو بیان شد که سیاسات و تدبیر از امور مربوط به نفس است.
بنابراین از نظر فکری، منشأ مباحث سیاست، ویژگی نفسی و روحانی انسان است، زیرا منشأ سیاست، ریاست طلبی انسان است و ریاست طلبی به صورت غریزی در نفس حیوانی وجود دارد. اعمال و افعال مربوط به نفس حیوانی عبارتند از شهوت جنسی، شهوت انتقام و شهوت ریاست. کار ویژه ی شهوت جنسی، بقای نسل و تناسب است و شهوت انتقام برای جلوگیری از آسیب ها و بیزاری و فرار از دشمن است و شیوه های جلوگیری از آسیب ها نیز یا از طریق قهر و غلبه یا به وسیله ی فرار و دوری جستن و یا مکر و حیله و ایجاد حصن و حصار است(4) و فلسفه ی وجود شهوت ریاست به دلیل نیاز انسان به سیاست است، زیرا در آرای اخوان الصّفا، ریاست طلبی مقدّم بر سیاست و سیاست برای کنترل و انجام امور مربوط به غریزه ی ریاست طلبی است:
و امّا شهوة الرئاسة المرکوزة فی جبلّتها فهی من اجل تأکید السیاسة اذا کانت السیاسة لاتتمّ اِلاّ بعد وجدان الرئاسة؛(5) امّا شهوت ریاست که ذاتی انسان است، برای برقراری سیاست است، زیرا سیاست برقرار نمی شود مگر بعد از به وجود آمدن ریاست.
با توجّه به خاستگاه سیاست در انسان که تأمین کننده ی نیازهای غریزی ریاست طلبی اوست، به طور عام در فلسفه ی سیاسی اخوان الصّفا موضوع علم سیاست، اصلاح موجودات و تلاش برای بقای آنها در بهترین صورت و شکل ممکن و نیز کامل ترین غایت هاست: « واعلم یا اخی باَنّ المراد من السیاسة هو اصلاح الموجودات و بقاؤها علی افضل الحالات واتم الغایات؛ (6) بدان که غرض از سیاست اصلاح موجودات و بقای آنها بر بهترین حالات و کامل ترین غایات است».
در مراتب نفس ذکر شده که بین شقوق مختلف آن نیز سلسله مراتب وجود دارد، یعنی رتبه ی نفس نباتی پایین تر از نفس حیوانی و رتبه ی نفس حیوانی پایین تر از نفس ناطقه است و همان گونه که بیان شد سیاست از مراتب نفس حیوانی است، بنابراین نفس ناطقه بر آن اشراف دارد، به این معنا که غرض سیاست که اصلاح و بقا و کمال غایت است در صورتی امکان پذیر است که در خدمت نفس ناطقه باشد. بنابراین سیاست از یک سوی مرتبط با نفس حیوانی است، چون از صفات مربوط به آن است و از سوی دیگر با نفس ناطقه در ارتباط است، چون هدایت نفس حیوانی و تمایلات آن به دست نفس ناطقه است. امّا این که نفس ناطقه چرا و چگونه می تواند در سیاست که از امور مادون آن است دخالت کند، به این دلیل است که علوم و معارف و مهارت ها و صنایع و اعمال و کردارها و تمایلاتِ عزت و رفعت طلبی و پیشرفت که از غایات انسانی محسوب می شوند، در نفس ناطقه و از طریق آن است، و لازمه ی اصلاح و بقا و غایت مطلوب، افکار عالی و اعمال صالح و افعال نیکو و پسندیده است که از طریق نفس ناطقه حاصل می شود.
