نويسنده:سید مصطفی طباطبایی*
منبع: راسخون
منبع: راسخون
بررسی مکاتب تاریخ نگاری در تمدن اسلامی
مکحول دمشقی: مکحول بن ابی مسلم شهراب بن شاذل (م 112 ه) در روزگار خود، فقیه شام و از جمله حافظان حدیث بود. نژادش ایرانی و زادگاهش کابل بود. در همان شهر پرورش یافت و به اسارت گرفته شد. غلام زنی مصری از قبیله هذیل گشت و بدین خاطر به این قبیله منسوب شد. سپسآزاد گشت و فقه آموخت و در پی آموختن حدیث به عراق و سپس مدینه رفت. سرزمینهای زیادی را گشت و سر انجام در دمشق ماندگار شد و همانجا در سال صد و دوازده هجری درگذشت (ازرکلی: 1989: ج 8: 212) وی سیره و مغازی را از اساتید خود چون عبدالله بن محیریز جُمحی مقدسی و ابو اُمامه باهلی حمصی نقل کرده است و از بقیّة بن الولید، ضمرة بن ربیعة، یزید بن هارون، روّاد بن الجرّاح، زید بن أبی الزّرقاء، مکّیّ بن إبراهیم، عبد الرّزّاق و بشر الحافی نیز روایت کرده است. و إبراهیم بن هانی النّیشابوریّ، حمدان بن علیّ الورّاق، عبد الله بن أحمد بن حنبل، یحیی بن صاعد و دیگران از او روایت کرده اند. (سبحانی: 1412: ج1: 534) مکحول در فقه و حدیث، سیره و تاریخ اسلام سرآمد عصر خود بوده به گونه ای که ابن شهاب زهری وی را جزء چهار عالمان برتر معرفی می کند. مکحول در سال صد و دوازده وفات یافت.
ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن فزاری کوفی شامی: ابراهیم بن محمد بن ابی حصن حارث معروف به ابو اسحاق فزاری. اصل او از کوفه بود. به مصّیصه رفت و تا پایان عمر در آنجا بود. درباره مرگ او روایاتی چند است که آنها را ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است. درست تر آن است که او در 188 وفات کرده است. مردی خیّر و فاضل و پرهیزگار بود. پیرو سنت و آمر به معروف و نهی کننده از منکر. فضایل او بسیار است و به رغم فضایلش در نوشتههایش غلط بسیار است. ابو اسحاق فزاری مردم ثغر مصّیصه را ادب و فقه و سنت آموخت. امر به معروف و نهی از منکر مینمود، چون از اهل بدعت کسی به مصّیصه داخل میشد، او را میراند. از اعمش و سلیمان البتّی و ابو اسحاق سلیمان بن فیروز شیبانی و جمعی دیگر از معاریف حدیث روایت کرده و سفیان ثوری و ابو عمرو عبد الرحمن بن عمر و اوزاعی، که از او بزرگتر بودند، حدیث او را روایت کردهاند. ابو مسهر گوید که ابراهیم فزاری به دمشق وارد شد. مردم برای استماع بر او گرد آمدند، مرا گفت که نزد مردم رو و به آنان بگوی کسانی که بر رأی قدریه هستند در مجلس ما حاضر نشوند و نیز هر کس که نزد سلطان میرود. من بیرون آمدم و به مردم خبر دادم. کتاب السیر در اخبار و حوادث که آن را ابو عمرو معاویة بن عمر و رومی از او روایت کرده از اوست.
از میان شاپردان شامی او، دو تن به نام های محبوب بن موسی انطاکی ومسیب بن واضح سلمی حمصی کتاب سیر را نقل کرده اند. باید توجه داشت که کتاب وی «سیر» است که رد آن به نظام روالط بین الملل و امور جنگ اشاره دارد و نه سیره حضرت محمد و بزرگان اسلامی.
ابوالعباس ولید بن مسلم دمشقی: ولید بن مسلم کنیهاش ابو عباس است. از ابو عبد الله شامی آمده است که ولید بن مسلم از بردگان بود و در خمس غنیمت ها قرار گرفت و برده خاندان مسلمة بن عبد الملک شد. و چون عباسیان به خلافت رسیدند و به شام آمدند بردگانی را که در سهم خمس بودند و جز ایشان را به بردگی خویش گرفتند، ولید بن مسلم و افراد خانوادهاش در سهم صالح بن علی قرار گرفتند، صالح آنان را به پسر خود فضل بخشید و فضل آنان را آزاد ساخت. ولید بن مسلم سوار شد و پیش خاندان مسلمة رفت و خود را از ایشان خرید. سعید بن مسلمة بن عبد الملک مرا خبر داد و گفت ولید بن مسلم پیش من آمد و اقرار به بردگی کرد و من او را آزاد ساختم. ولید بن مسلم برادری به نام جبله داشت که در شام دارای قدر و منزلت بود. ولید محدثی مورد اعتماد و پر حدیث و بسیار عالم بود. مورخان بیش از هفتاد کتاب را به وی نسبت داده اند تا جایی که صذقه بن فضل مروزی او را مشهور ترین عالم مغازی و ملاحم دانسته است. او به سال یکصد و نود و چهار به روزگار حکومت امین حج گزارد و هنگام برگشت پیش از رسیدن به دمشق میان راه در گذشت. (واقدی: 1374:، ج7:480). از آثار او کتابی به جا نمانده ولی روایات زیادی در مغازی، اخبار سیره و تاریخ صدر اسلام در کتب مختلف به جا مانده است.
او اولین شخصی است در تمدن اسلامی که رسما کلمه تاریخ را در کتبش به کار برده است. «کتاب التاریخ» و «سیره معاویه و بنی امیه» از مهم ترین تألیفات وی به شمار می رود. (آئینه وند: 1387: 414)
وی در سال 158 درگذشت، در همان سالی که منصور عباسی مرد وفات یافت.