نسبت دادن علم سیاست به اصول روانی و غریزی انسان از جانب اخوان الصّفا از یک طرف بیانگر فضیلت علم سیاست در برابر سایر علوم است، زیرا هم موضوع و هم هدف آن از مهم ترین علوم است و از طرف دیگر این توصیف از علم سیاست با بخشی از مباحث جدید این علم که موضوع آن را قدرت و سیطره و غلبه می دانند قابل تطبیق و هماهنگی است، زیرا لازمه ی نیل به تمایلات مرتبط با شهوت ریاست، قهر و غلبه و سیطره است و نیز راه های کنترل قهر و غلبه و سیطره که در واقع به فضایل انسانی مرتبط می شود در آن وجود دارد. همچنین این تعریف بخش مهمّی از علم سیاست است که تدبیر امور و اصلاح معاش را نیز شامل می شود. بنابراین اصلاح در دو بخش صورت می گیرد: یکی در بخش معاش که سیاست متکفّل آن است و دیگری در بخش امور معنوی و روحانی نفس؛ تدابیر این جهانی سیاسات مربوط به امر معاش می باشد و اصلاح امر معاد بیانگر سیاسات روحانی است، از این رو اخوان الصّفا دایره ی شمول سیاسات را در دو امر معاش و معاد ذکر کرده اند. (7)
در تعبیرات اخوان الصّفا، سیاست جسمانی و نفسانی (8) بیانگر این دو وجه از دایره ی شمول سیاست است و دلیل تقسیم آن بر سیاست جسمانی و نفسانی، برگشت ریاست به دو دسته ی جسمانی و روحانی است. (9) ریاست جسمانی، سلطنت بر تمایلات جسمانی است و در این مورد اخوان الصّفا به ریاست ملوک و سلاطین جور مثال زده اند که از طریق قهر و غلبه و جور و ظلم بر مردم سلطنت می کنند و آنها را به بندگی کشیده و به زور در خدمت معاش خویش قرار می دهند. (10) در سیاست جسمانی در واقع تمایلات و شهوت ها بر نفس انسان حاکمیت دارند. ریاست روحانی، سلطنت بر روحانیات نفسانی است و در این مورد نیز اخوان به ریاست صاحبان شرایع مثال زده اند که بر ارواح انسان ها از راه عدل و احسان حکومت می کنند و مردم را در جهت فوز و نجات و سعادت در آخرت رهنمون می شوند. (11)
با توضیحات فوق روشن شد که تقسیم سیاست -به طور عموم- به دو دسته جسمانی و نفسانی دارای یک مبنای فکری است و این دو گونه سیاست در خدمت صفات روحانی و غیرروحانی انسان است. تقسیم بندی اخوان از سیاست یک مبنای فلسفی مهم برای اقسام سیاست است که دایره ی شمول آن، عام و فراگیر و در جهت تدبیر امور دنیوی و اخروی است؛ کار ویژه ی سیاست جسمانی تأمین حوایج جسمانی است که به تعبیر اخوان الصّفا تدبیر مربوط به غدای جسم را به عهده دارد و کار ویژه ی سیاست روحانی، سوق دادن نفس به سوی عمل خیر است و شامل برخورداری از اخلاق رضیّه، عادات جمیله، افعال و ردّ امانات و مانند آن است. (12)
به نظر می رسد اختصاص دادن حبّ ریاست به غریزه و فطرت و ناشی شدن سیاست از غریزه ی ریاست، ناشی از تأثیرپذیری اخوان الصّفا از افکار یونانی به ویژه افلاطون در این مورد است، زیرا او نیز ریاست را از غرایز نفس بشری به شمار آورده است(13) و با توجّه به تقسیمات نفس به شهوانی و غضبی و ناطقه و اختصاص هر کدام به خصایل و صفات ویژه، ریاست از نفس غضبی و حیوانی ناشی شده، لذا مفهوم قهر و غلبه در آن وجود دارد و این ویژگی -همان گونه که ذکر شد- اختصاص به سیاست جسمانی دارد، امّا این به معنای کاستن از شرافت و فضیلت سیاست نیست، زیرا سیاستِ به مفهوم تدبیر معاش با نفس ناطقه که کار ویژه ی آن ادراکات و معلومات است همراه شده و انسان را به سوی کمال سوق می دهد، چون نفس انسانی برای قبول صور ملکی و انتقال به رتبه ی سماوی آمادگی دارد و این امر با اکمال دو سیاست جسمانی و روحانی کمال پذیر است. (14) علت اکمال نیز -همان گونه که ذکر شد- قابلیت همراهی نفس غضبی با نفس ناطقه است، لذا دو سیاست در انسان می توانند همراه هم بوده و در این صورت از نظر اخوان الصّفا سیاست تکمیل می شود و بدین جهت اشرف علوم می گردد. شایان ذکر است که فارابی نیز ریاست را امری نفسی تلقّی کرده و قائل به وجود مراتب ریاست در میان قوای مختلف و ریاست نفس ناطقه بر سایر قواست. (15)
نکته مهمی که باید یادآور شد این است که با توجّه به اعتقاد اخوان الصّفا به نظام سلسله مراتبی، استعداد فطری انسان ها برای ریاست و در نتیجه پرداختن به امر سیاست، متفاوت و گوناگون از یکدیگر است، زیرا براساس بینش اخوان الصّفا، قوای نفسی در افراد مختلف تأثیرات متفاوتی دارند و علّت تفاوت ها نیز گوناگونی مزاج هاست که در بحث از انسان به تفصیل بیان شد. تأکید اخوان الصّفا بر تفاوت های استعدادی افراد بشر به دلیل تفاوت مراتب موجودات است که از خالق یکتا و عقل کلی و نفس کلی و افلاک تا عالم تحت القمر نوعی رابطه ی مراتبی و رئیس و مرئوس و سائس ( سیاست کننده) و مسوس ( سیاست شونده) وجود دارد و تفاضل و مراتب بین افراد بشری نیز متأثر از آن روابط سلسله ای است و این سلسله مراتب را حکمت الهی و عنایت ربّانی تلقّی کرده اند.