یونس بن یزید الأیلی: زادگاه وی منطقه «أیل» از مناطق ساحلی مصر است و به همین دلیل عالمان این خطه را أیلی می نامند. وی از موالی بنی امیه به شمار می آید. وی از زهری، هشام بن عروة، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، نافع مولی ابن عمر، عکرمة مولی ابن عباس، أبی الزناد و رزین بن حیان روایت نقل کرده است. همچنین لیث بن سعد، عبد اللّه بن المبارک، أنس بن عیاض، وکیع بن الجراح، عبد اللّه بن وهب، سلیمان بن بلال، یحیی بن أیوب و عنبسة بن خالد از وی نقل روایت کرده اند. (ابن عساکر: 1415: ج74: 303)
ابو مسهر عبدالاعلی بن مسهر غسانی دمشقی: نامش عبد الاعلی و نام پدرش مسهر و از قبیله غسان و مردم دمشق بوده است. در سال صد و چهل به دنیا آمد و از مالک بن انس و سعید بن عبد العزیز تنوخی و برخی دیگر از محدثان شام روایت نقل کرده است. أحمد بن حنبل، محمد بن یحیی الذّهلیّ، محمد بن إسحاق الصّغانیّ، إسحاق الکوسج، عبّاس التّرقفیّ، أبو أمیّة محمد بن إبراهیم الطّرسوسیّ، محمد بن عوف الطّائیّ، إبراهیم بن دیزیل، أبو زرعة الدّمشقیّ، عبد الرحمن بن القاسم بن الرّوّاس و دیگران نیز از وی نقل حدیث کرده اند (ذهبی: 1413: ج15:244) او را از دمشق پیش مأمون که در رقه بود فرستادند. مأمون درباره قدیم یا حادث بودن قرآن از او پرسید، ابو مسهر گفت کلام خداوند است و از اینکه بگوید حادث و مخلوق است خودداری کرد، مأمون شمشیر و نطع خواست که گردنش زده شود، ابو مسهر همین که چنان دید گفت قرآن مخلوق است. مأمون او را از کشته شدن معاف ساخت و به او گفت اگر پیش از شمشیر خواستن این سخن را گفته بودی از تو میپذیرفتم و تو را به سرزمین خودت و پیش خانوادهات میفرستادم، ولی اینک میروی و میگویی من از بیم کشته شدن آن سخن را گفتم. مأمون گفت او را به بغداد بفرستید و در زندان افکنید تا همان جا بمیرد. او را در ماه ربیع الآخر سال دویست و هیجده از رقه به بغداد فرستادند و پیش از اسحاق بن ابراهیم زندانی شد. او اندک زمانی زندانی بود و به روز نخست ماه رجب همان سال در زندان در گذشت. چون جنازهاش را برای خاک سپاری بیرون آوردند گروه بسیاری از مردم بغداد در تشییع جنازهاش شرکت کردند. (واقدی: 1374:ج7: 482؛ سبحانی: 1412: ج3: 304)
ابو عبدالله محمد بن عائذ دمشقی قرشی: از حافظان مشهور بوده که شغل کتابت داشته و در زمان مأمون بر خراج غوطه نظارت داشته است. از إسماعیل بن عیاش، هیثم بن حمید، یحیی بن حمزة، ولید بن محمد الموقّریّ، ولید بن مسلم، سوید بن عبد العزیز، عطّاف بن خالد و عبد الله بن عبد الرحمن بن یزید بن جابر روایت نقل کرده و محمود بن خالد السّلمیّ، یعقوب الفسویّ، أبوا زرعة، أبو داود، أحمد بن إبراهیم البسریّ، محمد بن وضّاح القرطبیّ و جعفر الفریابیّ نیز از وی حدیث نقل کرده اند. کتب «المغازي» و «الفتوح» و «الصّوائف» از تألیفات وی به شمار می آید. هر چند برخی وی را قدری مذهب دانسته اند ولی ظاهرا بعید می نماید. وی در سال 232 در دمشق وفات یافت. (ابن عساکر: 1415: ج53: 289)
ابن سمیع ابوالقاسم محمود بن ابراهیم دمشقی: حافظ و محدث، مؤلف «کتاب الطقات» درباره صحابه و تابعان است. از ابن ابی یونس و طبقه او در تألیف کتابش بسیار استفاده برده است. ذهبی در تاریخ الإسلام و ابن حجر در الإصابه والتهذیب از او نقل روایت کرده اند (آئینه وند: 1387: 415)
ابو جعفر عبدالله محمد بن علی بن نفیل حرانی: عبد الله بن محمد بن علی بن نفیل حرانی کنیهاش ابو جعفر و ساکن موصل و شاگرد زهیر بن معاویه بوده است. (واقدی: 1374:، ج7:496) در سال دویصت و سی و چهار وفات یافته است.
موسی بن سهل بن قادم رملی: وی از یسرة بن صفوان، أبا الجماهر، أبا النضر إسحاق بن إبراهیم، عمرو بن هاشم البیروتی، عبد الملک بن الحکم، سوّار بن عمارة، ولید بن النضر، عمران بن هارون، یزید بن خالد بن مرشل، محمّد بن عبد العزیز، أبا المنذر بشر بن المنذر، محرر بن یحیی العکّی الرملیین، عبّاس بن طالب، محمّد بن ردیح بن عطیة، داود بن مصحّح العسقلانی، موسی بن داود، زید بن المبارک الصنعانی، علی بن عیّاش، محمّد بن معاویة، عبد الغفّار بن داود، نعیم بن حمّاد، سعید ابن منصور، محمّد بن عیسی بن الطباع، یوسف بن عدی، عمرو بن خالد، عبد العزیز الأویسی، إبراهیم بن حمزة الزّبیری، أبا ثابت محمّد بن عبید اللّه المدینی و آدم بن أبی إیاس روایت کرده و أبو داود، أبو حاتم رّازی و فرزندش عبد الرّحمن، أبو بکر بن خزیمة، عبد اللّه بن محمّد بن مسلم الإسفراینی، محمّد بن المسیّب الأرغیانی، أبو الجهم بن طلّاب، و أبو سلیمان داود بن الوسیم البوسنجی نیز از وی روایت کرده اند. (ابن عساکر: 1415: ج60: 415). وی در جمادی الولی سال دویست و شصت و دو وفات یافت.
علی بن مجاهد بن محمد بن علی: وی از راویان قرن سوم هجری است که کتابی در تاریخ امویان به او منسوب است. تاریخ ابن ماجد که به نظر می رسد تاریخی عمومی باشد بیش از سی و پنج جا مورد استفاده طبری واقع شده است. موضوع های مورد استفاده طبری از خلقت آدم تا عصر منصور و مهدی عباسی را در بر می گیرد. (آئینه وند: 1387: 416)
ابوزرعه عبدالرحمن بن عمرو بن صفوان نصری دمشقی: وی را باید آخرین نماینده عصر اول مکتب تاریخ نگاری شام به شمار آورد. او در عصر خود از اعتبار بسیاری برخوردار بود و به عنوان شیخ شام اشتهار داشت. از آثار او «التاریخ» و «الأحادیث والحکایات والعلل والسؤالات» را می توان نام برد.