اثر این ایده، پیدایش مفهوم ریاست و لزوم آن در روابط انسان هاست و مفهوم خلافت انسان در زمین از یک منظر یعنی وجود سلسله مراتب در میان افراد بشری و ریاست و سیاست در کره ی خاکی برای اصلاح امور آن است و این خلافت تشبّه به حاکمیت خدا بر موجودات است و اخوان اوامر ملوک و خلفا و رؤسای ارضی بر زیردستان را تشبیه به اوامر خداوند بر بندگان خویش کرده اند:
واعلم یا اخی بدَنَّ اوامر الله تعالی لعباده مماثلةٌ لاوامر الملوک؛(16) بدان که اوامر خداوند به بندگانش مثل اوامر ملوک به زیردستان خویش است.
براساس اندیشه اخوان، خداوند متعال سائس کل موجودات است و خلفای او در زمین مانند او تدبیر و سیاست می کنند. اما چون استعدادها برای ریاست و سیاست متفاوت است، لذا گروهی از افراد بشری شایستگی این سیاست و ریاست را دارند و نیز به دلیل تقسیم سیاست به دو دسته جسمانی و روحانی، جمعی از شایستگان، خلفای الهی خواهند بود که سیاست کامل را دارا هستند، چون از طریق روحانیات بر جسمانیات نیز غلبه دارند و تدبیر آنان شامل دو سیاست جسمانی و روحانی است و گروهی نیز فقط شایستگی تدبیر امور جسمانی را دارند که ملوک و سلاطین که صرفاً تدبیر معاش می کنند از این گروه هستند. با این توضیح می توان به یک تعریف کلی از سیاست در نزد اخوان الصّفا دست یافت و آن این که سیاست عبارت است از تدبیر و اصلاح، و این مفهوم عام هم امور دنیایی و هم امور روحانی را شامل می شود، این سیاست، سیاست کامل است. اما سیاست ناقص، سیاستی است که تنها تدبیر کننده ی امر معاش است، البته در هر دو سیاست، کسانی استحقاق تدبیر امر سیاست را دارا هستند که از استعداد فطری برخوردار باشند.
هدف اخوان الصّفا از بنیان نهادن فلسفه ی سیاسی خویش براساس استحقاق فطری برای ریاست و نشأت سیاست و ریاست از نفس غضبی و نیز برتری نفس ناطقه بر نفس غضبی، بیان ضرورت سیاست و ریاست عامه ی انبیا و جانشینان آنها بر امور دنیایی و اخروی مردم است، زیرا استعداد فطری آنان در اعلا مراتب، افضل بر سایر افراد بشری است و نیز تأکیدی است بر عدم حقانیّت خلافت عباسیان و بنی امیّه که به دلیل غضب خلافت، فساد سیاسی در آن دوره به وجود آمده بود. (17) اساساً بنابر بینش اخوان، گوناگونی استحقاق فطری افراد برای ریاست و سیاست، عامل تنازع بین افراد بشر و اجتماعات سیاسی است.