وی در کتاب تاریخش در هفت عنوان از سیره رسول اکرم و خلفای راشدین سخن گفته و سپس از قاضیان دمشق، فلسطین و مصر مطلب آورده و پس از آن اخبار حضرت فاطمه و همسران پیامبر اسلام رابیان کرده و در آخر به زندگی اصحاب و تابعان مدفون در شام پرداخته است. (همان: 417)
سعید بن یحیی بن سعید اموی: سعید بن یحیی بن سعید بن أبان بن سعید بن العاص، معروف به أبو عثمان الأموی، از پدرش و عمویش عبد اللّه بن سعید و عبد اللّه بن المبارک، عیسی بن یونس، أبا القاسم بن أبی الزناد، أبا بکر بن عیاش، عبد الرّحیم بن سلیمان، مروان بن معاویة و شجاع بن الولید حدیث شنیده و محمّد بن إسماعیل بخاریّ، مسلم بن الحجّاج، أبو زرعة، أبو حاتم، یعقوب بن سفیان، إبراهیم الحربیّ، صالح جزرة، عبد اللّه بن أحمد بن حنبل، علیّ بن بیان المطرز، عبد اللّه بن محمّد بن ناجیة، محمّد بن محمّد الباغندی، أحمد بن محمّد بن المغلس، أبو القاسم البغویّ، یحیی بن صاعد و قاضی محاملیّ از وی نقل روایت کرده اند. (ذهبی: 1413: ج9: 92)
دغفل بن حنظله نسابه: نامش حجر بن حارث کنانی بود و دغفل لقب وی. گویند دغفل ذهلی نسب شناس، همان دغفل بن حنظله سد و سی است. دغفل در نسب دانی ضرب المثل بود و در سخنوری و حافظه کس چون او ندیده است. (ابن فقیه: 1349:262). او محضر حضرت محمد (ص ) را درک کرده ولی از ایشان روایاتی نقل نکرده است. وی از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است که به دربار معاویه بن ابو سفیان رفت و در آن جا به دستور معاویه نجوم و انساب وزبان عربی را به یزید تعلیم داد. (یوسف بن عبدالله: 1412: ج2:462) حسن بصری و ابن سیرین از وی روایت نقل کرده اند. وی به دست خوارجیان ازارقه کشته شد (ابن قتیبه: 1992:535). ظاهرا وی کتابی تألیف نکرده و کتاب هایی که به وی منسوب است مجموعه روایاتی بوده که توسط دو تن از شاگردانش جمع آوری شده است. السّیره عَن دَغفَل الشّیبانی، کتاب التّظافُر والتَّناصُر و کتاب التّشجیر از آثار اوست.
منجاب بن حارث منجاب بن حارث تمیمی: کنیهاش ابو محمد بود. از شریک و علی بن مسهر و جز آن دو روایت کرده است. (واقدی: 1374:،ج6:872)
یزید بن ربیعه بن مفرغ حمیری: ابو عثمان یزید بن ربیعه، شاعر و اخباری، از اهل تَبالَه قریه ای حجازی در منتهی الیه یمن بود. وی از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است ولی چون وی به مروان پیوست و پس از آن از یاران عبّاد بن زیاد بن ابیه شد وی را جزء مکتب تاریخ نگاری شام نیز به حساب آورده اند
عروه بن زبیر بن عوام: عروة بن زبیرابن عوّام بن خویلد بن اسد بن عبد العزّی بن قصی بن کلاب. وی برادر عبدالله بن زبیر است ولی از موالیان بنی امیه به شمار می رود. وی از رجال مشترک مکتب تاریخ نگاری شام و حجاز می باشد.
عبید بن شریه جرهمی: او را ابن ساریه و ابن شریّه جرهمی هم نوشتهاند. از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است که به دربار معاویه رفته و به همین دلیل جزء مکتب شام نیز به شمار می رود.
ابوبکر محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبدالله بن شهاب زهری قرشی: وی از طائفه بنی زهره بن کلاب بوده به همین دلیل به زهری معروف است. وی از عبد اللّه بن عمر، أنس بن مالک، سهل بن سعد، سائب بن یزید، عبد اللّه بن ثعلبة بن صعیر، محمود بن ربیع، عبد الرّحمن ابن أزهر، عامر بن واثلة، أبی أمامة بن سهل بن حنیف، عبد اللّه بن عامر بن ربیعة بن عبّاد الدیلی، سعید بن المسیّب، عروة بن الزبیر، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، أبی بکر بن عبد الرّحمن بن الحارث بن هشام، خارجة بن زید بن ثابت، عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبة، حمید بنی عبد الرّحمن بن عوف، و علی بن الحسین، عبد اللّه و حسن فرزندان محمّد حنفیة، کثیر بن العباس بن عبد المطّلب، عبد اللّه بن الحارث بن نوفل، محمّد بن جبیر بن مطعم و عامر بن سعد بن أبی وقّاص و بسیاری دیگر نقل روایت کرده است. همچنین عمر بن عبد العزیز، عراک بن مالک، عطاء بن أبی رباح، قتادة بن دعامة، عمرو بن شعیب، عمرو بن دینار، یزید بن رومان، عبد اللّه بن أبی بکر ابن محمّد بن عمرو بن حزم، هشام بن عروة، موسی بن عقبة، أبو سهیل نافع بن مالک و دیپران از او روایت کرده اند.(ابن عساکر: 1415: ج55: 296)
وی از رجال مشترک مکتب شام و حجاز است. کار مهمی که زهری در مکتب شام انجام داد پرورش شاگردانی است که همگی جزء ارکان این مکتب به شمار می روند و در واقع سیره نگاری در مکتب شام توسط آنان صورت گرفته است.
2_ یونس بن یزید ایلی: متوفای صد و پنجاه و دو هجری است و همچون عقیل بن خالد ملقب به «صاحب الزهری» می باشد.وی علاوه بر استادش زهری از هشام بن عروة، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، نافع مولی ابن عمر، و عکرمة مولی ابن عباس، أبی الزناد و رزین بن حیان روایت کرده و لیث بن سعد، عبد اللّه بن المبارک، أنس بن عیاض، وکیع بن جراح، عبد اللّه بن وهب، سلیمان بن بلال، یحیی بن أیوب و عنبسة بن خالد نیز از او روایت کرده اند. (همان: ج74: 303)
3_ عنبسه بن خالد بن یزید ایلی: او با واسطه عمویش یونس بن یزید روایات زهری را نقل کرده است.
4_ عبدالجبار بن عمر ایلی: عبد الجبار بن عمر ایلی کنیهاش ابو صباح و محدثی ثقه بوده است. از نافع، زّهریّ، عطاء الخراسانیّ، ابن المنکدر و ربیعة الرأی روایت کرده و ابن المبارک، ابن وهب، سعید بن أبی مریم، أبو عبد الرحمن المقرئ، و خلف بن تمیم، و دیگران نیز از او نقل حدیث کرده اند. (ذهبی: 1413: ج10:306)
5_ عبدالرحمن بن عمرو بن اوزاعی بعلبکی بیروتی: وی از شاگردان فلسطینی زهری به شمار می آید. در بعلبک به دنیا آمد و چون در طفولیت پدر خود را از دست داد در دامن مادرش رشد و نمو یافت.
اوزاعی را در شمار بزرگ ترین سیره نگاران و مغازی نویسان بر شمرده اند و با این که شاگرد زهری بوده ولی چون خود را برتر از زهری می شمرده از او کمتر نقل روایت کرده است.. وی در بیروت زندگی می کرد و در سال صد و پنجاه و هفت در همان مکان وفات یافت. کتابی به نام «سیر الأوزاعی» در سیره از تألیفات او می باشد.
6_ سعید بن عبدالعزیز تنوخی: سعید بن عبد العزیز تنوخی کنیه اش ابو محمد و مورد اعتماد بوده است. و در دمشق به هنگام حکومت مهدی عباسی و به سال یکصد و شصت و هفت در هفتاد و چند سالگی در گذشته است. وی از مکحول، الاوزاعی، ربیعة بن یزید القصیر، زید بن أسلم و دیگران آروایت کرده است همچنین ولید بن مسلم، أبو مسهر عبد الاعلی بن مسهر، وکیع بن الجراح، و ابن المبارک نیز از وی نقل حدیث کرده اند. (واقدی: 1374: ج7:477؛ سبحانی: 1412: ج2: 238)
7_ محمد بن ولید زبیدی: او داناترین مردم شام به فتوی و حدیث بوده و بیست سال با زهری را مجالست داشته و از گفتههای او نوشته است، او در هفتاد سالگی به دوره حکومت ابو جعفر منصور به سال یکصد و چهل و هشت در گذشته است. (واقدی: 1374: ج7:475)
8_ شعیب بن ابی حمزه: وی از کاتبان هشام بن عبدالملک در رصافه بوده و از نافع، عکرمة بن خالد، زهری، عبد الوهاب بن بخت، محمد بن المنکدر، أبی الزّناد و أبی طوالة روایت کرده است. بقیّة بن الولید، ولید بن مسلم، علیّ بن عیّاش و أبو الیمان نیز از او نقل حدیث کرده اند.
9_ حجاج بن ابی منیع رصافی: حجاج بن ابی منیع
نام ابو منیع یوسف و پسر عبید الله بن ابی زیاد آزاد کرده و وابسته عبدة دختر عبد الله بن یزید بن معاویة بن ابی سفیان است. این عبدة که همسر هشام بن عبد الملک بوده است با عبید الله بن ابی زیاد خواهر شیری هم بوده است. هنگامی که زهری در رصافه پیش هشام بن عبد الملک آمد و پیش از آن بیست سال و چند ماه کم میان آنان زندگی میکرد در نتیجه عبید الله بن ابی زیاد ملازم زهری بود و دانش و کتابهای او را شنید و خواند و سپس پسرش یوسف از او شنید و حجاج از پدر شنید و بهرهمند شد و این در پایان حکومت ابو جعفر منصور بوده است. حجاج میگفته است من نوشتهها و کتابها را پیش او میبردم و او آنها را برای مردم میخواند. (همان:ج7:483)
خصوصیت دیگر این مکتب این بود که توانست از سران دیگر مکاتب تاریخ نگاری بهره جوید که این مورد را می توان از امتیازات ویژه این مکتب برشمرد.
ابن اثیر جزری (1371)؛ الکامل فی التاریخ (تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران)، ترجمه عباس خلیلی، ابو القاسم، تهران: مؤسسه مطبوعات علمی
ابن الفقیه، ابو بکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی (1349)؛ مختصر البلدان (ترجمه بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح. مسعود، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم (1992)؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للکتاب.
آیینه وند، صادق (1387)؛ علم تاریخ در گسترهی تمدن اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد (1413)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت: دار الکتاب العربی
زرکلی، خیر الدین (1989)؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت: دار العلم للملایین.
واقدی، محمد بن سعد (1374)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه.
سبحانی، شیخ جعفر (1418)؛ موسوعة طبقات الفقهاء، قم: مؤسسه امام صادق
جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (1412)؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة
ابن اثیر جزری، أبو الحسن علی بن محمد (1409) أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: دار الفکر
ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد (1353)؛ الغارات، تحقیق و ترجمه جلال الدین حسینی ارموی، تهران: انجمن آثار ملی
ابن عساکر (1415)؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دار الفکر
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر (1415)؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (1371)، تاریخ یعقوبی ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی
مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد (1364)، تاریخ گزیده، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر
مکحول دمشقی: مکحول بن ابی مسلم شهراب بن شاذل (م 112 ه) در روزگار خود، فقیه شام و از جمله حافظان حدیث بود. نژادش ایرانی و زادگاهش کابل بود. در همان شهر پرورش یافت و به اسارت گرفته شد. غلام زنی مصری از قبیله هذیل گشت و بدین خاطر به این قبیله منسوب شد. سپسآزاد گشت و فقه آموخت و در پی آموختن حدیث به عراق و سپس مدینه رفت. سرزمینهای زیادی را گشت و سر انجام در دمشق ماندگار شد و همانجا در سال صد و دوازده هجری درگذشت (ازرکلی: 1989: ج 8: 212) وی سیره و مغازی را از اساتید خود چون عبدالله بن محیریز جُمحی مقدسی و ابو اُمامه باهلی حمصی نقل کرده است و از بقیّة بن الولید، ضمرة بن ربیعة، یزید بن هارون، روّاد بن الجرّاح، زید بن أبی الزّرقاء، مکّیّ بن إبراهیم، عبد الرّزّاق و بشر الحافی نیز روایت کرده است. و إبراهیم بن هانی النّیشابوریّ، حمدان بن علیّ الورّاق، عبد الله بن أحمد بن حنبل، یحیی بن صاعد و دیگران از او روایت کرده اند. (سبحانی: 1412: ج1: 534) مکحول در فقه و حدیث، سیره و تاریخ اسلام سرآمد عصر خود بوده به گونه ای که ابن شهاب زهری وی را جزء چهار عالمان برتر معرفی می کند. مکحول در سال صد و دوازده وفات یافت.
ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن فزاری کوفی شامی: ابراهیم بن محمد بن ابی حصن حارث معروف به ابو اسحاق فزاری. اصل او از کوفه بود. به مصّیصه رفت و تا پایان عمر در آنجا بود. درباره مرگ او روایاتی چند است که آنها را ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است. درست تر آن است که او در 188 وفات کرده است. مردی خیّر و فاضل و پرهیزگار بود. پیرو سنت و آمر به معروف و نهی کننده از منکر. فضایل او بسیار است و به رغم فضایلش در نوشتههایش غلط بسیار است. ابو اسحاق فزاری مردم ثغر مصّیصه را ادب و فقه و سنت آموخت. امر به معروف و نهی از منکر مینمود، چون از اهل بدعت کسی به مصّیصه داخل میشد، او را میراند. از اعمش و سلیمان البتّی و ابو اسحاق سلیمان بن فیروز شیبانی و جمعی دیگر از معاریف حدیث روایت کرده و سفیان ثوری و ابو عمرو عبد الرحمن بن عمر و اوزاعی، که از او بزرگتر بودند، حدیث او را روایت کردهاند. ابو مسهر گوید که ابراهیم فزاری به دمشق وارد شد. مردم برای استماع بر او گرد آمدند، مرا گفت که نزد مردم رو و به آنان بگوی کسانی که بر رأی قدریه هستند در مجلس ما حاضر نشوند و نیز هر کس که نزد سلطان میرود. من بیرون آمدم و به مردم خبر دادم. کتاب السیر در اخبار و حوادث که آن را ابو عمرو معاویة بن عمر و رومی از او روایت کرده از اوست.
از میان شاپردان شامی او، دو تن به نام های محبوب بن موسی انطاکی ومسیب بن واضح سلمی حمصی کتاب سیر را نقل کرده اند. باید توجه داشت که کتاب وی «سیر» است که رد آن به نظام روالط بین الملل و امور جنگ اشاره دارد و نه سیره حضرت محمد و بزرگان اسلامی.
ابوالعباس ولید بن مسلم دمشقی: ولید بن مسلم کنیهاش ابو عباس است. از ابو عبد الله شامی آمده است که ولید بن مسلم از بردگان بود و در خمس غنیمت ها قرار گرفت و برده خاندان مسلمة بن عبد الملک شد. و چون عباسیان به خلافت رسیدند و به شام آمدند بردگانی را که در سهم خمس بودند و جز ایشان را به بردگی خویش گرفتند، ولید بن مسلم و افراد خانوادهاش در سهم صالح بن علی قرار گرفتند، صالح آنان را به پسر خود فضل بخشید و فضل آنان را آزاد ساخت. ولید بن مسلم سوار شد و پیش خاندان مسلمة رفت و خود را از ایشان خرید. سعید بن مسلمة بن عبد الملک مرا خبر داد و گفت ولید بن مسلم پیش من آمد و اقرار به بردگی کرد و من او را آزاد ساختم. ولید بن مسلم برادری به نام جبله داشت که در شام دارای قدر و منزلت بود. ولید محدثی مورد اعتماد و پر حدیث و بسیار عالم بود. مورخان بیش از هفتاد کتاب را به وی نسبت داده اند تا جایی که صذقه بن فضل مروزی او را مشهور ترین عالم مغازی و ملاحم دانسته است. او به سال یکصد و نود و چهار به روزگار حکومت امین حج گزارد و هنگام برگشت پیش از رسیدن به دمشق میان راه در گذشت. (واقدی: 1374:، ج7:480). از آثار او کتابی به جا نمانده ولی روایات زیادی در مغازی، اخبار سیره و تاریخ صدر اسلام در کتب مختلف به جا مانده است.
ج: سران مکتب تاریخ نگاری شام غیر از صحابه و تابعین
عوانه بن حکم: عوانة بن حکم بن عوانة بن عیاض از عالمان پر تألیف این مکتب به شمار می آید. اصمعی و هیثم بن عدی و بسیاری از اعیان اهل علم از او روایت کردهاند. پدرش بردهای بود که خیاطی میکرد و مادرش کنیزی سیاه بود و برادرانش همه غلامان بودند. عوانة بن حکم از علمای کوفه بود. از اخبار فتوح نیک آگاهی داشت و نیز به شعر و فصاحت مشهور بود. اکثر اخبار مدائنی از او روایت شده است. عبد الله بن معتز روایت میکند که عوانة بن حکم عثمانی بود و اخباری به سود بنی امیّه جعل نمود. و دلیل این گرایش وی مشخص نیست.او اولین شخصی است در تمدن اسلامی که رسما کلمه تاریخ را در کتبش به کار برده است. «کتاب التاریخ» و «سیره معاویه و بنی امیه» از مهم ترین تألیفات وی به شمار می رود. (آئینه وند: 1387: 414)
وی در سال 158 درگذشت، در همان سالی که منصور عباسی مرد وفات یافت.