براساس بینش اخوان الصّفا، در سطح پایین تر از ریاست انبیا و جانشیان آنان، حکومت ملوک و سلاطین براساس استعداد فطری آنان قرار دارد، چون آنها از استعداد ریاست جسمانی برخوردار هستند، امّا چون سیاست آنها ناقص است، آشفتگی در اجتماع سیاسی پایدار خواهد بود، لذا آرمان اخوان الصّفا مدینه ی کریمه است که دو سیاست جسمانی و روحانی، تدبیر امور آن را به عهده دارند و در مقابل آن مدینه ی جائره و شریره قرار دارد که تدبیر امور تنها جسمانی است و ریشه ی منازعات سیاسی در جوامع، ریاست گروهی است که صلاح دین و دنیا را تشخیص نمی دهند؛ به عبارت دیگر مدّعیان امر ریاست گروه ها و افراد متعددی هستند که استحقاق ریاست را ندارند، لذا فساد و تزلزل در جوامع وجود دارد:
لانّه اذا اکثر الطالبون للمُلک کثر التنازع فیه و اذا کثر التنازع، کثر الشغب و اضطربت الامور و انفسد النظام و فساد النظام یتبعه البوار و البطلان؛ (18) هر گاه طالبان مُلک زیاد گردند، تنازع در آن زیاد می شود و وقتی تنازع فزونی یافت، فتنه انگیزی نیز افزایش می یابد و در نتیجه تزلزل و فساد در نظام به وجود می آید و نتیجه ی فساد نظام و از بین رفتن نظم، خسران و زیان است.
دستورالعمل های اخوان برای حفظ نظام و ثبات آن، همانا رعایت حدود و آداب طبقات اجتماعی از طرف مردم است، همان گونه که در بحث از طبقات اجتماعی بیان شد، اشتغال هر فرد به صنعت طبقاتی خود و حرفه آبا و اجدادی از اموری است که از تنازع می کاهد، سیاست و ریاست نیز از اختصاصات طبقات ویژه است، زیرا سیاست نیز صنعتی است که افرادی خاص استعداد آن صنعت را دارند.
این بینش با ساختارها و مبانی جدید حکومت و سیاست که آن را متعلّق به همه ی مردم می داند منافات دارد و براساس بینش استعداد فطری برای سیاست و ریاست، این سؤال مطرح است که اراده و اختیار و رقابت و تعقّل که از لوازم پویایی اجتماعات است چه جایگاهی در این بینش دارد و آیا این بینش خود از عوامل فساد اجتماعی و تنازع اجتماعات نیست؟ به نظر می رسد از منظر اخوان در بینش فطری، هر فردی کار ویژه ی خاص خود را دارد و با انجام کار ویژه ها، انتظام امور حفظ خواهد شد و تزلزل و تنازع نتیجه ی فقدان کار ویژه هاست و مشکل نظام های سیاسی بشری که الگوی سیاسی آن را اخوان در مدینه ی شریره ترسیم کرده اند، فقدان کار ویژه هاست و تا سیاست ها به تعبیر آنان جسمانی است، تزلزل اجتماعات و نظام ها و تحوّلات دولت ها پابرجا و ابدی خواهد بود. بنابراین در الگوی آنان راه نجات ایجاد مدینه کریمه است که در آن ریاست با انبیا و جانشیان آنان است و خلفای ارضی در صورتی که پیرو آن سیاست باشند، تدبیرشان برای اداره ی امور نتیجه بخش خواهد بود.
نکته ای را که با عنوان حاصل این بخش از سخن می توان بیان کرد این است که جوامع بشری در تزلزل و تنازع دایمی هستند، زیرا یک عامل اساسی برای تزلزل وجود دارد و آن ریاست و سیاست غیرشایستگان است. شایستگان کسانی هستند که استعداد ذاتی و فطری سیاست و ریاست را دارا باشند. همه ی مردم از استعداد ریاست کردن برخوردار هستند، امّا تدبیر و اصلاح -چه در سطح جسمانیات و چه در سطح روحانیات- اختصاص به کسانی دارد که استعداد لازم را برای تدبیر و اصلاح داشته باشند.
پینوشتها:
1. دیدگاه دوم متعلق به افرادی مانند دی بور، یوحنا الفاخوری، کمال یازجی وانعلون غطاس کردم است ( به نقل از: محمد فرید حجاب، الفلسفة السیاسیة عند اخوان الصّفا، ص 335).
2. همان، ص 339.
3. همان.
4. رسائل، ج1، ص 300.
5. همان.
6. همان، ص 300-301.
7. رسائل، ج3، ص 7.
8. همان، ج4، ص 209.
9. همان، ص 111.
10. همان.
11. همان.
12. همان.
13. به نقل از: محمد فرید حجاب، الفلسفة السیاسیة عند اخوان الصّفا، ص 346.
14. رسائل، ج4، ص 209.
15. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة، با تعلیق نصری نادر، ص 89.
16. رسائل، ج1، ص 317.
17. محمد فرید حجاب، الفلسفة السیاسیة عند اخوان الصّفا، ص 348.
18. رسائل، ج1، ص 281.
/م