یونس بن یزید الأیلی: زادگاه وی منطقه «أیل» از مناطق ساحلی مصر است و به همین دلیل عالمان این خطه را أیلی می نامند. وی از موالی بنی امیه به شمار می آید. وی از زهری، هشام بن عروة، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، نافع مولی ابن عمر، عکرمة مولی ابن عباس، أبی الزناد و رزین بن حیان روایت نقل کرده است. همچنین لیث بن سعد، عبد اللّه بن المبارک، أنس بن عیاض، وکیع بن الجراح، عبد اللّه بن وهب، سلیمان بن بلال، یحیی بن أیوب و عنبسة بن خالد از وی نقل روایت کرده اند. (ابن عساکر: 1415: ج74: 303)
ابو مسهر عبدالاعلی بن مسهر غسانی دمشقی: نامش عبد الاعلی و نام پدرش مسهر و از قبیله غسان و مردم دمشق بوده است. در سال صد و چهل به دنیا آمد و از مالک بن انس و سعید بن عبد العزیز تنوخی و برخی دیگر از محدثان شام روایت نقل کرده است. أحمد بن حنبل، محمد بن یحیی الذّهلیّ، محمد بن إسحاق الصّغانیّ، إسحاق الکوسج، عبّاس التّرقفیّ، أبو أمیّة محمد بن إبراهیم الطّرسوسیّ، محمد بن عوف الطّائیّ، إبراهیم بن دیزیل، أبو زرعة الدّمشقیّ، عبد الرحمن بن القاسم بن الرّوّاس و دیگران نیز از وی نقل حدیث کرده اند (ذهبی: 1413: ج15:244) او را از دمشق پیش مأمون که در رقه بود فرستادند. مأمون درباره قدیم یا حادث بودن قرآن از او پرسید، ابو مسهر گفت کلام خداوند است و از اینکه بگوید حادث و مخلوق است خودداری کرد، مأمون شمشیر و نطع خواست که گردنش زده شود، ابو مسهر همین که چنان دید گفت قرآن مخلوق است. مأمون او را از کشته شدن معاف ساخت و به او گفت اگر پیش از شمشیر خواستن این سخن را گفته بودی از تو میپذیرفتم و تو را به سرزمین خودت و پیش خانوادهات میفرستادم، ولی اینک میروی و میگویی من از بیم کشته شدن آن سخن را گفتم. مأمون گفت او را به بغداد بفرستید و در زندان افکنید تا همان جا بمیرد. او را در ماه ربیع الآخر سال دویست و هیجده از رقه به بغداد فرستادند و پیش از اسحاق بن ابراهیم زندانی شد. او اندک زمانی زندانی بود و به روز نخست ماه رجب همان سال در زندان در گذشت. چون جنازهاش را برای خاک سپاری بیرون آوردند گروه بسیاری از مردم بغداد در تشییع جنازهاش شرکت کردند. (واقدی: 1374:ج7: 482؛ سبحانی: 1412: ج3: 304)
ابو عبدالله محمد بن عائذ دمشقی قرشی: از حافظان مشهور بوده که شغل کتابت داشته و در زمان مأمون بر خراج غوطه نظارت داشته است. از إسماعیل بن عیاش، هیثم بن حمید، یحیی بن حمزة، ولید بن محمد الموقّریّ، ولید بن مسلم، سوید بن عبد العزیز، عطّاف بن خالد و عبد الله بن عبد الرحمن بن یزید بن جابر روایت نقل کرده و محمود بن خالد السّلمیّ، یعقوب الفسویّ، أبوا زرعة، أبو داود، أحمد بن إبراهیم البسریّ، محمد بن وضّاح القرطبیّ و جعفر الفریابیّ نیز از وی حدیث نقل کرده اند. کتب «المغازي» و «الفتوح» و «الصّوائف» از تألیفات وی به شمار می آید. هر چند برخی وی را قدری مذهب دانسته اند ولی ظاهرا بعید می نماید. وی در سال 232 در دمشق وفات یافت. (ابن عساکر: 1415: ج53: 289)
ابن سمیع ابوالقاسم محمود بن ابراهیم دمشقی: حافظ و محدث، مؤلف «کتاب الطقات» درباره صحابه و تابعان است. از ابن ابی یونس و طبقه او در تألیف کتابش بسیار استفاده برده است. ذهبی در تاریخ الإسلام و ابن حجر در الإصابه والتهذیب از او نقل روایت کرده اند (آئینه وند: 1387: 415)
ابو جعفر عبدالله محمد بن علی بن نفیل حرانی: عبد الله بن محمد بن علی بن نفیل حرانی کنیهاش ابو جعفر و ساکن موصل و شاگرد زهیر بن معاویه بوده است. (واقدی: 1374:، ج7:496) در سال دویصت و سی و چهار وفات یافته است.
موسی بن سهل بن قادم رملی: وی از یسرة بن صفوان، أبا الجماهر، أبا النضر إسحاق بن إبراهیم، عمرو بن هاشم البیروتی، عبد الملک بن الحکم، سوّار بن عمارة، ولید بن النضر، عمران بن هارون، یزید بن خالد بن مرشل، محمّد بن عبد العزیز، أبا المنذر بشر بن المنذر، محرر بن یحیی العکّی الرملیین، عبّاس بن طالب، محمّد بن ردیح بن عطیة، داود بن مصحّح العسقلانی، موسی بن داود، زید بن المبارک الصنعانی، علی بن عیّاش، محمّد بن معاویة، عبد الغفّار بن داود، نعیم بن حمّاد، سعید ابن منصور، محمّد بن عیسی بن الطباع، یوسف بن عدی، عمرو بن خالد، عبد العزیز الأویسی، إبراهیم بن حمزة الزّبیری، أبا ثابت محمّد بن عبید اللّه المدینی و آدم بن أبی إیاس روایت کرده و أبو داود، أبو حاتم رّازی و فرزندش عبد الرّحمن، أبو بکر بن خزیمة، عبد اللّه بن محمّد بن مسلم الإسفراینی، محمّد بن المسیّب الأرغیانی، أبو الجهم بن طلّاب، و أبو سلیمان داود بن الوسیم البوسنجی نیز از وی روایت کرده اند. (ابن عساکر: 1415: ج60: 415). وی در جمادی الولی سال دویست و شصت و دو وفات یافت.
علی بن مجاهد بن محمد بن علی: وی از راویان قرن سوم هجری است که کتابی در تاریخ امویان به او منسوب است. تاریخ ابن ماجد که به نظر می رسد تاریخی عمومی باشد بیش از سی و پنج جا مورد استفاده طبری واقع شده است. موضوع های مورد استفاده طبری از خلقت آدم تا عصر منصور و مهدی عباسی را در بر می گیرد. (آئینه وند: 1387: 416)
ابوزرعه عبدالرحمن بن عمرو بن صفوان نصری دمشقی: وی را باید آخرین نماینده عصر اول مکتب تاریخ نگاری شام به شمار آورد. او در عصر خود از اعتبار بسیاری برخوردار بود و به عنوان شیخ شام اشتهار داشت. از آثار او «التاریخ» و «الأحادیث والحکایات والعلل والسؤالات» را می توان نام برد.
وی در کتاب تاریخش در هفت عنوان از سیره رسول اکرم و خلفای راشدین سخن گفته و سپس از قاضیان دمشق، فلسطین و مصر مطلب آورده و پس از آن اخبار حضرت فاطمه و همسران پیامبر اسلام رابیان کرده و در آخر به زندگی اصحاب و تابعان مدفون در شام پرداخته است. (همان: 417)
سعید بن یحیی بن سعید اموی: سعید بن یحیی بن سعید بن أبان بن سعید بن العاص، معروف به أبو عثمان الأموی، از پدرش و عمویش عبد اللّه بن سعید و عبد اللّه بن المبارک، عیسی بن یونس، أبا القاسم بن أبی الزناد، أبا بکر بن عیاش، عبد الرّحیم بن سلیمان، مروان بن معاویة و شجاع بن الولید حدیث شنیده و محمّد بن إسماعیل بخاریّ، مسلم بن الحجّاج، أبو زرعة، أبو حاتم، یعقوب بن سفیان، إبراهیم الحربیّ، صالح جزرة، عبد اللّه بن أحمد بن حنبل، علیّ بن بیان المطرز، عبد اللّه بن محمّد بن ناجیة، محمّد بن محمّد الباغندی، أحمد بن محمّد بن المغلس، أبو القاسم البغویّ، یحیی بن صاعد و قاضی محاملیّ از وی نقل روایت کرده اند. (ذهبی: 1413: ج9: 92)
دغفل بن حنظله نسابه: نامش حجر بن حارث کنانی بود و دغفل لقب وی. گویند دغفل ذهلی نسب شناس، همان دغفل بن حنظله سد و سی است. دغفل در نسب دانی ضرب المثل بود و در سخنوری و حافظه کس چون او ندیده است. (ابن فقیه: 1349:262). او محضر حضرت محمد (ص ) را درک کرده ولی از ایشان روایاتی نقل نکرده است. وی از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است که به دربار معاویه بن ابو سفیان رفت و در آن جا به دستور معاویه نجوم و انساب وزبان عربی را به یزید تعلیم داد. (یوسف بن عبدالله: 1412: ج2:462) حسن بصری و ابن سیرین از وی روایت نقل کرده اند. وی به دست خوارجیان ازارقه کشته شد (ابن قتیبه: 1992:535). ظاهرا وی کتابی تألیف نکرده و کتاب هایی که به وی منسوب است مجموعه روایاتی بوده که توسط دو تن از شاگردانش جمع آوری شده است. السّیره عَن دَغفَل الشّیبانی، کتاب التّظافُر والتَّناصُر و کتاب التّشجیر از آثار اوست.
منجاب بن حارث منجاب بن حارث تمیمی: کنیهاش ابو محمد بود. از شریک و علی بن مسهر و جز آن دو روایت کرده است. (واقدی: 1374:،ج6:872)
یزید بن ربیعه بن مفرغ حمیری: ابو عثمان یزید بن ربیعه، شاعر و اخباری، از اهل تَبالَه قریه ای حجازی در منتهی الیه یمن بود. وی از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است ولی چون وی به مروان پیوست و پس از آن از یاران عبّاد بن زیاد بن ابیه شد وی را جزء مکتب تاریخ نگاری شام نیز به حساب آورده اند
عروه بن زبیر بن عوام: عروة بن زبیرابن عوّام بن خویلد بن اسد بن عبد العزّی بن قصی بن کلاب. وی برادر عبدالله بن زبیر است ولی از موالیان بنی امیه به شمار می رود. وی از رجال مشترک مکتب تاریخ نگاری شام و حجاز می باشد.
عبید بن شریه جرهمی: او را ابن ساریه و ابن شریّه جرهمی هم نوشتهاند. از سران مکتب تاریخ نگاری یمن است که به دربار معاویه رفته و به همین دلیل جزء مکتب شام نیز به شمار می رود.
ابوبکر محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبدالله بن شهاب زهری قرشی: وی از طائفه بنی زهره بن کلاب بوده به همین دلیل به زهری معروف است. وی از عبد اللّه بن عمر، أنس بن مالک، سهل بن سعد، سائب بن یزید، عبد اللّه بن ثعلبة بن صعیر، محمود بن ربیع، عبد الرّحمن ابن أزهر، عامر بن واثلة، أبی أمامة بن سهل بن حنیف، عبد اللّه بن عامر بن ربیعة بن عبّاد الدیلی، سعید بن المسیّب، عروة بن الزبیر، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، أبی بکر بن عبد الرّحمن بن الحارث بن هشام، خارجة بن زید بن ثابت، عبید اللّه بن عبد اللّه بن عتبة، حمید بنی عبد الرّحمن بن عوف، و علی بن الحسین، عبد اللّه و حسن فرزندان محمّد حنفیة، کثیر بن العباس بن عبد المطّلب، عبد اللّه بن الحارث بن نوفل، محمّد بن جبیر بن مطعم و عامر بن سعد بن أبی وقّاص و بسیاری دیگر نقل روایت کرده است. همچنین عمر بن عبد العزیز، عراک بن مالک، عطاء بن أبی رباح، قتادة بن دعامة، عمرو بن شعیب، عمرو بن دینار، یزید بن رومان، عبد اللّه بن أبی بکر ابن محمّد بن عمرو بن حزم، هشام بن عروة، موسی بن عقبة، أبو سهیل نافع بن مالک و دیپران از او روایت کرده اند.(ابن عساکر: 1415: ج55: 296)
وی از رجال مشترک مکتب شام و حجاز است. کار مهمی که زهری در مکتب شام انجام داد پرورش شاگردانی است که همگی جزء ارکان این مکتب به شمار می روند و در واقع سیره نگاری در مکتب شام توسط آنان صورت گرفته است.
شاگردان ابن شهاب زهری
1_ عقیل بن خالد ایلی: وی از نزدیک ترین شاگردان و دقیق ترین شاگردان زهری به شمار می رفته و به همین دلیل ملقب به «صاحب الزهری» می باشد. وی علاوه بر پدرش و استادش ابن شهاب زهری از عکرمة و مکحول، زید بن أسلم، زیاد بن عقیل، محمّد بن إسحاق، قاسم بن محمّد، سالم بن عبد اللّه بن عمرو، یحیی بن أبی کثیر، هشام بن عروة، عمرو بن شعیب و سلمة بن کهیل روایت کرده است. یونس بن یزید، لیث بن سعد، ابن لهیعة، سعید بن أبی أیوب، رشدین بن سعد، ضمام بن إسماعیل اسکندرانی و سلامة بن روح بن خالد نیز از وی حدیث روایت کرده اند. (ابن عساکر: 1415: ج41: 37) وی در سال صد و چهل و چهار وفات یافت.2_ یونس بن یزید ایلی: متوفای صد و پنجاه و دو هجری است و همچون عقیل بن خالد ملقب به «صاحب الزهری» می باشد.وی علاوه بر استادش زهری از هشام بن عروة، قاسم بن محمّد بن أبی بکر، سالم بن عبد اللّه بن عمر، نافع مولی ابن عمر، و عکرمة مولی ابن عباس، أبی الزناد و رزین بن حیان روایت کرده و لیث بن سعد، عبد اللّه بن المبارک، أنس بن عیاض، وکیع بن جراح، عبد اللّه بن وهب، سلیمان بن بلال، یحیی بن أیوب و عنبسة بن خالد نیز از او روایت کرده اند. (همان: ج74: 303)
3_ عنبسه بن خالد بن یزید ایلی: او با واسطه عمویش یونس بن یزید روایات زهری را نقل کرده است.
4_ عبدالجبار بن عمر ایلی: عبد الجبار بن عمر ایلی کنیهاش ابو صباح و محدثی ثقه بوده است. از نافع، زّهریّ، عطاء الخراسانیّ، ابن المنکدر و ربیعة الرأی روایت کرده و ابن المبارک، ابن وهب، سعید بن أبی مریم، أبو عبد الرحمن المقرئ، و خلف بن تمیم، و دیگران نیز از او نقل حدیث کرده اند. (ذهبی: 1413: ج10:306)
5_ عبدالرحمن بن عمرو بن اوزاعی بعلبکی بیروتی: وی از شاگردان فلسطینی زهری به شمار می آید. در بعلبک به دنیا آمد و چون در طفولیت پدر خود را از دست داد در دامن مادرش رشد و نمو یافت.
اوزاعی را در شمار بزرگ ترین سیره نگاران و مغازی نویسان بر شمرده اند و با این که شاگرد زهری بوده ولی چون خود را برتر از زهری می شمرده از او کمتر نقل روایت کرده است.. وی در بیروت زندگی می کرد و در سال صد و پنجاه و هفت در همان مکان وفات یافت. کتابی به نام «سیر الأوزاعی» در سیره از تألیفات او می باشد.
6_ سعید بن عبدالعزیز تنوخی: سعید بن عبد العزیز تنوخی کنیه اش ابو محمد و مورد اعتماد بوده است. و در دمشق به هنگام حکومت مهدی عباسی و به سال یکصد و شصت و هفت در هفتاد و چند سالگی در گذشته است. وی از مکحول، الاوزاعی، ربیعة بن یزید القصیر، زید بن أسلم و دیگران آروایت کرده است همچنین ولید بن مسلم، أبو مسهر عبد الاعلی بن مسهر، وکیع بن الجراح، و ابن المبارک نیز از وی نقل حدیث کرده اند. (واقدی: 1374: ج7:477؛ سبحانی: 1412: ج2: 238)
7_ محمد بن ولید زبیدی: او داناترین مردم شام به فتوی و حدیث بوده و بیست سال با زهری را مجالست داشته و از گفتههای او نوشته است، او در هفتاد سالگی به دوره حکومت ابو جعفر منصور به سال یکصد و چهل و هشت در گذشته است. (واقدی: 1374: ج7:475)
8_ شعیب بن ابی حمزه: وی از کاتبان هشام بن عبدالملک در رصافه بوده و از نافع، عکرمة بن خالد، زهری، عبد الوهاب بن بخت، محمد بن المنکدر، أبی الزّناد و أبی طوالة روایت کرده است. بقیّة بن الولید، ولید بن مسلم، علیّ بن عیّاش و أبو الیمان نیز از او نقل حدیث کرده اند.
9_ حجاج بن ابی منیع رصافی: حجاج بن ابی منیع
نام ابو منیع یوسف و پسر عبید الله بن ابی زیاد آزاد کرده و وابسته عبدة دختر عبد الله بن یزید بن معاویة بن ابی سفیان است. این عبدة که همسر هشام بن عبد الملک بوده است با عبید الله بن ابی زیاد خواهر شیری هم بوده است. هنگامی که زهری در رصافه پیش هشام بن عبد الملک آمد و پیش از آن بیست سال و چند ماه کم میان آنان زندگی میکرد در نتیجه عبید الله بن ابی زیاد ملازم زهری بود و دانش و کتابهای او را شنید و خواند و سپس پسرش یوسف از او شنید و حجاج از پدر شنید و بهرهمند شد و این در پایان حکومت ابو جعفر منصور بوده است. حجاج میگفته است من نوشتهها و کتابها را پیش او میبردم و او آنها را برای مردم میخواند. (همان:ج7:483)
نتیجه:
با روی کار آمدن حکومت امویان و فاصله گرفتن مرکز خلافت آنان از سرزیمن حجاز که مولد اسلام بود و همچنین همجواری شام با دو امپراطوری روم و ایران، کم کم ساده زیستی اسلامی جای خود را به دنیا طلبی و تجمل داد و این خصوصیت بارز حکومت شام به شمار می آمد. سران این حکومت که سابقه درخشانی در اسلام نداشتند برای آن که بتوانند مشروعیت خود را بیشتر کسب کنند برخی از صحابه و تابعان را به دربار خود فرا خواندند و با تطمیع آنان نوع جدیدی از تاریخ اسلام را تألیف کردند. در این تاریخ نگاری دیگر به سیره و مغازی حضرت رسول (ص) پرداخته نشد بلکه توجه به تاریخ عرب و انساب رونق یافت تا از این طریق روحیه نژاد پرستی امویان بیش از پیش مشخص شود. شاید در تاریخ اسلام برای اولین بار این جریان اتفاق افتاد که حکومت گران مورخان را تطمیع می کردند و آنان نیز باری خوشایند حاکمان از هیچ کوششی فرو گذار نبودند و بعضا به تحریف تاریخ و ساختن روایات جعلی نیز اقدام کردند. به همین دلیل بود که بر خلاف دیگر مکاتب تاریخ نگاری اسلامی، این مکتب با انحلال حکومت اموی بسیار تضعیف شد. هر چند اساس این مکتب بر تاریخ نگاری سیره نبود ولی در دورانی مانند دوران عمر بن عبدالعزیز که فضا برای چنین نگارشی باز شد کتاب های سیره بسیار خوبی تألیف شد که حتی از سیره نگاری مکتب حجاز و عراق هم پیشی گرفت.خصوصیت دیگر این مکتب این بود که توانست از سران دیگر مکاتب تاریخ نگاری بهره جوید که این مورد را می توان از امتیازات ویژه این مکتب برشمرد.
پينوشتها:
* دانشجوی تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
کتابنامهابن اثیر جزری (1371)؛ الکامل فی التاریخ (تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران)، ترجمه عباس خلیلی، ابو القاسم، تهران: مؤسسه مطبوعات علمی
ابن الفقیه، ابو بکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی (1349)؛ مختصر البلدان (ترجمه بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح. مسعود، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم (1992)؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للکتاب.
آیینه وند، صادق (1387)؛ علم تاریخ در گسترهی تمدن اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد (1413)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت: دار الکتاب العربی
زرکلی، خیر الدین (1989)؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت: دار العلم للملایین.
واقدی، محمد بن سعد (1374)؛ طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه.
سبحانی، شیخ جعفر (1418)؛ موسوعة طبقات الفقهاء، قم: مؤسسه امام صادق
جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (1412)؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة
ابن اثیر جزری، أبو الحسن علی بن محمد (1409) أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: دار الفکر
ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد (1353)؛ الغارات، تحقیق و ترجمه جلال الدین حسینی ارموی، تهران: انجمن آثار ملی
ابن عساکر (1415)؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دار الفکر
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر (1415)؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (1371)، تاریخ یعقوبی ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی
مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد (1364)، تاریخ گزیده، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر
/ج